نامزدم یک طرفه قضاوت کرده است
دوران نامزدی برای شناخت بیشتراست از همدیگر که اگر در این دوران بعضی مشکلات رفتاری پیش بیاید، باید حتما جدی به رفع آن پرداخت و یا از ازدواج منصرف شد. سیما حالا دچار همین مشکلات شده با نامزدش.
سیما زمستان سال گذشته برای مشاوره ازدواج با فرد مورد نظر خود مراجعه کرد. 25 سال دارد و بسیار موقر، متین و آرام و معتقد به اصول و ارزش های اخلاقی است. به او پیشنهاد کردم که به مشاور ازدواج مراجعه کند ولی خودش اصرار داشت برای ازدواجش با وکیل مشاوره کند. قصد داشت از حق و حقوق خود در مورد انتخاب همسر مورد نظر و مسائل دیگر در این مورد با هم گفتگو داشته باشیم.
آن روز سیما از منوچهر صحبت کرد که با خانواده اش قوم و خویشی دوری دارد و می گفت اگر احیانا بپذیرد که با او ازدواج کند و روزی روزگاری رابطه شان با شکست مواجه شود، رابطه فامیلی شان به هم می خورد. سیما می گفت:
این آقای خواستگار شغل آزاد دارد مثل پدرم. دیپلمه است. ولی من لیسانس علوم آزمایشگاهی دارم. البته در حال حاضر من شاغل نیستم. از نظر سنی هم منوچهرحدود 11 سال بزرگتر از من است. با صحبت هایی که با او داشتم با همه تفاوت ها فکر می کنم که مرد خوبی است و می توان به او تکیه کرد. ولی از بعضی خصوصیات منوچهر هم می ترسم، چون ظاهراً شکاک و کمی خسیس است و خیلی وابسته است به خانواده اش، طوری که همه چیز را باید با مادر و خواهرش در میان بگذارد. ولی با این همه خیلی خوبی ها دارد که دیگر خواستگاران من نداشتند. بسیار مهربان، مودب و مومن است و آن طور که ادعا می کند به همسر خود خیلی احترام می گذارد و او را در انجام کارهایش شریک خود می داند. با نامحرم بگو و بخند ندارد و سربه زیر و مودب است. ما را می شناسد و ما هم از بچگی او و هم خانواده اش را می شناسیم.
همان موقع با وجود این توضیحات که سیما داد از او پرسیدم: آیا می توانید تحصیلات کمتر همسرتان را تحمل کنید؟
پاسخ داد: برای من مسئله ای نیست، چون شخصیت و طرز فکر اوست که مهم است. من دوست دارم کلاس های آموزشی را بطور غیر رسمی در آموزشگاه ها بروم و چیزهای زیادی مثل کامپیوتر و خیاطی و غیره یاد بگیرم. ادامه تحصیل نمی دهم که فاصله ام با همسرم زیاد نشود. او انسان خوب و فهمیده ایست.
پرسیدم: با شکاکی و خست او مشکلی ندارید و می توانید آن را تحمل کنید؟
گفت: صفات خوبی نیست ولی اواخلاقیات پسندیده زیادی دارند که برای من مهم است.
پرسیدم: شما می دانید که اخلاق و انتظارات و حتی فرهنگ یک فرد کاسب با شغل آزاد با فرهنگ و دیدگاه یک کارمند یا معلم و یا هر شغل دیگری فرق دارد. آنها انتظار دارند خانم شان مطیع و حرف شنو، خانه دار و کد بانو باشد، همه چیز همیشه آماده باشد و مایل نیست همسرش زیاد بیرون از خانه یا شاغل باشد. شما این انتظارات متفاوت را می پذیرید؟
- چون پدرم هم دقیقا همین طور است که می گویید، آشنا هستم و می پذیرم.
با صحبت های طولانی و پرسش و پاسخ های زیاد در آن موقع بالاخره مسائل برای سیما روشن و باز شد. نهایتاً گفت: با همه بالا و پایین های زندگی من به ایشان جواب مثبت خواهم داد.
حالا امروز بعد از سه چهار ماه مراجعه کرده و با کمال ناباوری و سرگردانی اظهار می کند که ما دو ماه است که نامزد کرده ایم و در این دو ماه با رفت و آمدهایی که با همدیگر و خانواده های مان داشتیم و با شناخت اخلاق و انتظارات بی موردش، دیگر نمی توانم ادامه دهم. منوچهر انتظار دارد که در دوران نامزدی من با او جلوی بزرگترها خیلی گرم بگیرم و در حضور پدر و مادرم و خانواده خودش با او رفتاری نزدیک و مهربانانه داشته باشم. من نمی توانمچنین رفتاری جلوی بزرگتر ها داشته باشم و خجالت می کشم. چون در خانواده ما مرسوم نیست. به مادرم و مادرش شکایت کرده که چرا سیما با من گرم نیست؟ مادرم به او گفته که من و پدرش که 35 سال است ازدواج کرده ایم جلوی بچه ها و بزرگترها هیچ از این رسم ها نداریم، شما که تازه دو ماه است همدیگر را می شناسید، مهلت بدهید تا به هم عادت کنید. خودش هم وقتی می خواستیم بیرون از خانه با هم حتی یک پارک برویم مادر و خواهر و خواهرزاده اش را می آورد. یک بار هم تنها جایی نرفتیم. او حتی جمعه هم سرکار است که من بارها خواستم که تا نامزد هستیم جمعه بیاید و با هم بیرون برویم. ولی یا نیامده یا به دلیل تنها بودن و کار داشتن مادرش، معمولا با ما بوده و طرف صحبت و خطاب من همیشه مادرش بوده تا خودش.
