برای کم‌سن‌ترین درس‌آموزان ما چه چیزی مهم ‌تر است؟ 

آیا رسالت دوره پیش دبستانی آموزش چیزهایی است که بچه ها باید در مدرسه یاد بگیرند؟ صاحب نظران معتقدند این آموزش ها که معمولا بچه ها را موظف به انجام تکالیف آموزشی می کنند، به جای آمادگی برای آموختن، در بچه ها دلزدگی و بی رغبتی نسبت به آموختن ایجاد می کند.

0

اریکا کریستاکیس،ترجمۀ: علی حاتمیان/

 

تمرکز اصلی در سالهای پیش از دبستان نباید صرفاً آموزش واژگان و خواندن را شامل شود، بلکه باید مهارت‌های سخن گفتن و شنیدن را نیز به کودکان آموخت. ما تأثیر حیاتیِ گفتگوی مستقیم و کنترل‌نشده را بر ارتقای فرآیندهای ادراکی کودکان کم‌سن فراموش کرده‌ایم.

 

کودکانِ امروز تکالیف بیشتری انجام می‌دهند، اما کمتر می‌آموزند

این کودکان در حین سخن گفتن با افراد بزرگسال و یا هم‌کلاسی‌های خود، به اطلاعات تازه‌ای دست می‌یابند، یاد می‌گیرند که ابزارها چگونه کار می‌کنند و به حل کردن معماها و مسائل می‌پردازند. به همین دلیل، دور نگاه داشتن کودکان از این گونه گفتگوها گاه اشتباهی فاحش است. چراکه به سبب فقدان اطلاعات، ممکن است مانند پسر من نتیجه بگیرند که همانطور که گاوها شیر و مرغ‌ها تخم‌مرغ تولید می‌کنند، خوک‌ها نیز همبرگر تولید می‌کنند. اما این ادارکات در ادامه مورد آزمون قرار گرفته، اصلاح شده و با واقعیت سازگار خواهند شد؛ به مانند زمانی که خواهر یا برادر بزرگ‌تر، منشاء وحشتناک ساندویج همبرگر را برای آن‌ها توضیح دهد. 


گفت و گوهای  ساده انگارانه و بک بعدی

معلمان در این نوع خاص از آموزش نقش ویژه‌ای را بر عهده دارند. بر اساس یکی از مطالعات که در سال ۲۰۱۱ در مجله رشد کودک۱ منتشر شد، استفاده معلمانِ پیش‌دبستانی از واژگان پیشرفته در کلاس‌های غیررسمی می‌تواند درک متن و دانش لغات کودکان را در کلاس چهارم تحت تأثیر قرار دهد. متاسفانه بیشتر گفتگوها در کلاس‌های پیش‌دبستانیِ امروز ساده‌انگارانه و تک‌بعدی است؛ چنانکه معلمان دانش‌آموزان را بر اساس زمان‌بندی رسمی هدایت می‌کنند. کودکان از یک فعالیت به فعالیت دیگر سوق داده می‌شوند و فعالیت‌های آن‌ها به سرعت با یک «آفرین» همراه می‌شود. 

به طور مثال، تفاوت میان کاربرد عبارات جزمی را با پرسش‌های پایانِ باز در نظر بگیرید. تصور کنید که مربی با کودکی که در حال نقاشی است مواجه شود و به او بگوید «چه خانه قشنگی!». اگر کودک واقعاً خانه‌ای را ترسیم نکرده باشد، ممکن است دچار احساس شرمندگی شود. به علاوه اگر او واقعاً خانه‌ای را کشیده باشد، باز هم این جمله باعث پایان بحث خواهد شد. در حالی که رویکرد موثرتر آن است که مربی به کودک بگوید: «درباره نقاشی‌ات برایم توضیح بده» و او را به تأمل درباره تصویر تشویق کند. دشوار می‌توان هرآنچه فرد نیازمند یاد گرفتن آن است را پیش‌بینی کرد. به همین دلیل، رویکرد مبتنی بر پرسش‌های آزاد می‌تواند به روشن شدن زوایای تاریک ذهن کودک یاری رساند. همین تفاوت کوچکِ آموزشی تأثیر بسیار قابل توجهی بر عادت‌های بنیادین شناختی خواهد داشت و منجر به توسعه کنش‌های فکری آشکار خواهد شد. 

گفتگو میان بچه‌ها کلید طلایی در موفقیت

در واقع، گفتگو میان بچه‌ها کلید طلایی در موفقیت و موثرترین روش برای ارتقای کیفیت نظام آموزش ابتدایی است. این روش بسیار باارزش‌تر از اغلب رویه‌هایی است که برای ارتقای توانایی خواندن به کار گرفته می‌شوند. به طور مثال، مطالعه‌ای روی ۱۳ برنامه آموزش زبان به کودکان نشان داده است که اغلب آن‌ها «فاقد شواهد قابل قبول برای تاثیرگذاری روی توانایی‌های زبانی و نوشتاری هستند». لحظه‌ای تأمل کنید و این نتیجه ویرانگر را به خوبی هضم کنید. 

