اسکندر از نگاه نظامی
شرفنامه ی نظامی حاصل سروده های این شاعر تواناست در اواخر عمر و هم نتیجه تحقیق و بررسی همه آثاریست که پیش از نظامی در باره اسکندر جهانگشا گفته و نوشته و سروده شده بود. اما شرفنامه نظامی تصویری متفاوت و بسیار موجه از اسکندر است.
فاطمه قاسم آبادی/
مثنوی اسکندر نامه داستان کشور گشایی های اسکندر است که خود به دو قسمت شرف نامه و اقبال نامه یا خردنامه تقسیم می شود. نظامی در کتاب شرف نامه آنچه از داستان اسکندر پسر فیلفوس را که فردوسی ناگفته گذاشته، به رشته نظم در آورده است. بی تردید وی در سرودن این مثنوی به شاهنامه فردوسی نظر داشته است.
رضایت از اثر آخر
نظامی به این اثرش بیشتر از آثار دیگرش علاقمند است. این شاید از این روست كه نظامی این اثر را در دوران ناتوانی و پیری و ضعف جسمانی خود سروده و رنج بیشتری در تصنیف آن كشیده است.
خود نظامی به این مطلب اعتراف میكند و بیشتر پژوهشگران نیز بر آن تأكید دارند ولی این تنها یك جهت مسأله است. به نظر می رسد دلیل اساسی خرسندی نظامی از این اثر، نخست این است كه او اسكندرنامه را فقط به خواست خود و بی آن كه سفارشی از كسی دریافت كند، سروده است.
دوم آن كه در تصنیف آن از دانش و معلومات و مشاهدات و تجربیاتی كه در درازنای زندگی هفتاد سالهی خود اندوخته بود و نیز از دریای فرهنگ تركی آذربایجان آزادانه بهره جسته است.
آغاز اسکندر نامه
نظامی در آغاز اثر، «سبب تصنیف كتاب» را بیان داشته است. این قطعه ارتباط او را با كار خلاقه و این كه معنا و مفهوم زندگی را فقط در كار و تلاش میبیند، آشكار میسازد. این هنرمند سترگ كه دوران جوانی را فرونهاده و بهار زندگانی را خزان كرده است، قد سروش خمیده شده و گونههای گلگونش به زردی گراییده است، تاب و توان نیز از دست داده است، سرش هر آن احساس سنگینی میكند، اما دلش دریاوار میجوشد و میخروشد. خواب با دیدگانش آشنا نیست. او خود را به فراموشی سپرده است و با تنها آرزویی كه دارد، دم میزند: اثری دیگر تصنیف كند، ” شمعی نو برای پروانهها بیفروزد، نهال درختی بارور را بر خاك بنشاند”
سوژه ای پیچیده
اسكندرنامه در میان همهی منظومههای نظامی، اثریست كه بر اساس سوژهی پیچیدهای تصنیف شده است و زمینههای وسیع اندیشگی را احاطه كرده است. پیرامون اسكندر، پیش از نظامی آثار زیادی به وجود آمده بود.
تمثال این جهانگیر مقدونی كه با سرعتی بینظیر در تاریخ، بسیاری از سرزمینهای شرق و غرب را فتح كرد، در ادبیات شفاهی اقوام مختلف تصویر شده بود. روایاتی فراوان دربارهی سفرهای جنگی و ماجراهای او موجود بود. در این میان رمانهای «كالیستنسن دروغین» یونانی و «نكتانبس» مصری و «داستان اسكندر» در شاهنامهی فردوسی، آوازهی بیشتر داشتند.
تحقیق در تاریخ
از بحثی كه در مقدمهی اسكندرنامه آمده، معلوم میشود كه نظامی همهی آثاری را كه دربارهی اسكندر به زبانهای تركی، عبری، نصرانی و پهلوی نوشته شده بود، خوانده و مطالب زیادی در این مورد اندوخته بود.
تصنیف اثر در موضوعی كه دهها شاعر از آن سخن گفتهاند، البته كار سادهای نیست. چرا كه نظامی برای خلق اثر ویژه خود ، میبایست «بر مسائل گفته شده خط زند و مرواریدهای ناسفته در طرز هنر خود بچیند. »
شاعر پس از مطالعهی همهی منابعی كه در دسترس داشته، به این نتيجه رسیده است كه تصنیف اثر دربارهی اسكندر، در معنای پرواز دادن مرغ خیال برای طرح همهی مسائلی است كه در طول حیات اندیشیده است و سخن گفتن از آمال و آرزوهای خویش است.
نظامی همهی آثاری را كه تا زمان او دربارهی اسكندر نوشته شده بود، سه دسته میكند. برخی او را فرمانروایی جهانگشا، بعضی همانند فیلسوفی صاحب تدبیر و عاقل و بسیاری دیگر بسان پیغمبری توصیف كردهاند.
نظامی نیز تصمیم به جمعبندی این سه كیفیت میگیرد و باز در جایی به آفریدهی هنری فردوسی اهمیت میدهد و آن را شایستهی اعتنا و هم انتقاد میداند و میگوید:
سخنگوی پیشینه، دانای توس،
كه آراست روی سخن چون عروس
در آن نامه كان گوهر سُفته راند،
بسی گفتنیها كه «نا گفته»ماند
اگر هر چه بشنیدی از باستان،
بگفتی، دراز آمدی داستان
نگفت آنچه رغبت پذیرش نبود،
همان گفت، كز وی گریزش نبود
دگر از پی دوستان زله كرد،
كه حلوا به تنها نشایست خورد
ادامه دارد…
/انتهای متن/