یک فردوسی واین همه حاشیه؟
شخصیت سراینده بزرگ شاهنامه فردوسی و حاشیه های این شخصیت، خود داستانی پرفراز و فرود دارد که از چشم بیشتر مردم پنهان مانده است. یکی از این حاشیه ها مذهب فردوسی است.
فاطمه قاسم آبادی/
منبع داستان های شاهنامه چه کتابی بود؟
جالب است بدانیم که قبل از شاهنامه فردوسی شاهنامه های دیگرهم در تاریخ ایران بوده است.
شاهنامه های دیگر
نخستین کتاب نثر فارسی که به عنوان یک اثر مستقل عرضه شد، شاهنامه ای منثور بود.
این کتاب به دلیل آن که به دستور و سرمایه “ابومنصور توسی” فراهم آمد، به “شاهنامه ابومنصوری” شهرت دارد و به نوعی کتاب تاریخ گذشته ایران به حساب می آید.
اصل این کتاب از میان رفته و تنها مقدمه آن که حدود پانزده صفحه می شود، در بعضی نسخه های خطی شاهنامه موجود است.
علاوه بر این شاهنامه، یک شاهنامه منثور دیگر به نام شاهنامه ابوالموید بلخی وجود داشته که گویا قبل از شاهنامه ابومنصوری تألیف شده، اما چون به کلی از میان رفته درباره آن نمی توان اظهارنظر کرد.
شاهنامه ناتمام دقیقی
پس از این دوره در قرن چهارم شاعری به نام دقیقی کار به نظم در آوردن داستان های ملی ایران را شروع کرد.
دقیقی زرتشتی بود و در جوانی به شاعری پرداخت. او برخی از امیران چغانی و سامانی را مدح گفت و از آنها جوایز گرانبها دریافت کرد. دقیقی ظاهراً به دستور نوح بن منصور سامانی مأموریت یافت تا شاهنامه ی ابومنصوری را که به نثر بود، به نظم در آورد.
دقیقی1000 بیت بیشتر از این شاهنامه را نسروده بود و هنوز جوان بود که کشته شد (حدود 367 یا 369 هـ. ق) و بخش عظیمی از داستان های شاهنامه ناسروده مانده بود.
فردوسی استاد و همشهری دقیقی کار ناتمام او را دنبال کرد. از این رو می توان شاهنامه دقیقی را منبع اصلی فردوسی در سرودن شاهنامه دانست.
تصویرسازی شگفت انگیز
تصویرسازی در شعر فردوسی جایگاه ویژه ای دارد. شاعر با تجسم رخدادها و ماجراهای داستان در پیش چشم خواننده، او را همراه با خود به متن حوادث می برد؛ گویی خواننده داستان را بر پرده سینما به تماشا نشسته است.
تصویرسازی و تخیل در اثر فردوسی چنان محکم و متناسب است که حتی بیشتر توصیف های طبیعی درباره طلوع، غروب، شب، روز و . . . در شعر او حالت و تصویری حماسی دارد و ظرافت و دقت حکیم طوس در چنین نکاتی، موجب هماهنگی جزیی ترین امور در شاهنامه با کلیت داستان ها شده است.
تهمت های ناروا به خاطرشاهنامه
فردوسی از جمله معدود شاعرانی است که از هر طرف در تاریخ مملکت ما به او حمله شده است . او که به علت عشق به وطنش شاهنامه را سرود از طرف مذهبیون به بی دینی و بد دینی ( شیعه بودن ) محکوم بود و همدوره هایش هم اعتقاد داشتند به عنوان یک مسلمان به نظم در آوردن و سرودن شعرهایی با محتوای حماسی و ملی نوعی خیانت به دین محسوب می شود که تنها از یک رافضی ( شیعه ) بر می آید.
مذهب فردوسی
بر اساس بیتهایی در خود شاهنامه و بنمایههای نخستینی چون آثار نظامی عروضی و نصیرالدین قزوینی، فردوسی یک مسلمان شیعه بود؛ ولی برخی از پژوهشگران در سالهای اخیر در مورد کیش وی و شاخه ی شیعی آن اظهار تردید کردهاند.
برخی تنها او را شیعه نامیدهاند؛ برخی دیگر همچون ملک الشعرای بهار این سؤال را پرسیدهاند که آیا فردوسی شیعه ی زیدی، اسماعیلی و یا دوازده امامی بوده است؟ نولدکه بر این باور بود که فردوسی شیعه بود ولی او را جزو گروه تندرو (غلات) نمیدانست.
شیرانی فردوسی را سنّی یا شیعه ی زیدی میخواند ولی شیرانی بیشتر دغدغه ی دفاع از سنی مذهب بودن سلطان محمود را دارد. محیط طباطبایی نیز فردوسی را شیعه ی زیدی میدانست. عباس زریاب خویی بحث میکند که فردوسی شیعه ی اسماعیلی است در حالی که احمد مهدوی دامغانی بر این باور است که فردوسی شیعه دوازدهامامی است.
/انتهای متن/