روزی که برای خرید لباس و وسایل عقد رفتیم خودش با ما نیامد و من با مادر و خواهرش رفتم و به دلیل این که نخواستم مزاحم آنها شوم، از آنها خواستم مرا سر راه پیاده کنند و من بقیه راه را با تاکسی رفتم. مادرش هم به او به حالت شکایت گفته بود که او را وسط راه پیاده کردیم و خودش رفت. نامزدم با من تلفنی صحبت کرد و دعوا و مرافعه که تو چه حقی داشتی وسط راه پیاده شوی؟ چرا اجازه ندادی تو را برسانند؟ من هم دلیل آوردم ولی او نپذیرفت. شب به پدرم زنگ زدند بدون اینکه به من اطلاعی بدهند، با پدرش نزد پدر من آمدند و همه چیز را به هم زدند و گفتند: پسر ما نمی تواند با دختر شما زندگی کند و خیلی حرفها پشت سر من زدند که پدرم ناراحت شد ولی به من چیز زیادی بازگو نکرد. این روزها قرار بود روز عقد ما باشد ولی تا الان یک هفته است که هیچ تماسی نگرفته است. من می توانم به ایشان زنگ بزنم و دلایل کارهایم را بگویم؟ و اگر جای عذرخواهی باشد، عذرخواهی کنم؟ من به اون علاقه مندم و او هم به من علاقه مند است. نمی دانم چه شده که یکباره بدون اینکه مرا به حساب بیاورد فقط با پدرم صحبت کرده و همه چیز را تمام کرده؟ اگر تلفن بزنم می دانم که بسیار مودب و با مهربانی با من صحبت می کند و من می توانم از او دلیل این رفتارش را بخواهم ولی نمی دانم چه پاسخی خواهد داد. آیا حق من نبود که اول با من صحبت کند و بعد موضوع را به پدرم بگوید و او را آزرده کند؟ آیا حق شکایت ازاین آقا را دارم که اول با اصرار جلو آمده و حالا یک طرفه و به نفع خود قضاوت کرده و مرا و خانواده ام را رنجانده است؟
پاسخ:
- اگر به ایشان تلفن زدید، فقط قرار بگذارید جایی ایشان را ببینید و در یک محیط آرام دلایلش را بپرسید و پاسخ دهید. تلفنی مسائل را مطرح نکنید.
- اگر می خواهید با او ادامه زندگی مشترک بدهید و او هم اشتباهاتش را پذیرفت، حتما باید با نظر مشاور قبل از ازدواج و مشاوره برای یادگیری زندگی بروید. این اقا علیرغم سن بالایی که دارد، هنوز راه ورسم رفتار با شریک زندگی خود را نمی داند. و یاد نگرفته به احساسات طرف مقابل خود چگونه پاسخ بدهد. این مشاوره ها ممکن است طولانی و هزینه بر باشد ولی طرف شما اگر می خواهد با شما تشکیل زندگی مشترک بدهد، باید بپذیرد و قبول کند. اگر حاضر به آمدن نزد مشاور نشود با این وضع و جبهه گیری و نتیجه گیری یک طرفه و قضاوت سریع نمی توان با ایشان کنار آمد و در زندگی مشترک به مشکل بر می خورید. امروز فقط نامزد هستید و هیچ ارتباط دیگری میان شما نبوده و می توانید براحساسات خود غلبه کنید و نه بگویید ولی بعداً اگر دچار مشکل شوید در زندگی باید با اخلاق او کنار بیایید تا عادت کنید و یا اینکه همیشه دلواپسی و عدم اعتماد به عکس العمل های او داشته باشد که این شما را از نظر روحی و روانی بسیار آزرده می کند.
- نامزد شما یک طرفه به قاضی رفته و خودش تصمیم گرفته و بدون اطلاع و نظر شما بدون خواستن دلیل بر رفتارهای شما حرکتی تند و عجولانه انجام داده. جای گله مندی برای شما هست. ولی این که از او شکایت کنید معقول نیست. شما باید دلایل خود را که برای رفتارتان همان طور که برای من مطرح کردید به اوبگویید. با شناختی که ازشما دارد حتماً می پذیرد. البته او هم ممکن است دلایل شخصی برای رفتارخودش داشته باشد ولی ادب و اخلاق ایجاب می کند که اول باید هر سوال و دلخوری که داشت با شما در میان می گذاشت تا موجب سلب آسایش و آرامش خانواده شما نشود.
- احتمالا نامزد شما ترس از شروع زندگی مشترک و قبول مسئولیت دارد و علت اینکه تابه حال ازدواج نکرده نیزشاید همین است.به هر حال او باید حتماً با مشاور صحبت کند تا علت یابی و چاره جویی شود والا از این مرحله پیش تر رفتن در موضوع ازدواج با مردی با این مشخصات اشتباه است.
/انتهای متن/