دختران و کنکور گرم تیر ماه
روزهای اول تابستان گرم است و برای کنکوری ها گرمتر و هم برای خانواده های شان. گزارش پدری از روز کنکور و جلوی در حوزه این را خوب نشان می دهد.
سرویس اجتماعی به دخت/
روز جمعه است و تعطیلی شهر. درو پیکر اداره ها و مغازه های محله بعد از شش روز کاری ، رمق باز شدن ندارند و می ماند تا روزی دیگر ، شنبه بیاید . اما در 8-9 تیر ماه امسال ، حساب جور دیگری است .
روز های تیر ماه که آهسته ، سر می کشد و بالا می آید ، دیگر دل تو دل کنکوری ها نیست . مثل امروز : حوزه ی امتحانی دختران در منطقه ی شهرک غرب ، بلوار فرحزادی . اهالی خانه و جمع خانواده ، دختر پای کنکور را تا پای درب ورودی بدرقه می کنند و آن سوتر ، بر روی پلاس و حصیری به آرامی ، حلقه می زنند . مفاتیح و قرآن و تسبیح، با چشمانی تر و هزاران امید و آرزو برای دختران شان که می خواهند ” به دخت ” شوند .
بعد از تلاش مستمر و گاهی کشنده و سخت در سالی که گذشت ،به پای میز آزمون آمدند . می توان در پشت چهره های خسته و پر اضطراب شان، قیافه های دخترت ، خواهرت ، خواهر زاده ات ، همسایه ات ، همشهری ات را ببینی . مثل صدف ، آفاق ، نازنین ، زهرا ، مریم و مائده که از سحر در تب و تاب آمدن بودند و آنان را در حیاط مدرسه می بینی. خدا م یداند که دل های کودکانه دیروزشان که سرشار از بازی و شادی بود ، در این روز موعود “کنکور” چه بی رحمانه فشرده شده و سراپا استرس و گرفتگی دارند . این را اشک های پیدا و پنهان مادران پشت دیوار مدرسه هم گواهی می دهند و نمی شود آن را پنهان کرد .
یادم می آید آن روزهایی که ما به پای کنکور می رسیدیم، هیچ خبری از انواع کلاس های رنگارنگ آماده سازی نبود و تنها چند کتاب و جزوه تست در دست جوانان ، دست به دست دور می خورد و کتاب محور پرسش بود و دیگر برای تهیه سؤال کسی تمام دانایی و توانایی اش را به پای طراحی تست کنکور خرج نمی کرد ، تا بگویند که فی المثل ، کنکور ما از نوع “مفهومی “است . و حالا همین موضوع شد بلای جان بروبچه های پای کنکور . من از آن سال ها فاصله گرفتم و با زمانه فرزندانم ، فاصله زیادی دارم . اما به عنوان کسی که عمری را در دانشگاه گذراندم، می توانم حرف و نقدی برای فرزندان ایران پاک بگویم …
به این نکته رسیدیم که پرسش های مفهومی ، ملاک خوبی برای درک میزان دانایی جوانان است ، به شرطی که متون درسی مدارس هم ، با نگاه مفهوم محوری تألیف شده باشد و آموزگاران و دبیران هم ، شیوه تدریس شان متحول باشد و با جوهره علم ، خلاقیت ، مهارت و کارآفرینی ترکیب شده باشد . مدارس دولتی ما از فقر دبیران باسواد و مبتکر ، رنج می برد و اغلب مدارس دولتی گاهی یکی – دو دبیر مجرب در اختیار دارند و مابقی را می توانی در غیرانتفاعی ببینی ، که تمام فوت وفن درس و نکته و تست و تجربه را ، آن هم فقط برای دانش آموزان معدل بالای 18-19 ویا ممتاز ارائه می دهند . مدارس غیرانتفاعی برای افزایش آمار قبولی و جذب مشتری ، تافته جدابافته هستند، خود برنامه جداگانه ای برای ثبت نام را دارند و اولویت جذب شان بر محور معدل سال های پیش دانش آموزان است .
بنابرین در چنین شرایطی بچه ای که به مدرسه ی دولتی می رود و در شرایط معدل بیست (90|19) ، قرار دارد، هر از چند گاهی از ضعف بنیه علمی معلمانش می نالد و به کرات اشتباهات درسی معلم را در کلاس می گوید …
خوب این روی سکه است که طبق گفته ی دکتر توکلی ، سؤالات کنکور مفهومی است و هرکه کتاب را بخواند ، سؤالات را می داند …آیا این موضوع حقیقت دارد و یا این که واقعیت زمانه و اوضاع کنکور و برنامه های آموزش و پرورش چیز دیگری است ؟!
