اسکندر می خواست خاک ایران را به توبره بکشد
جنگ اسکندر با ایران از خونینترین و دهشتانگیزترین جنگ هایی است که در طول تاریخ برای این کشوراتفاق افتاده است و نظامی گویا فلاكتی را كه این جنگهای بیمعنا نصیب انسانها می کند، میفهمد بی این که به مسبب آن کاری داشته با شد.
فاطمه قاسم آبادی/
جنگ اسکندر با ایران خونینترین و دهشتانگیزترین جنگ در بین جنگ هایی است که در طول تاریخ برای کشورمان اتفاق افتاده است. در آغاز، هزاران انسان جان میبازند. شاعر گویا فلاكتی را كه این جنگهای بیمعنا نصیب انسانها میكند، میفهمد.
كسانی را كه به خاطر مشتی خاك، جهان را به دریای خون بدل میسازند، سرزنش میكند.( البته منظور نظامی اسکند نبوده است! ) نظامی در سرتاسر اثر اندرزهای سوگوارانه ی خود را ادامه میدهد.
چرا چنین جنگ خونباری آغاز شد؟
نظامی، با مثالهایی گوناگون و دلایلی انكار ناپذیر، به این سؤال، تنها یك پاسخ میدهد: شهوت ثروتمند شدن، طمع و تنگ نظری.
شاعر بدون در نظر گرفتن دلایل واقعی و مسبب اصلی این جنگ تنها افرادی را كه تا سطح ددمنشی تنزل كردهاند، به مثابهی دشمنان زندگی و انسانیت مذمّت میكند و خواننده را به بیزاری از این گونه افراد فرا میخواند:
از این دیوْ مردم كه دام و ددند،
نهان شو كه هم صحبتان بدند
پی گور كز دستبانان گم است،
ز نامردمیهای این مردم است
همان شیر كو جای در بیشه كرد،
ز بد عهدی مردم اندیشه كرد
مگر گوهر مردمی گشت خورد،
كه در مردمان مردمیها بمرد
نوش دارو بعد از…
شاعر داوریهای فلسفی خود را با مثالها و دلایلی كه از منظومه استخراج میكند، به ثبوت میرساند. دو تن از سرهنگان ایران كه غلبهی اسكندر را نزدیك میبینند، نان و نمك زیر پا مینهند، به دارا زخمی كاری و مرگآور میزنند و پیش اسكندر میروند و به خاطر «خدمتها »ی خود، انعام طلب میكنند.
نظامی این حكایت ضمنی را برای اثبات دست یافتن انسان طمعكار و جاهطلب به هر گونه جنایتی، آورده است. دارای ستمگر و ظالم به این دو سرهنگ بیش از هر كس دیگر اعتماد داشت و طبق نظر آنها با مردم رفتار میكرد.
فرود آمدن بر سر طعمه
آمدن اسكندر بر سر دارا كه در حال احتضار بود و گفتگوی خیالی با او شاید جزو مؤثرترین و عبرتآمیزترین بخش منظومه باشد و هر چند که سند درستی برایش وجود ندارد ولی جزو قسمت های برجسته ی کار به حساب می آید.
در این جا اسكندرِ خیالیِ نظامی با همهی احساس، عاطفه، نجابت و فروتنی، به مثابهی تمثال فرمانروای ایدهآل نظامی جلوه میكند. اسكندر به هنگام مشاهدهی «دارا»ی زخمی كه واپسین دقایق زندگی را پشت سر مینهاد، انگار خود مسبب این فاجعه باشد، میخواهد با مرگ دست و پنجه نرم كند و انسانی محتضر را نجات بخشد. حس كینه و عداوت در دل او، تبدیل به شفقت میشود. رفتار اسكندر حتی در لحظهی مرگ در دارای مغرور مؤثر میافتد. او پس از گفتن وصیتهای خود به اسكندر، جهان را وداع میگوید.
