دنیای دخترها رنگی است، هر چند مذهبی باشند
این بار به بهانه روز دختر بجای این که سراغ مادرها، پدرها، کارشناسان و مربیان برویم، یکراست رفتیم سراغ خود دخترخانمها تا ببینیم همه کارهایی که ما بزرگترها به اسم دخترها و برای آنها کردهایم؛ به مذاق دخترانهشان خوش آمده یا نه؟
نسیم شهسواری/
هرسال روز دختر که نزدیک میشود، سایتها، روزنامهها و نشریات، همه رسانهها، پر میشوند از مطلب و اخبار و مصاحبه و گزارش تا یادی از دختران و روزهای دخترانهشان شود، یکجا با مادران یکجا با مربیان و مشاوران و روان شناسان و جای دیگر با جامعه شناسان و متخصصان علوم دینی حرف میزنند و همه و همه از اهمیت دختران میگویند و از سختیها و بحرانها و نیازمندیهایشان، اما بهراستی بعدازاین همه حرف و نقل و قول و صحبت و گزارش، آیا دردی از دختران جامعهمان دوا شده است و حرفی از ناگفتههای دخترانهشان، زده شده است؟
این بار به بهانه روز دختر دیگر سراغ مادرها و پدرها و کارشناسان و مربیان نرفتیم؛ یکراست رفتیم سراغ خود خود دخترخانمها تا ببینیم اینهمه تلاش و حرف زدن از دختران و برای دختران به کار آنها آمده است و حرفها و اظهارنظرهای ما به مذاق دخترانهشان خوش آمده یا نه؟ به سراغ آنها رفتیم تا حرفهای نشنیدهشان را بشنویم و حرفهای نگفتهشان را بگویند.
برای این منظور آن روز بعدازظهر از چند دختر دعوت کردم که مهمانخانه من شوند، خانه را آماده کردم و سعی کردم بر اساس سلیقه دخترانهشان از آنها پذیرایی کنم.
بالأخره انتظارم به سررسید و زنگ در را زدند، اولین دختر حمیده بود، همانطور که به داخل خانه میآمد و از گرمای هوا گلایه میکرد، چادرش را درآورد و گیره روسریاش را باز کرد گفت: در خدمتیم قربان، هنوز نون قربان از دهانش بیرون نیامده بود که دوباره زنگ زدند و سه دختر دیگر هم به جمعمان اضافه شدند، شربت و شیرینی خوردیم و کمکم بحث را شروع کردیم، همه دخترها، فکر کرده بودند و آمده بودند و به همین خاطر، خیلی زود بر سر اصل مطلب رفتیم، حمیده دست در کیفش کرد و کاغذهای کوچکی را از کیفش درآورد و گفت، اگر اجازه دهید من شروع کنم.
چرا دنیای دخترانه را بحرانی می بینند؟
حمیده لحن جدی به خودش گرفت و گفت: خیلی فکر کردم تا بخواهم انتظارات و انتقاداتم را بگویم و مهمترین و پررنگترین چیزی که در ذهنم شکل گرفت این بود که به همه بگویم که نام ما را با بحران و گسیختگی مترادف نکنند.
حمیده میگفت این روزها در جامعه، در خانوادهها، در مدارس و حتی در دانشگاهها نگاهها به دختران همیشه چپچپ است، این روزها همه پدران و مادران داشتن دختر را و دنیا و خواستههای دخترانه ما را بحران، زیادهخواهیهای از سر جوانی میدانند. مرتب به ما جوانان القا میکنند که شما، زیادهخواه، ناصواب و ناهنجارید و همین القائات و همین تلقینات، بهانهای برای بسیاری از جوانان شده است که از دنیای پاک و ساده دخترانهشان پا بیرون بگذارند، همین القائات و تفکرات و پیشداوریهای نسنجیده باعث شده است که جوانان ما تنها و تنها به خاطر یک دعوای میان نسلی، خندههای شاد دخترانهشان را فراموش کنند. چه بخواهیم بپذیریم و چه نخواهیم، جامعه ما تصویر درستی از یک دختر نمونه امروزی ندارد و هنوز که هنوز معیارها برای قضاوت و سنجش دختران مان معیارهایی است که سالها پیش مورداستفاده قرار میگرفته است.
تصور درستی از فانتزیهای دخترها وجود ندارد
زهرا، داشت چیزی را یادداشت میکرد، یادداشتش که تمام شد، خودکارش را لای صفحهای از دفترچه یادداشت قرمزش گذاشت و گفت: دنیای دخترانه، دنیایی فانتزی است با کلی از آرزوهای بزرگ و نقشههای رمانتیک رنگی. دنیای ما دخترها، رنگ دارد، شور دارد وزندگی و نمیتوان یک دختر را با هر سبک و سلیقهای از زندگی بدون فانتزیهای جوانانه و آرزوهای بلندپروازانهاش در نظر گرفت، اما در نگاه این روزهای جامعه ما هیچ تصور درستی از فانتزیهای یک دختر نیست مخصوصا اگر مذهبی باشد. همه فکر میکنند که یک دختر مسلمان، دنیای دخترانه و فانتزیهای شیکوپیک ندارد، هر دختری در خلوت دخترانهاش، رنگهای شاد وزندگی از سر نشاط و خندههای مستانه را دوست دارد، اما همه ما فکر میکنیم که دنیای دخترانه یک دختر مذهبی از آرزوها و رنگها و فضاهای صورتی دخترانه خالی است و من بهجرأت می گویم که این تصور نادرست است، این تصویر یک تفکر عامیانه است که در آن از شناخت عمیق لطافت دخترانه خبری نیست، دختر دختر است، روحش لطیف و خواستههایش جوانانه است.
