در “آتش بدون دود” زن ﺗـﺮﻛﻤﻦ ﻳﻌﻨـﻲ ﻧﺠﺎﺑـﺖ

کتاب آتش بدون دود نادر ابراهیمی را تا پنجمین قسمت بررسی کردیم. اینک نگاهی می کنیم به قسمت های باقی مانده یعنی قسمت های ششم، هفتم و هشتم کتاب که سرانجام مبارزه را به تصویر می کشد.

0

فاطمه قاسم آبادی/

 

جلد ششم: هرگز آرام نخواهی گرفت

آلنی و مارال سخت مشغول درس خواندن در دانشگاه بودند و با سرعت زیادی در عرصه ی سیاست هم وارد می شدند . هر دو در رشته های تحصیلی خود ، رتبه های اول را در دانشگاه داشتند . از بعد از سخنرانی آلنی آوازه ی این زن و شوهر در همه جا پیچیده بود.

 

پالتوی پوست

در سال 1326 محمد مسعود ، صاحب قلمی در آن زمان ، نوشت :

« پول پالتوی پوست اشرف، همشیره شاه ، را چه کسی داده است ؟ » به دنبال این نوشته ، دانشجویان تظاهرات آرامی شکل دادند و این خود در داستان شروع یک مخالفت علنی شد که افراد و شخصیت های داستان را تحت الشعاع قرار داد.

 

حکم اعدام جنگلی

در همین زمان ، آمان جان آبایی که از زمان صدور حکم اعدامش در جنگل های گلستان زندگی می کرد ، ترتیب یک جلسه با سران سیاسی صحرا را  در یک مجلس عروسی داد . این جلسه مخفیانه دقیقا شب تظاهرات دانشجویان برگزار می شد.

آلنی در تظاهرات درگیر شد و به شهربانی فرستاده شد.  آلنی مدام در فکر جلسه ی شب بود .  بلافاصله پس از آزادی از آن جا مامورین او را دوباره گرفتند .

یکی از آن ها به آلنی گفت که حکومت از جریان عروسی و جلسه خبردار است آلنی با شنیدن این مسئله ، ضربه شدیدی خورد : جانِ قلیچ ، آمان جان و خیلی های دیگر در خطر بود ولی آلنی نمی دانست برای نجات شان باید چه کار بکند.

 

جلد هفتم: هر سرانجام سرآغازیست

چند سال گذشته است. آلنی به بهانه سردردهای همیشگی و سنگ کلیه‌های دائمش از تهران خارج شد و به دور افتاده ترین نقاط کشور رفت و به دردهای مردم رسیدگی کرد و مهم تر از آن سعی داشت به مردم نشان دهد که حکومت چه ظلمی به آن‌ها روا می‌دارد.

در این سفرها، آلنی به دوستان قدیمی اش که دیگر بیشتر آن‌ها محکومین غیابی به اعدام بودند هم سر زد. بعد از سال‌ها با آن‌ها دیدار کرد. به این شکل آلنی برای مدتی از چشم‌های مامورین حکومتی دور ماند.

 

بعد از سالها مبارزه

اما دیگر گرد پیری و خستگی از آن همه سال تلاش و فعالیت و یک لحظه آرام و قرار نداشتن کم کم بر صورت آلنی می‌نشست.

در مدتی که آلنی از نظارت ساواک خارج شد، سرهنگ مولوی بارها و بارها مارال را فراخواند تا شاید بتواند از آلنی خبری به دست آورد، اما به نتیجه‌ای نرسید.

سرانجام آلنی را در حوالی خراسان پیدا کرده و به تهران فرستادند.

آلنی طی چند عمل جراحی ماهرانه، در کمال نا باوری همه پزشکان، پاهای یلماز را به او برگرداند: یلماز دیگر می‌توانست راه برود. همین یلماز یک مبارز سر سخت شد و زمانی که ساواکیان می‌خواستند او را بکشند، پیش از مرگش، چند نفر از آن‌ها را کشت.

ملا قلیچ بلغای هم که دوست، همراه و همرزم همیشگی آلنی بود در یک حمله ی عظیم حکومت کشته شد و زخمی بر قلب آلنی بر جای گذاشت.

 

بسی رنج بردم در این سال سی

نادر ابراهیمی سال ها قبل از انقلاب ، داستانی درباره آق اویلرها نوشت و به نام درخت مقدس چاپ نمود ، اما پس از انقلاب دوباره دست به کار شد ، دو جلد اول را مفصل تر و کامل تر، در سال 1360 به چاپ رساند .

پس از آن هم و ادامه داستان را به نگارش در آورد و در سال 1371 این مجموعه کامل شد.