اشک تمساح
نظامی، رفتار رئوفانهی اسكندر را با دشمنان مغلوب خود در دیگر بخشهای اثر نیز در درجهی اول اهمیت قرار میدهد و از آن نتایج تربیتی و اخلاقی میگیرد. اسكندرِ نظامی پس از پیروزی، رفتار محبتآمیز پیش میگیرد و به ایرانیان رأفت و شفقت روا میدارد. (ابتدا به آتش می کشد بعد در آغوش می کشد! )
او بنا به وصیت دارا، سرهنگان قاتل را به سزای اعمال خود میرساند. به اعضای خانوادهی دارا احترام میكند و با دخترش «روشنك» ازدواج میكند. اسكندر نظامی پس از این پیروزی است كه به این نتیجه میرسد كه ظلم و ستم پیش از همه، بدبختی و فلاكت را نصیب ظالمان و مستبدان می كنند.
او در مناسبات خود با رقیب، عدالت و انصاف را پیشه ی خود میكند. شاعر از زبان قهرمان خود ، چنین مینویسد:
ز پیشانی پیل تا پای مور
نیاید ز من بر كسی دست زور
ز خلق ار چه آزار بینم بسی
نخواهم كه آزارد از من كسی
فرمانروایی ایده آل!
نظامی در این سخنان كه از زبان اسكندر نقل میکند، به طور كلی در این بخش منظومه وظایف اساسی فرمانروایی ایدهآل را پیش چشم میآورد. این وظایف سترگ نه تنها برای شرایط قرون وسطایی، برای اعصار دیگر، حتی قرنهای آینده نیز مهم و مترقی است.
نظامی در این جا مسالهی جالب توجه و تازهای را نیز مطرح میكند كه در آثار پیشینش به آن بر نخوردهایم و آن نقش دولت در شكلپذیری كار و زحمت انسانهاست.
در اسكندرنامه به تكرار از این مطلب سخن رفته است. اگر اسكندر در جنگ با اشراف ایرانی، وعده میدهد كه قشون را به جنگاوران، رمهها را به چوپانان، كشتزاران را به كشاورزان واگذارد؛ پس از نشستن بر تخت، دربارهی ضرورت اینكه هر كسی باید به اندازهی قابلیت خود كار كند و زحمت بكشد، نطق میكند، جالبترین جهت این مسألهی مهم كه نظامی آن را به میان میكشد، در این است كه اسكندر توجه و مراقبت دولت از سالخوردگان، بیماران و نیز كسانی را كه نمیتوانند مخارج معیشت خود را تأمین كنند، ضروری میداند. ( وقت گذاشتن برای تأمین رفاه مردمی غریبه و مغلوب بسیار جالب است، مخصوصا در مورد کسی که بدون وقفه در حال لشکر کشی و ویرانی سرزمین های مختلف بوده است)
غلبه در سایه ی خردورزی!
اسكندرِ نظامی گر چه ایران را فتح میكند اما به توصیهی ارسطو در «این خانهی بیگانه» زیاد درنگ نمیكند. به كشور خود باز میگردد و به عنوان با ارزشترین غنایم چند «كتاب» همراه خود میبرد.(سوزاندن کتابخانه ها یکی از اعمال پست لشکریان اسکندر بعد از فتح ایران به حساب می آید.)
در نخستین بخش اسكندر نامه، همراه تصویر صحنهها و سفرهای جنگی، تدابیر اسكندر نظامی از نظر ارزش اجتماعی و اخلاقی آن، حایز اهمیت است. مسافرت او به بابل، ارمنستان، آبخاز و حمله به هندوستان و چین از این جهت شایان دقت است. در سفرهای مصر و ایران او به یاری شمشیر پیروز میشود اما در سفر به ولایتهای دیگر در سایهی خردورزی خود غلبه مییابد.
نوشابه
یكی دیگر از جالب ترین بخشهای شرفنامه، منظومهی نوشابه است. ماجرای سفر اسكندر به اندلس و دیدارش با زن فرمانروایی به نام «قدافه»، از روزگاران باستان در مشرق زمین معروف بود و فردوسی نیز در شاهنامه به شرح این روایت پرداخته است.
نظامی برای خلق منظومهای عجیب از تاریخ كهن سرزمین خود، تصمیم گرفت از این روایت استفاده كند. اطرافیان نظامی گفته اند كه وی در سرودن این منظومه، به داستان شیرینِ مهین بانو نظر داشته است و میخواسته آن را به نوعی تكمیل كند.
ادامه دارد…
/انتهای متن/