اخیراً از من خواسته شده است که یکی از برنامه‌های مشهور در دوره پیش‌دبستانی را بررسی کنم. برنامه‌ای که از مجموعه گسترده‌ای از موضوعات، شامل فهرست واژگان و «مفاهیم کلیدی» که دانش‌آموزان باید در آن‌ها تسلط یابند، تشکیل شده است. به طور مثال، یکی از اهداف بخش مرتبط با «اقیانوس» این است که به دانش‌آموزان پیش‌دبستانی در شناخت «اهمیت اقیانوس برای محیط زیست» کمک کند. برای این منظور، فهرستی از اصطلاحات شامل اسکلت خارجی۲، پوست صدف۳، چربی پستانداران دریایی۴ و پاهای لوله‌ای۵ در اختیار کودکان قرار می‌گیرد. در نگاه نخست، این روش جذاب و آموزنده به نظر می‌رسد، اما آیا این تعریفِ محدود از «مفاهیم کلیدی» ناکافی نیست؟ به طور مثال، چه چیزی چربی پستاندار دریایی را مهم می‌کند؟ آیا کودک کم سن و سال پرسش مهم‌تری ندارد، از این قبیل که «آب چیست» «رنگ آبی و سبز از کجا آمده است» و یا «آیا چیزی زیباتر و ترسناک‌تر از اقیانوس وجود دارد»؟ 

آموزش هایی که تقلیدهای سطحی را پرورش می دهند

چرخش اخیر از آموزش و پروش فعالانه و اکتشافی به الگوهای متن‌محور و استاندارد صرفاً به جایگزینی میان بازی و انجام تکالیف یا تقابل میان لذت و آموزش مرتبط نیست، بلکه دلمشغولی به بازدهی به مجموعه‌ای از معیارها انجامیده‌اند که تقلیدهایی سطحی را پرورش می‌دهند و رفتارهایی مانند آموختن فهرست واژگان و شناسایی اشکال و رنگ‌ها را موجب می‌شود (کارهایی که حتی یک سگ توانایی انجام آن را دارد. و برای بچۀهای کنجکاو چهار سال کار خاصی به‌حساب نمی‌آید). این در حالی است که آموزش پیچیده، و تلفیقی ارزش خود را از دست می‌دهد. 

سال گذشته من شاهد گفتگویی میان بچه‌های پیش‌دبستانی بودم. درباره اینکه «آیا مارها استخوان دارند». با هم به گفتگو مشغول بودند. آن‌ها استدلال خود را با مقایسه میان بدن انعطاف‌پذیر مار و فسیل دایناسورها و ماهی‌هایی انجام می‌دادند که پیش‌تر مشاهده کرده بودند. اما میان بچه‌ها هیچ اجماعی درباره برخورداری تمام این موجودات از اسکلت استخوانی وجود نداشت. با این حال می‌دیدم که هر یک از آن‌ها نکته‌ای را به بحث اضافه می‌کرد و گفتگو را پیش می‌برد. مربی نیز مباحثه را به مانند کاپیتان یک کشتی، بدون کمترین تغییر جهت هدایت می‌کرد. در نهایت پسر کوچکی که اسکلت مار را قبلاً در موزه دیده بود، شکل اسکلت را با حرکاتی مانند ضربات کاراته تقلید کرد و دوستانش را مطلع ساخت: «یک استخوان، یک استخوان، یک استخوان». مربی نیز که تحت تأثیر قرار گرفته بود پاسخ داد: «باید درباره این موضوع بیشتر تحقیق کنیم». این روش آزادانه و سقراطی بهترین شیوه برای ذهن‌های نورسته است. اما مشکل اینجا است که این روش به سادگی با فهرست‌های آموزشی متداول برای آمادگی ورود به مدارس سازگار نمی‌شود. 