مجموعا کار نوشتن آتش بدون دود 30 سال به طول انجامید و به قول خود ابراهیمی : «  نوشتن آتش بدون دود کمرم را شکست . تمامم کرد . خورد و خمیرم کرد . خسته و بیمارم کرد.

 

ویژگی های نگارشی آتش بدون دود

ﺗﻮﺻﻴﻔ ﻬﺎي ﺷﺎﻋﺮاﻧﻪ و ﮔﺎه ﺑﺮداﺷﺘﻲ آزاد از اﺑﻴﺎت ﺷﺎﻋﺮان، ﺑﻜﺎرﮔﻴﺮي ﺗﺸﺒﻴﻪ، اﺳﺘﻌﺎره، ﺗﺸﺨﻴﺺ و ﻛﻨﺎﻳﻪ، ﺗﻜﺮار ﻛﻠﻤﻪﻫﺎ و ﺟﻤﻠﻪﻫﺎ و اﺳﺘﻔﺎده از اﺷﻌﺎر ﺗﺮﻛﻤﻨﻲ، در ﻣﺠﻤﻮع، ﻧﺜﺮ رﻣـﺎن را زﻳﺒﺎ و ﺟﺬّاب ﻛﺮده اﺳﺖ.

ﻧﺎدر اﺑﺮاﻫﻴﻤﻲ ﮔﺎه ﺑﺎ ﺗﻜﺮار واژهﻫﺎ ﺳﻌﻲ دارد ﻓﻀﺎي ﺑﺴﺘﻪ ، ﻧﻔﺴﮕﻴﺮ و ﭘﺮاﺿـﻄﺮاب ﺑﺮﺧﻲ از ﻟﺤﻈﻪﻫﺎي داﺳﺘﺎن را ﺑﻪ ﻣﺨﺎﻃﺐ ﺧﻮد اﻟﻘﺎ ﻛﻨﺪ و ﺑﺮاﻳﻦ ﺑﺎور اﺳﺖ ﻛـﻪ ﺗﻜـﺮار واژه ﻫـﺎ، ﺷﺮاﻳﻂ و ﻣﻮﻗﻌﻴﺘﻲ را ﻛﻪ ﺷﺨﺼﻴﺖﻫﺎ در آن ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪاﻧﺪ، ﺑﻬﺘﺮ ﺑﻪ ﺗﺼﻮﻳﺮ می ﻜﺸﺪ و ﺧﻮاﻧﻨـﺪه  با درك ﭼﻨﻴﻦ ﻓﻀﺎﻳﻲ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﺎ ﺟﺮﻳﺎن داﺳﺘﺎن ﻫﻤﺮاه و ﻫﻤﺴﻮ می گردد:

“ﺑﻌﺪ از ﺑﻴﺴﺖ ﺳﺎل، ﺑﻌﺪ از دوﻳﺴﺖ ﺳﺎل، ﺑﻌﺪ از دو ﻫﺰار ﺳـﺎل، و ﺷـﺎﻳﺪ ﺑﻌـﺪ از دوﻳﺴـﺖ ﻫﺰار ﺳﺎل، ﺑﺮاي ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﺑﺎر، ﻳﻠﻤﺎز، ﺳﺮ ﭘﺎ اﻳﺴﺘﺎده ﺑﻮد. در ﻛﻮﭼﻪ ﺑﻮد ﻳﻠﻤﺎز اﻳﺴﺘﺎده. ﻳﻠﻤﺎز ﺑﻪ ﺧﻮد ﻧﮕﺎه ﻛﺮد ﻛﻪ اﻳﺴﺘﺎده اﺳﺖ؛ ﻛﻪ اﻳﺴﺘﺎده ﺑﻮد. ﻳﻠﻤﺎز، اﻳﺴـﺘﺎده ﺑـﻮد  . اﻳﺴـﺘﺎده ﺑـﻮد  . ﺑﻌـﺪ از ﺑﻴﺴﺖ، دوﻳﺴﺖ، دو ﻫﺰار، ﺷﺎﻳﺪ ﻫﻢ ﺑﻴﺴﺖ ﻫﺰار ﺳﺎل.. اﻳﺴﺘﺎده، اﻳﺴـﺘﺎده، اﻳﺴـﺘﺎده، اﻳﺴـﺘﺎده،  ﻳﻠﻤﺎز ﻳﻚ ﻗﺪم ﺑﺮداﺷﺖ، ﻳﺎ ﻗﺼﺪ ﺑﺮداﺷﺘﻦ داﺷﺖ – اﻳﺴﺘﺎده، ﺑﻲﺗﻜﻴﻪﮔﺎه – ﻛﻪ از ﻗﻔـﺎي ﺧـﻮد   ﻓﺮﻳﺎد «اﻳﺴﺖ!» را ﺷﻨﻴﺪ. ﻳﻠﻤﺎز اﻳﺴﺘﺎده، ﺑﺮﮔﺸﺖ و ﻧﮕﺎه ﻛﺮد…”.

