تخت جمشید را یک فیلسوف به آتش کشید!
پیش از این با نگاه نظامی نسبت به لشکر کشی ها و شخصیت اسکندر مقدونی آشنا شدیم. در این قسمت به بررسی شخصیت اسکندر از نگاه تاریخ و چرایی نگاه نظامی به این شخص می پردازیم.
فاطمه قاسم آبادی /
دشمن هشیار و زیرک
اسکندر که سیزده ساله شد فیلیپ “پدرش” به دنبال یک مربی خصوصی برای او گشت و فرهیختگانی چون ایسوکراتس و اسپئوسیپوس را مد نظر گرفت و حتی اسپئوسیپوس پیشنهاد داد تا برای بر عهده گرفتن آموزش اسکندر، از ریاست آکادمی کنارهگیری کند.
فیلیپ در نهایت ارسطو را انتخاب کرد و معبد نیمفها در میزا را به محل تشکیل کلاسهای آنان اختصاص داد.
در ازای آموزش اسکندر، فیلیپ متعهد شد که شهر استاگیرا، زادگاه ارسطو را، که روزگاری خودش ویران کرده بود، از نو بسازد و شهروندان سابق آن را که به بردگی گرفته شده بودند، آزاد کند و یا بخرد و آنان را دوباره در زادگاه شان اسکان دهد و نیز کسانی را که در تبعید به سر میبردند، عفو کند.
میزا برای اسکندر و فرزندان نجیبزادگان مقدونیه، همچون بطلمیوس، هفستیون، و کاساندر همانند یک مدرسهٔ شبانهروزی بود.
بسیاری از دانشآموزان میزا در آینده به دوستان و سرداران اسکندر مبدل شدند و اغلب از آنان با نام «ملازمان اسکندر» یاد میشود.
ارسطو به اسکندر و ملازمانش علم طب، فلسفه، اخلاقیات، دین، منطق، و هنر آموزش داد. اسکندر تحت تربیت ارسطو به آثار هومر و بهویژه ایلیاد علاقهمند شد؛ ارسطو نسخهای حاشیهنویسیشده از ایلیاد را به اسکندر داد و اسکندر در لشکرکشیهایش این کتاب را همواره به همراه داشت.
نظامی و توصیف اسکندر
در اقبال نامه ی نظامی، خود اسكندر، دانشمندتر از حد یك فرمانروا همانند اندیشمند و پیغمبری توصیف شده است. در این بخش از اثر، ما اسكندر را به جای میدانهای نبرد در حلقهی دانشمندان، فیلسوفان، پیرمردان بیدار دل، زنان دانا و چوپانان و كشاورزانی كه با كاردانی و كمال خود، از دیگران ممتازند میبینیم. می توان گفت كه سر تا سر زندگی و تلاش اسكندر وقف آموزش اسرار كائنات و مرگ و زندگی شده است.
شرح اندیشههای ارسطو، والیس، بلیناس، سقراط، فرفوریوس، هرمز و افلاطون پیرامون منشأ كائنات، پیدایش ستارگان و آغاز زندگی بر روی خاك و جز اینها، در شناخت جهانبینی این اندیشمند سترگ، كمك شایانی به ما میكند.
نظامی در اقبال نامه، چهرهی فیلسوفی اندرزگو دارد. او میكوشد با امثله و حكایات حكمتآمیز، انسانها را با روحیهای انسانی و نجیب پرورش دهد و احساس تلاش در راه سعادت انسانها را در آنان بیدار سازد. در «خردنامه»های این اثر، شاعر به زبان ارسطو، افلاطون و سقراط، مقام و وظایف انسانیت را تشریح میكند.
امید به زندگی جاویدان
نظامی در اثر خود، بحث از برخی مسائل جالب جغرافی، هیأت، نجوم، هندسه و شیمی را نیز كه در آن زمان چندان تكامل یافته نبودند، به میان میكشد. یكی دیگر از مسائلی كه نظامی را به تفكر وا میدارد، مسالهی مرگ و امكان جلوگیری از آن است.
نظامی اندیشههای خود را در این خصوص در پردهی افسانههایی كه دربارهی اسكندر آمده است، میریزد و او را همچون شخصیتی متصوَّر میسازد كه به زندگی جاودان میاندیشد.
ولی در پایان شرف نامه است كه سفر او به ظلمات در پی آب حیات و دیدار از «شهر جاویدان» با شكست روبرو میشود. اسكندر و نیز نظامی كه صورتگر این چهرهی اوست، در برابر قطعیت مرگ تسلیم میشوند.
شاعر نتیجه میگیرد كه همهی انسانها، صرف نظر از مقام و مرتبهی آنان، محكوم به مرگ هستند. زندگی جاویدان، همان عمر معنوی انسان است كه هر كسی میتواند با كارهای نیك و خدمت به بشریت به دست آورد.
رسیدن اسكندر به مقام پیغمبری را، نظامی به مثابهی نقطهی پایان این تكامل معنوی مینمایاند. شاعر از آنجا كه توانسته است سیمای این فرمانروای آرمانی را كه همهی ایدهآلهای او را در خود تجسم بخشیده بیافریند، با خرسندی چنین میگوید:
سكندر كه آن پادشاهی گرفت
جهان را به این نیكنامیگرفت
نه زان غافلان بود كز رود و می
بدو نیك را بر نگیرند پی
به كس بر، جُوی جور نگذاشتی
جهان را به میزان نگه داشتی
واقعیت یا رویاپردازی
پیش از این در مورد استادان اسکندر و اینکه پیش چه کسانی آموزش دیده است، سخن به میان آوردیم . حال نوبت این است که این بررسی ها را کنارِ هم بگذاریم تا نتیجه ی منطقی از آن بگیریم.
اینکه اسکندر زیر نظر استادان بزرگی آموزش دیده همانطور که اطلاعات تاریخی می گویند درست و واضح است اما اینکه این تعلیمات چقدر در روح و روان او تاثیر گذاشته است مساله ی دیگری است که باید بررسی شود.
در هیچ یک از آموزه های این استادان بزرگ قتل ، خون ریزی و نابودی تمدن های بزرگ یک افتخار به حساب نمی آید ولی چرا این شاگرد عزیز تا این حد به کشور گشایی علاقمند است و چرا نظامی آن بخش هایی را که در مورد خشونت و ویرانگری اسکندردر تاریخ ثبت شده است، سانسور می کند؟
در قسمت بعدی که قسمت آخر بررسی اسکندر نامه است به بیان دلایل این چراها می پردازیم.
/انتهای متن/