تفاوت عاشقانه ی ایرانی و عربی
منظومه لیلی و مجنون مشهورترین داستان عشقی کلاسیک ادبیات اسلامی با ریشه عربی است که نظامی گنجهای تنظیم کرده است.نگاهی عمیق تر و تحلیلی تر به آن داشته باشیم.
فاطمه قاسم آبادی/
منظومه لیلی و مجنون مشهورترین داستان عشقی کلاسیک ادبیات اسلامی و تنظیم نظامی گنجهای است. نظامی در تصنیف این منظومه به منابع عربی نیز توجه داشته و تا جایی که ممکن بوده به ریشه عربی آن وفاداری داشتهاست. روایت اولیه عربی لیلی و مجنون بسیار ساده بودهاست.
آشنایی در صحرا نه مکتب!
در داستان واقعی لیلی و مجنون که اهل یک قبیله عرب بودهاند در کودکی دام خود را در بیابان میچراندهاند و در آنجا عاشق و بیقرار هم میشوند، این مستند ترین روایت در مورد این عاشقانه است البته در روایتی دیگر مجنون لیلی را در بزرگسالی و در مجلسی زنانه میبیند و به او دل میبندد ولی این روایت نه با منطق جور در میآید و نه سندیت دارد.
بنمایههای عربی اولیه داستان شاید به پیش از اسلام و یا حتی به تمدن بابل برسد. نظامی به کمک نبوغ ذاتی خود یک داستان عشقی ساده را بصورت منظومهای بدیع و عرفانی درآورد که امروزه جزئی از ادبیات جهان را تشکیل میدهد.
هیلال، ادیب عربزبان مصری در این ارتباط گفتهاست:
«تبدیل یک افسانه محلی به یک اثر بزرگ و گرانبهای هنری تنها از عهده کسی مانند نظامی ساخته بود».
تفاوت عاشقانه ی عربی و ایرانی
مطالعه این اثر نظامی و مقایسه آن با خسرو و شیرین از همین شاعر، مقایسه میان دو فرهنگ عرب و عجم و سرچشمههای تفکر، اندیشه و باورهای این دو ملت است.
جامعه لیلی و مجنون، هرگونه عدول از آداب و سنن را رد میکند. خواننده در لیلی و مجنون با جامعهای مواجه میشود که مردم آن توان نگاه معصومانه دو نوجون از سر مهر را به هم سن ناهمجنس خود را، هر چند به قصد ازدواج ندارند و همه در صدد سرک کشیدن در کار یکدیگر و تجسس هستند و سر انجام هم پدر دختر به خاطر حرف مردم کوچه و بازار در مورد علاقه و عشق قیص، این ازدواج را ننگ و بدور از آداب و رسوم می داند و دو دلداده را به زور از هم جدا می کند.
به گفته یدالله بهمنی «چنین فرهنگی نمیتواند سلامت روانی جامعه را تضمین کند و از آن نمیتوان انتظار ظهور انسانهای فرهیخته را داشت».
فرق شیرین و لیلی
از نظر ادبی و قدرت کلام هم تفاوت های بسیاری بین دو منظومه وجود دارد در هریک از صحنههای خسرو و شیرین، سخن و اندیشه نظامی در اوج است، ولی در لیلی و مجنون، به ندرت بیت نغزی وجود دارد که رشته حوادث داستان را به یکدیگر پیوند بزند.
به گفته وحید دستگردی منتقد ادبی در دیار لیلی آن طور که تصویر می شود خشونت حرف اول را میزند. زیرا قدرت منطق ضعیف است. لیلی و مجنون در جامعهای سنتی همراه با تعصبات خشک، باورهای جاهلی و تربیت نادرست زندگی میکنند.
در این جامعه لیلی به عنوان یک دختر حق تصمیم گیری و حتی اظهارنظر دربارهٔ سرنوشت خود را ندارد ولی در داستان خسرو و شیرین زنان نه تنها حق بیان عقاید خود را دارند که به راحتی برای آینده ی خود در عین پاکدامنی تصمیم می گیرند.
شیرین سالیان زیاد را به خاطر انتخاب و عشق خود تنها زندگی کرد و سرانجام تنها به شرط ازدواج با خسرو پیمان می بندد و به آنچه که می خواست، با درایت ،صبر و پاکدامنی رسید ولی از طرف دیگر لیلی را برای دوری از ننگ به زور شوهر می دهند و لیلی هم در حالی که شوهر دارد، همچنان به مجنون علاقمند است و در نهایت هم همانطور که شروع ماجرا بدون منطق بود، پایانش نیز بی منطق و دردناک است چرا که مجنون وصال لیلی را به خاطر اینکه مردم در موردشان قضاوت نکنند، رد می کند ( قضاوت، همان دلیلی که پدر لیلی به خاطرش با ازدواج آنها مخالفت کرد) و همین امر لیلی را چنان دلشکسته و تحقیر می کند که جوان مرگ می شود….
عشق گناه است
لیلی پرورده جامعهای است که دلبستگی و تعلق خاطر را مقدمه انحرافی میپندارد که نتیجهاش سقوط حتمی است در دنیای وحشتانگیز فحشا؛ و به دلالت همین اعتقاد، همه قدرت قبیله مصروف این است که آتش و پنبه را از یکدیگر جدا نگه دارند تا با تمهید مقدمات گناه، آدمیزاده در خسران ابدی نیفتد، از دیدگاه سیرجانی ادیب معاصر در چنین جامعهای لیلی دو گناه دارد:
اول آنکه زن است و دوم آنکه زیباست و عاشق؛ و در محیطی که به جای تربیت مردان به محکوم کردن و محروم کردن زنان پرداخته میشود، این لیلی است که به ناچار از درس و مدرسه محروم میشود. (البته این با فرض بر روایت تخیلی نظامی است که این دو همدیگر را در مکتب دیده اند وگرنه در بین اعراب رسم بر یادگیری سواد بین مردان هم در آن زمان کم بوده چه برسد به مکتب رفتن دختران!)
تخیلات نظامی
به لطف اندیشه و بیان نظامی، داستان با وجود تفاوت های بسیاری که با اصل ماجرا دارد به اوج رسیدهاست. به این منظور شاعر داستان را با خیال خویش درآمیخته و به آن رنگ و بوی شهری و متمدنانه داده است.
برای نمونه شاعر در بندی که به رفتن لیلی به تماشای باغ اختصاص دادهاست، دنیایی را تصویر کردهاست که شباهتی به محیط اقلیمی زندگی قیس عامری و لیلی در عربستان ندارد.
تا سبزه باغ را ببیند در سایه سرخ گل نشیند
تا نرگس تازه جام گیرد با لاله نبید خام گیرد
از زلف دهد بنفشه را تاب وز چهره گل شکفته را آب
لیلی و دگر عروسنامان رفتند بدان چمن خرامان
چون گل به میان سبزه بنشست او سبزه و سبزه گل همیبست
/انتهای متن/