دختر بودن زمان گذر نیست
نازنین، همانطور که با سر صحبتهای را زهرا تائید میکرد، اجازه صحبت خواست وگفت:
در جامعه ما و در نظر کارشناسان، معلمان و مربیان و از همه آنها بدتر در نگاه بیشتر افراد جامعه، دختر بودن و دختر جوان و نوجوان بودن، بطور نادرسی یک مرحله گذرا است، یک مرحله گذرا که در بسیاری، بحثها، صحبتها و مطالعات ما نادیده گرفتهشده. متأسفانه همیشه یا صحبت از کودکان و تربیت، خواسته آنهاست و یا صحبت از زندگی زناشویی و ازدواج موفق و بهبود روابط زناشویی. یعنی اگر در میان کتابها بگردی و در میان سایتها جستجو کنی، فقط و فقط، حرف از بحران جوانی و عبور از آنهاست و هیچ رد پایی از شناخت دختران جوان و نوجوان، نیازها، خواستهها، دردها و دنیای آنها نیست. هیچکس نیامده است بنشیند و بگوید که دختران جوان ما برای ساختن زندگیشان چه دارند و چه ندارند، همه دوست دارند که این دوران شیرین بگذرد. مثل این که همه دنبال آنند که ما با یک پرش بلند از جوانیمان بگذریم و جامه زنانگی را بر تن کنیم ؛ غافل از اینکه این دوران، دوران گذر نیست، دوران رشد است و برداشت و ساختن، تا فرداهای مان را آرام و به سامان کنیم. ما را نادیده گرفتهاند و دختران و دخترانگیشان تنها یک مرحله گذار میداند و دست به دعا دارند که هر چه زودتر به پایان برسد.
آیا لذت جویی دختران جرم است؟
مژده که تابهحال ساکت مانده بود و چیزی نگفته بود، صدایش را صاف کرد و گفت:
آنچه بیشتر از هر چیز در مورد ما دختران نادیده گرفتهشده است، این است که ما میخواهیم لذت ببریم، میخواهیم زندگی کنیم. این روزها در جامعه ما لذت خواهی و لذتجویی ما دختران جرم است و همین جرم انگاری و بد دانستن ها ، زمینهای فراهم کرده که دختران برای داشتن زندگی دخترانهشان بجنگند و همه میدانند که ثمره جنگ، چیزی جز ویرانی نخواهد بود. این روزها دختران مان زیبایی و معصومیت دخترانهشان را از دست دادند، چرا که همه آنها باقیماندگان جنگی هستند که برای اثبات خودشان کرده اند و طی آن خودشان را ویران ساختهاند. این روزها حتی در سینما نام دختر، معنا و مفهوم جالبی ندارد. هر جا پای دختری در میان است حرف از فرار است و نابهنجاری و نادرستی، من نمیدانم که سازندگان این فیلمها دختران را نشان گرفتهاند یا خانواده هایشان را، اما فکر میکنم که تیری از ترکش این فیلمها، سادگی و شیرینی دختران را هم هدف گرفته است، ما میخواهیم خوب باشیم، خوب بمانیم، لذت ببریم و زندگی کنیم. چهره ما را غبار گرفته نکنید.
تقصیر کیست؟
گفت و گوی قشنگ، گرم و جدی ما با دخترها در حالی به پایان خود رسید، که سوال های مهمی از طرف آنها در این گفت وگو پیش روی همه بزرگترها، مخصوصا مسئولین اجتماعی و فرهنگی مطرح شده:
چرا جامعه ما اهمیت دوران دختری، یک دوره سبز، شاد و نو را درنیافته است؟
چرا با پیشداوری و عینکهای خاکستری به دنیای دخترها ، خواستههای شان و علایق شان نگاه می شود؟
وقت پاسخ به این سوال ها به یاد داشته باشیم که:
در داشتن این بغضها و اعتراضات و گلایههای دختران مان همه مقصریم: پدران، مادران، مربیان جامعه و البته مسئولان.
همه مقصریم که یا فرهنگی نادرست را جا انداختهایم یا پیروی کردهایم و یا برای اصلاح آن قدمی برنداشتهایم.
همه ما مقصریم که فراموش کردهایم که درخت تناور وجود مادران و زنان کشورمان باید از دوران دختر بودن که هنوز نهالی است سبز و قابل رشد صحیح است، پاییده شود.
این نهالها، توجه و رسیدگی بموقع و مناسب میخواهند، نه نادیده گرفتن و خرده گرفتن و سخت گرفتن.
/انتهای متن/