… گرمی آفتاب ، پشتم را می سوزاند. ناخودآگاه حرکت می کنم تا خود را به سایه درخت حاشیه بلوار برسانم. جمع پدران ومادران ، آن ازدحام صبحگاهی را ندارد ؛ اما همچنان حضور دارند ؛ یکی ازدختران ، سرش پایین است و برگه ای را می خواند ، جلو می روم ؛ یک برگ دعاست. می گویم چه می خوانی ، برگه را نشانم می دهد و می گوید : ” دعای ” ناد علی ” است ، برای خواهرم می خوانم ، طفلکی این یک سال خودش را کشته … ” می گویم برای سایت “به دخت ” در مورد کنکور دختران امروز، گزارش تهیه می کنم …
آرزو می گوید : این ماجرا را چند سال پیش ، خودم تجربه کردم . در رشته ریاضی فیزیک دیپلم گرفتم و در دانشگاه بین الملل قزوین رشته مهندسی آبیاری را در یک ترم تجربه کردم ، اما ، نگاهم به رشته هنر بود و بعد از یک ترم و با مشورت پدر و مادرم ، صحنه زندگی ام در دانشگاه ، چرخشی خورد و به رشته گرافیک رفتم و الان هم پای پروژه هستم . می گویم چرا از رشته مهندسی به هنر رفتی ؟ به خاطر اینکه از اول علاقه به رشته ریاضی نداشتم و بیشتر درس های آبیاری هم ، محاسبات ریاضی داشت و گفتم چرا عمرم را چهار سال بی جهت بگذرانم . می پرسم چرا گرافیک ؟ می گوید از اول به هنر علاقه داشتم، بنابراین آن استرسی که زمان کنکور داشتم، سرنوشت حاضر مرا مشخص نکرد . در ضمن همه به دنیا نیامدند که به دانشگاه بروند ، این یک راه و قسمتی از زندگی است که می توانی این راه را طور دیگری ادامه بدهیم . مثلا یک آرایشگر ، حتما فوق لیسانس آرایشگری ندارد. او می تواند نیاز های علمی و فنی و هنری اش را در دوره های و کلاس های موجود سپری کند و به مهارت ویژه دست یابد ویا در رشته های متنوع فنی و حرفه ای و هنری تمام راه ها به دانشگاه ختم نمی شود . کسانی که باغداری و کشاورزی دارند مگر همه شان رشته کشاورزی خوانده اند ؟
می گویم: بعد از کنکور چه توصیه ای برای این دختران دارید ؟
– اگر واقعا علاقه دارند و مصمم هستند یک سال دیگر برای مورد نظرشان تلاش کنند تا قبول شوند و یا اگر امسال در هر رشته ای قبول شدند ، در آن رشته درس بخوانند . زمانه ما را با خود می برد ، در خیلی از تصمیمات و اتفاقاتی که می افتد ، عوامل مداخله گر و تغییر دهنده ، زیاد هستند . ما می توانیم یک برنامه ی ثابت بر اساس ذوق ، سلیقه و توانایی شخصی خودمان طراحی کنیم و بدون وابستگی به شرایط جامعه ، با مهارت وخلاقیت خود ، گام به گام آن را پیش ببریم و از آموزش های آزاد کمک بگیریم . اگر در این راه دانشگاه با ما همراه بود ، شتاب بیشتری می گیریم و اگر همراه نبود ، ما شتاب خود را بیشتر می کنیم. بسیار اتفاق می افتد که شغل و فعالیت جوانان در آینده ، حتما در زمینه درس های دانشگاهی شان نیست و سر از کار دیگری در می آورند …
به جلوی درب ورودی مجتمع می آیم . زنی میانسال با اشکی در چشمان مرا می بیند، با گوشه مقنعه ، چشم ها را پاک می کند . می گویم که چه کاره ام ، آهی می کشد و می گوید : خدا به این جوون ها رحم کنه ، یک ساله که دخترم برای این کنکور آروم و قرار نداره و شده یک مشت استخوان . می گویم که انشاالله عاقبتش خیر باشد مادر . کنکور بهانه ای است برای زندگی و یکی از انتخاب ها ، نه تمام راه ها.
