اسیر حیله و نیرنگی به نام کلک پول نشویم

در دنیایی که دوروبر ما را بازار ها احاطه کرده اند، ایجاد احساس نیاز  به بودن چیزی که بودنش برای مان  ضرورتی برای مان ندارد و نبودنش هم سطح رفاه ما را ارتقای معناداری نمی‌دهد،  فقط کلک است برای به دست آوردن پول برای برندها و دلالان و  فروشنده‌هایی که عقل معاش ما را نشانه گرفته‌اند .

0

نسیم شهسواری/

شاید اگر اسم بازار بیاید در تصورمان ، هیاهو  و شلوغی نقش ببندد ، همیشه همین‌طور بوده است که بازارها آکنده و مالامال از صداها و هیاهو و آدم‌ها بوده‌اند ، اما این روزها  وقتی اسم بازار  را می‌شنویم  تنها همان مکان شلوغ و  پرهیاهو در ذهن ما تداعی نمی‌شود ، این روزها ما  در محاصره بازارها هستیم ، چراکه جدا از اینکه  در همه‌جا شهر ما پرشده از پاساژها و بازارچه‌ها و مراکز خرید  و  دست‌فروشانی که پیاده‌روی‌های عصرگاهی‌مان  را به خریدهای  موفق یا ناموفق ختم می‌کنند ، در فضای مجازی  و اینترنت و  تلگرام و امثال‌ذلک ما محاصره‌شده بازارها هستیم ، بازارهایی که به دلیل  بودن‌های زیادشان گاه‌وبیگاه  ما را مجبور به خریدن  کالاهایی می‌کنند که گاهی نه‌تنها در آن زمان هیچ احتیاجی به آن‌ها نداریم بلکه در یک سال و یا حتی چند سال بعد هم،  هیچ‌گاه به بودن آن‌ها  حتی فکر هم  نخواهیم کرد؛  این  محاصره تنگاتنگ بازارها  ما آدم‌ها را مجبور کرده است  که کم‌کم تصمیم بگیریم که خودمان را  به ابزاری به نام  مقاومت اقتصادی  تجهیز کنیم.

راستی مقاومت اقتصادی  چیست و به چه‌کاری می‌آید؟  درواقع می‌توان گفت مقاومت اقتصادی عکس‌العمل دفاعی  عقل معاش بخت‌برگشته ماست  که اسیر حیله بازارهای آن‌چنانی این روزها شده است.  

خود شما در چند ماه اخیر چند بار به بهانه دیگری از خانه بیرون رفته‌اید و با دست‌هایی پر از ساک‌ها و بسته‌های رنگارنگ به خانه برگشته‌اید  ؛خود شما در چند ماه اخیر چند بارشده است که تنها به بهانه سر زدن به ایمیل و وبلاگ و یا جستجوی یک مسئله به اینترنت مراجعه کرده باشید و نیمی از حسابتان را  به‌واسطه خریدهای اینترنتی  خالی  کرده باشید .

خود  شما در چند ماه اخیر ، چند بارشده است به گردشی به نام خرید بروید ،خریدی که  نه جنسش معلوم است نه هزینه‌اش و ثمره آن پر شدن کمدها ، قفسه‌ها و گوشه و کنارهای خانه‌مان است ، پر شدن‌هایی که چیزی نمی‌گذرد که احساس می‌کنیم که باید از شر آن‌ها خلاص شویم .

نکند شما از همان آدم‌هایی باشید  که بهترین طعمه برای دست‌فروشان خیابان و  مترو  هستید ؟

 نکند شما از همان آدم‌هایی  هستید که تب تازه‌واردهای بازار می‌گیردتان و خانه زندگی‌تان پرشده است  از کالاها و اجناسی غیرضروری که فقط زرق‌وبرق تازگی‌شان چشم تان را گرفته بوده است و ناگزیر دست‌به‌جیب شدید و آن را خریده‌اید ؟

نکند شما از هم آدم‌هایی باشید  که این روزها عقل معاشتان خسته  و ناامید ،  مستأصل  و بی کاربرد شده است؟

نکند از همان‌هایی باشید که با شیوه اقتصادی زندگی‌تان به فرزندانتان نوعی نامفهوم  و در هم را  از زندگی آموخته‌اید؟.

راستی نمی‌توان از کنار انبوه تبلیغات سایبری و اینترنتی  و  کوچه‌بازاری گذشت ؟

راستی نمی‌توانیم  آن لحظه که تب تبلیغ‌های  زیبا و فریبنده بی‌معطلی دست‌به‌جیب مان می‌کند کمی فکر کنیم  ؟

تابه‌حال با خودتان فکر کرده‌اید که بدون حضور یک عروسک کچل لمیده به دیوار لیوان هم می‌توان خستگی کار روزانه‌مان را با همان استکان کمر باریک و فنجان دسته‌دار و قوری چینی گل‌دارمان رفع کنیم…؟

ایجاد احساس نیاز به بودن چیزی که نبودنش نه ضرورتی برایمان دارد و نه سطح رفاه ما را ارتقای معناداری می‌دهد فقط کلک پول است.

ایجاد احساس نیاز به خریدن چیزی که بودونبودش در گذار روزهای زندگی‌مان تأثیری ندارد تنها فریب برندها و دلالان و فروشنده‌هایی است که عقل معاش ما را نشانه گرفته‌اند.

شاید با خریدن جنس‌هایی گاه ارزان و جالب به نظر برسد که ضربه چندانی به اقتصاد خانه‌مان نزدیم اما چیزی نمی‌گذرد این نحوه زندگی اقتصادی می‌شود عادت زندگی‌مان، می‌شود فرهنگی که انجام ندانش در خودمان و اعضای خانواده خلأ ایجاد می‌کند یادش به خیر آن روز در مترو وقتی فروشنده‌ها، کالاهای جور و واجورشان را پهن کرده بودند پیرزن صاحب دلی گفت: قدیم‌ترها مردم داراتر نبودند اما عقل معاشان بزرگ‌تر و دایره دیدنشان وسیع‌تر بود.

بیایید باعقل معاش مان آشتی‌کنیم. بیایید در خودمان سپری به نام مقاومت اقتصادی بسازیم و خودمان را قوی کنیم و یک نه محکم به همه فریب‌ها و تبلیغات فریبنده بگوییم بیایید درست، بهینه و عاقلانه زندگی کنیم و به فرزندانمان سبک درست زندگی را بیاموزیم.

/انتهای متن/

درج نظر