 

هدف از نگارش آتش بدون دود

داستان در بستر زمان جلو می آید .در ابتدای کتاب در سال 1200 خورشیدی ، گالان اوجا می آید که بیشتر توانمندی او در جنگیدن و دلاوری و گالانی تیر انداختن و گالانی تاختنش بود  ؛ اما در طول زمان ، قهرمانان چهره ای متناسب با دوران تاریخی شان به خود می گیرند.

اﻧﺪﻳﺸﻪ و ﭘﻴﺎم اﺻﻠﻲ داﺳﺘﺎن آﺗﺶ ﺑﺪون دود، رﺳﻴﺪن ﺑﻪ اّﺗﺤﺎد و همبستگی ترکمن ها است.

 

تشنه ی آزادی

در اﻳﻦ رﻣﺎن اﻏﻠﺐ شخصیت ها تشنه آزادی و ﺗﻜﺎﭘﻮ در ﻣﺴﻴﺮ آرﻣﺎﻧ ﻬﺎي ﺧﻮد ﻫﺴـﺘﻨﺪ. آﻧﻬـﺎ بی ﻣهاﺑﺎ، ﺑﺎ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ و ﺗﻘﺪﻳﺮ ﺧﻮﻳﺶ و ﺑـﺎ ﻫـﺮ ﭽـﻪ ﻛـﻪ سد راﻫ ﺸـﺎن می  ﺸـﻮد ﺑـﻪ ﻣﺒـﺎرزه ﺑﺮمی ﺨﻴﺰﻧﺪ و ﺳﺮاﻧﺠﺎم در اﻳﻦ راه ﻛﺸﺘﻪ می ﺸﻮﻧﺪ. ﺗﺼﻮﻳﺮی از ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪن آلنی و ﻣـﺎرال  شخصیت های اصلی داستان ، قسمت های  ﭘﺎﻳﺎنی رﻣﺎن را ﺗﺸﻜﻴﻞ می ﺪﻫﺪ.

 

مردم ترکمن

ﮔﺮﭼﻪ ﺣﻮادث و ﻣﺎﺟﺮاﻫﺎي داﺳﺘﺎن، ﺑﻴﺎﻧﮕﺮ رﻧﺞ و ﻣﺤﻨﺖ ﻣﺮدم ﺗـﺮﻛﻤﻦْ ﺻﺤﺮاﺳـﺖ اﻣﺎ ﻛﺎرﺑﺮد ﻃﻨﺰ، در ﻣﻮاردي، اﺛﺮ را دﻟﻨﺸﻴﻦﺗﺮ و ﺧﻮاﻧﺪنی ﺘﺮ می ﻜﻨﺪ، زﻳﺮا اﺑﺮاﻫﻴﻤـﻲ ﺑـﺮاﻳﻦ ﺑـﺎور اﺳﺖ ﻛﻪ «ﺗﺎرﻳﺦ را ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺮده دروغ های ﺧﻨﺪه آور ﺗﺎرﻳﺨﻲ ﻗﺎﺑﻞ تحمل می ﻜﻨﺪ؛ و ﮔﺮﻧﻪ ﭼﻴـﺰی ﺑﻪ ﺟﺰ ﺧﻮن ﻣﻈﻠﻮﻣﺎن، ﻣﺮﻛّﺐِ ﺗﺎرﻳﺦ ﻧﺒﻮده اﺳت.»

 

شخصیت زنان در داستان

ﺷﺨﺼﻴﺖ زن در اﻳﻦ رﻣﺎن، آﻧﮕﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﺷﺎﻳﺴﺘﺔ ﻳﻚ زن ﺗﺮﻛﻤﻦ می ﺒﺎﺷـﺪ، ﺗﻮﺻـﻴﻒ ﺷﺪه اﺳﺖ. زن ﺗﺮﻛﻤﻦ ﭘﺎ ﺑه ﭙﺎي ﻫﻤﺴﺮ ﺧﻮد ، ﺑﺮاي داﺷﺘﻦ ﻳﻚ زﻧـﺪﮔﻲ آرام، ﺗـﻼش می  ﻜﻨـﺪ. او ﻣﻄﻴﻊ ﺑﻲﭼﻮن و ﭼﺮاي ﻫﻤﺴﺮ ﺧﻮد اﺳﺖ.

