كه بیفروغ نگاه تو خانه خانه نبود
اگر روزی از ما بپرسند، زن را چگونه میبینی، می گوییم که غزل، بانو مهدیه الهی قمشهای در وصف ریحانه آفرینش ر ا بخوانید این روزها همه ما عزادار نبودنت هستیم، یادت به خیر بانو!
زن باشی و شاعر باشی و عاشقانه بگویی.
زن باشی و شاعر باشی و از دوست بگویی.
زن بودن خودش برای خودش، دنیایی از عاشقانههای ناب است و تو، بانوی خوش کردار ادب معاصرمان چه ماهرانه، شور و شعور و عشق و عرفان را در بیت بیت غزلهایت هنرمندانه چیدی.
وقتی رفتی، تمامی غزلهای عاشقانه دیوانت در سوگ نبودنت اشک ریختند و رخت یتیمی بر تن کردند.
به یادت ای بانوی خوشلهجه ی شعر این روزهایمان، دیوانت را ورق میزنیم و شعر میخوانیم و یادش به خیر می گوییم.
اگر روزی ما از بپرسند، زن را چگونه میبینی، میگوییم غزل بانو مهدیه الهی قمشهای را در وصف ریحانه آفرینش بخوانید؛ این روزها همه ما عزادار نبودنت هستیم؛ یادت به خیر بانو!
فرشته بود و خدا عشق در ميانه نبود
فضاي عالم هستي پر از ترانه نبود
سكوت بود و خداوندگار و خلوت خويش
ز شور عشق نشاني در آن زمانه نبود
مقام حسن بهجا بود و دلبري میکرد
ولي چه سود كه آيينه در ميانه نبود
براي جلوه آن چهره آفريده شدي
براي خلق تو زین خوبتر بهانه نبود
تو آفريده شدي اي زن، اي تبلور عشق
كه بیفروغ نگاه تو خانه خانه نبود
هزار مشعل خورشيد اين فروغ نداشت
اگر چراغ تو روشن در آشيانه نبود
اگرنه آينه بودي بهپیش طلعت دوست
حديث حسن و جمالت بدين فسانه نبود
در اين مقام نيامد سخن به سر آتش
كه بحر پرگهر عشق را كرانه نبود
/انتهای متن/