مربیان بی تجربه، آموخته های اندک و بی ارزش

تحول شیوه‌های آموزشی در آمریکا را می‌توان در قالب آنچه من حرکت از «برنامه‌های ایده‌محور» به «برنامه‌های مبتنی بر نام‌گذاری و برچسب‌زنی» می‌نامم، به خوبی تحلیل کرد. البته اتفاقی نیست که این مورد آخری را می‌توان بدون ارتقای جدی در سطح کیفی معلمان به اجرا درآورد. مربیان بی‌تجربه و بدون پشتیبانی کافی به صورت مستقیم روی برنامه‌های درسی مبتنی بر متن تکیه می‌کنند، به این دلیل ساده که می‌توانیم به شی تعریف‌شده‌ای اشاره کنیم و به خودمان بگوییم که کودکان به این شیوه دست کم چیزکی خواهند آموخت. اما این آموخته‌های اندک، که ارزش ارائه ندارند، خوراکی رقیق و بی‌کیفیت به شمار می‌روند. مطالعه‌ای که روی ۷۰۰ کلاس پیش‌دبستانی در ۱۱ ایالت صورت گرفته نشان می‌دهد که تنها ۱۵ درصد از شواهد موجود، ارتباط مؤثر میان مربی و کودک را تأیید می‌کنند. توجه کنید، تنها 15درصد! 

پایه اصلی آموزش: شنیدن و حرف زدن

ما از ارتباط حیاتی میان کودک و معلم غفلت کرده‌ایم. هرچند درگیر شدن دانشگاهیان با مقطع پیش‌دبستانی به عنوان راهی برای برطرف نمودن فاصله کودکان غنی و فقیر توصیف شده است، اما به گفته رابرت پیانتا، یکی از رهبران پیشروی کشور در حوزه سیاست‌گذاری کودک، هیچ دلیل قاطعی برای متناسب بودن نظام فعلی آموزشِ ابتدایی با اهداف مورد نظر وجود ندارد. پیانتا تخمین می‌زند که برنامه‌های معمول در مدارس پیش‌دبستانی شاید تنها «۵ درصد شکاف میان دسترسی کودکان فقیر و برخوردار را از میان ببرند» که در مقایسه با ۳۰ تا ۵۰ درصد کاهش فاصله بر اساس برنامه‌های آموزشی باکیفیت بسیار اندک است. نتایج به دست آمده در ایالاتی چون بوستون که آموزشِ فعال و کودک‌محور را در پیش گرفته‌اند (و در حدود دو برابر نرخ متوسط کشور روی مقطع پیش از دبستان هزینه می‌کنند) در مقایسه با نتایج ناامیدکننده نظام آموزش پیش‌دبستانی در ایالاتی چون تِنِسی نشان می‌دهد که کیفیت آموزش در دوران پیش از مدرسه حقیقتاً اهمیت بسیاری دارد. 

توجه به نظام آموزشی فنلاند به عنوان منبعی الهام‌بخش تقریباً به یک کلیشه بدل شده است. بر اساس گزارشات، این کشور تخصصی‌سازی نیروی کار خود را در دهه 70 آغاز کرد و اغلب استانداردهای بومی در مدارس آمریکا را کنار گذاشت. امروزه مدارس فنلاند در میان بهترین مراکز آموزشی جهان قرار دارند. هرچند این «معجزه فنلاندی» بیش از آن مطلوب است که واقعیت داشته باشد و بدون شک در این کشور نیز معلمان سهل‌انگار و دانش‌آموزان تنبل وجود دارند ! در سفرم به فنلاند دریافتم که به دشواری می‌توان تحت تأثیر مثال مدارس پیش‌دبستانی در این کشور و ارزیابی محیط آموزشی قرار نگرفت. معلمان پیش‌دبستانیِ فنلاند با کنار گذاشته شدن معیارهای شبه‌دانشگاهی و ارزیابی‌های معمول، بر حیاتی‌ترین وجه از آموزش به کودکان تمرکز کرده‌اند: ارتباط با کودک در حال رشد. با این شیوه کارآمد، فنلاندی‌هایی که تعلیمات رسمی خواندن و نوشتن را تا سن هفت  سالگی آغاز نمی‌کنند، به موفقیت چشمگیری در این زمینه دست می‌یابند. آن‌ها درباره کسب آمادگی خواندن در مقطع پیش‌دبستانی چنین می‌گویند: «پایه‌های اصلی برای آغاز آموزش خواندن و نوشتن به کودکان این است که آن‌ها را در معرض شنیدن و گوش دادن قرار دهیم… کودکان حرف می‌زنند و با آن‌ها حرف زده می‌شود، افراد در مورد مسائل گوناگون با آن‌ها گفتگو می‌کنند… کودکان سؤال می‌پرسند و جواب می‌گیرند». 

به راستی برای کم‌سن‌ترین درس‌آموزان ما چه چیزی بااهمیت‌تر از این است؟ 

اطلاعات کتاب‌شناختی
کریستاکیس، اریکا. اهمیت کوچک بودن. پابلیشر ویک‌لی، ۲۰۱۶
The Importance of Being Little: What Preschoolers Really Need From Grownups

منبع: سایت ترجمان علوم انسانی

قسمت اول(کودکان در مهد کودک نابود می‌شوند)

/انتهای متن/

 

درج نظر