«زن ﺗـﺮﻛﻤﻦ، ﻧﺠﺎﺑـﺖ را اﻟﻨﮕـﻮي ﻃـﻼ و ﮔﺮدﻧﺒﻨـﺪ  ﺟﻮاﻫﺮﻧﺸﺎن نمی ﺪاﻧﺪ، ﻛﻪ ﮔﺎه ﺑﺎﺷﺪ و ﮔﺎه ﻧﺒﺎﺷﺪ. زن ﺗـﺮﻛﻤﻦ، ﻳﻌﻨـﻲ ذات ﻧﺠﺎﺑـﺖ ﺗـﺮﻛﻤﻦ.»

آﺗﺶ ﺑﺪون دود در ﻧﮕﺎﻫﻲ ﮔـﺬرا رﻣـﺎﻧﻲ ﻋﻔﻴـﻒ اﺳـﺖ    … ﻋـﺪم اﺳـﺘﻔﺎد ه اﺑـﺰاري از زن و ﻧﻤﺎﻳﺶ ﭼﻬﺮه زﻳﺒﺎ از زن ﺗﺮﻛﻤﻦ، ﻫﺮ ﺧﻮاﻧﻨﺪه اي را ﺑﻪ وﺟﺪ ﻣﻲآورد. برای مثال ابراهیمی در جایی از کتاب می آورد:

ﻣﻠﺎن، زﻧﻲ ﺑﻪ راﺳﺘﻲ ﻣﺆﻣﻨﻪ ﺑﻮد. ﻧﻤـﺎز می ﺨﻮاﻧـﺪ و روزه می گﺮﻓـﺖ و ﺑـﻪ درﺧـﺖ مقدس اﺣﺘﺮام می گﺬاﺷﺖ.

 

آتش بدون دود تاریخ یا داستان؟

ﻧﺎدر اﺑﺮاﻫﻴﻤﻲ در اﻳﻦ رﻣﺎن میﻜﻮﺷﺪ ﺷﺮاﻳﻂ زﻧﺪﮔﻲو ویژگی های آﻟﻨـﻲ و ﻣﺎرالِ ﺗﺮﻛﻤﻦ، روحیه ﻣﺒﺎرزهﺟﻮیی و ﭘﻴﻜﺎر اﻳﺸﺎن ﻋﻠﻴﻪ ﻇﻠﻢ و ﺳﺘﻢ را ﺑـﻪ ﺗﺼـﻮﻳﺮ ﺑﻜﺸـﺪ، اما  ﺑﺮای ﺷﺮوع ﻛﺎر، ﻻزم می ﺪاﻧﺪ، در ﻣﻮرد ﭘﻴﺪاﻳﺶ ﻗﻮم ﺗﺮﻛﻤﻦ، دﻟﻴﻞ و ﺳﺒﺐ ﻣﺒﺎرزه و ﺟﻨﮕﺠﻮیی آﻧﻬﺎ ﺗﻮﺿﻴﺤﺎتی ﺑﺪﻫﺪ.

ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ ﺑﻪ ﺳﺎل های  دور ﺑﺎزمی گﺮدد.

چنان که در جلد آخر کتاب ، زمانی که از ملاقات و هم سلولی بودن خود با آلنی در زندان قزل قلعه می گوید، بیان می کند که در آن شبی که با آلنی در یک سلول بود ، تصمیم گرفت که تمام داستان زندگی آلنی را بنویسد .

نادر ابراهیمی در این باره می گوید:

« سال ها بعد که به قصد نوشتن این داستان به صحرا سفر کردم ، دانستم که آلنی آنچنان ریشه در گذشته های خویش و قبیله خویش دارد که برون سفری به  گذشته دور، ترسیم خطوط چهره آلنی اوجا و نیز تصویر صورت خوب مارال بانو ، مقدور نخواهد بود .این بود که در زمان عقب نشستم  و رفتم ، رفتم ، رفتم تا ابتدای کار.»

 

عین واقعیت

البته همان طور که نویسنده بار ها و بار ها خود این مسئله را بیان کرده ، این اثر عین واقعیت نیست :

« آتش بدون دود -همچنان که بار ها گفته ام- باز می گویم عین واقعیت نیست ؛ بلکه ، داستانی است که تنگاتنگ و شانه به شانه واقعیت ، حرکت کرده است ؛  و از این داستان ؛ درست به همین اندازه باید انتظار داشت ، نه بیشتر – که مایه شرمساری من خواهد شد اگر بیشتر از آنچه که نوشته ام برداشت شود از کتابم.»

/انتهای متن/

درج نظر