از او می خواهم تا از کنکور 91 بگوید ؟
می گوید: صبح که آمدم ، با دیدن چهره های نگران و غمگین پدران و مادران که همه چشم به در دانشگاه دوخته بودند منقلب شدم . اکثرگروه های سنی والدین از میانسالانشان بودند . من هم مثل همه مادران ، تمام خوشبختی بچه را در رفتن فرزندم به دانشگاه و یا رشته مورد علاقه اش نمی بینم . من تاحدودی دنیا را تجربه کردم . خوشبختی و عاقبت به خیری ، لزوما جایش در دانشگاه نیست . ممکن است که برای بعضی افراد از این راه ، حاصل بشه . ولی به هر حال بعد از تحصیلات دبیرستانی ، ظاهرا یک راه برای دختران باز هست که مجبورند به کنکور و دانشگاه متوسل شوند . همین بچه هایی که آرزوی رفتن به دانشگاه را دارند ، چند سال بعد با داشتن مدرک تحصیلی دانشگاهی ، در خانه بیکار هستند . بعضی از رشته های کاربردی یا هنری ، در زندگی خانوادگی افراد ، ثمر بخش است ، ولی در برخی از رشته ها این تأثیر وجود ندارد و کاربرد و کارآیی در زندگی شخصی را ندارد .
موضوع مهم این است که بسیاری از دخترانی که با علاقه و زحمت زیاد ، وارد دانشگاه می شوند ، بعد از قبولی، انگیزه زیاد برای خوب درس خواندن ندارند . شاید به دلیل عدم امیدواری در آینده باشد و یا عوامل دیگر…
ساعت از دوازده گذشته ، و آفتاب گرم تیرماه و چشمان به در دوخته مادران و پدران . سایه های درخت و دیوار های مجتمع پیامبر اعظم (ص) ، خانواده هارا به خود فرا می خواند . به کنار چند مرد میانسال می آیم . چهار نفر در حلقه ای ایستاده اند . یکی می گوید : کسی که بخواهد با این اوضاع برای کنکور درس بخونه باید 30-40 میلیون پیاده بشه . اوضاع عجیبی شده ، یکی باید درس بگه یکی نکته بگه گاهی همایش دارند و … دومی می گوید : اگر کسی یک سال دیگه هم برای کنکور دولتی بخونه ، بهتر از دانشگاه آزاده . سومی می گوید : پارسال دختر من رتبه اش 2080 شده ، البته می توانست “الزهرا”بره ، اما سال دوم هم شرکت کرده و ماهم یک سال مجبور شدیم و سفر نرفتیم : ساعت 8ببر، 9ببر،2بعداز ظهر ببر اونجا ساعت5/8-9هم می آمدیم خونه ….
-پسری از پدرش می پرسد : مائده اگه چند بیاره قبوله ؟پدر می گه : نباید از 4هزار بیشتر بیاره…
در سایه ی کوتاه درخت کوچکی ، چند مادر ایستاده اند. یکی همچنان به خواندن دعا مشغول بود …
چند خانم هم در مورد دختران دم بخت خود می گفتند :… بالاخره دختران باید از پدر و مادر کنده بشن . قدیم یک جور جدا می شدند ، و امروز هم این شکلیه .
قبل از پایان وقت کنکور ، داوطلبان کم کم از سالن امتحان بیرون می آمدند ، گاهی با پلک های ورم کرده …به نقد و بحث امتحان می پرداختند . چند نکته از زبان اهالی آزمون 91در این حوزه برای خوانندگان به دخت می آورم :
– همیشه کیک و ساندیس می دادند، امروز هیچی ، فقط یک آب دادن .
– سه روزه بچه ام توی تب می سوزه …
– چشمام در آمده ، هنوز دوستم نیامده.
– فقط دعا کن تهران قبول شم .
– دیشب رتبه ام 400 بود ! و حالا میگم که فقط مجاز به انتخاب رشته بشم .
– اصلاکنکور را دوست ندارم ، چون معیار خوبی برای سنجش آدم ها نیست .
– دوست دارم دامپزشکی قبول بشم .اگه نشه بینایی سنجی . هرچه قبول شم می خونم و برای یک سال دیگه صبر نمی کنم.
….آخرین نفرات از سالن بیرون آمدند. بسته ی سؤالات گروه زبان را به سالن می برند ….پدر و مادران در جلوی درب سالن ورودی جمع شدند و دختران خودرا به آغوش می گیرند ….سؤال و جوابی و بعدش توکل به خدا که چه پیش خواهد آمد…
ح.ر.توسلی/انتهای متن/