برای درمان ناخن جویدن قصه بگو
با قصه گفتن می شود خیلی عادت های بد را در بچه ها برطرف کرد. برای ترک عادت ناخن جویدن بچه ها می توانید چنین قصه ای برای او بگویید.
فریبا علیزاده/
مهم ترین گام در تربیت فرزند آگاهی از وضعیت جسمی و روانی کودک و دلایل بروز احساسات و رفتارهای اوست . این دقت سبب می شود پیش از آن که یک اختلال یا ناهنجاری در وجود او به تثبیت برسد به موقع شناسایی و برطرف گردد . قصه ای که پیش روی شماست یکی از روش های کاهش ناخن جویدن در کودکان است .
داستان خرگوش کوچولو
روزی روزگاری ، باغی بود با گل ها و گیاهان زیبا . باغبان از کار و زحمتی که در باغ کشیده بود ، خشنود و راضی بود . گیاهان باغ قشنگ بودند و همه نوع رنگ و شکلی در آنها دیده می شد . برگ ها و شاخه ها به شکل طبیعی خود بودند . باغبان می دانست که چه موقع باید شاخه های کوچک خشکیده را بچیند . او آنها را هر هفته با یک قیچی باغبانی می چید تا ظاهر گیاهان هم سالم و بی نقص باشد .
روزی خرگوش کوچولویی با دندان های بلند سفید به باغ آمد . خرگوش کوچولو خیلی کوچک بود و چیزی درباره باغبانی نمی دانست . نمی دانست که باید گل ها و گیاهان را به حال خودشان بگذارد تا درست رشد کنند . می دانید، او هنوز کوچکتر از آن بود که بداند بعضی از گیاهان را نباید گاز زد . بنابر این شروع کرد به گاز زدن و جویدن اولین شاخه ای که دید. ملچ ملوچ ، ملچ ملوچ . جویدن برگ ها و شاخه ها به او احساس خوبی می داد .
روز بعد ، باغبان از خانه بیرون آمد تا برود و باغ را ببیند . باغبان همیشه خوشحال بود ، زیرا باغ و گیاهان قشنگش را دوست می داشت . هر روز به آنها نگاه می کرد . آنها را تمیز نگه می داشت و می شست . این کار برای سالم و زیبا نگه داشتن گل ها لازم بود . علاوه بر این می دانست که هر کس به دیدن باغ بیاید ، مثل او از دیدن گیاهان زیبا لذت خواهد برد .
اما آن روز وقتی که باغبان به داخل باغ قدم گذاشت، ناراحت شد ، چون دید که کسی هر ده تا ردیف گیاهان را جویده وخورده است . نوک آنها خیلی کوتاه شده بود و ظاهر سبزه ها و گل ها را زشت و ناقص کرده بود . وقتی که بازدید کنندگان هم برای دیدن گل ها به باغ آمدند، خیلی ناراحت شدند . آنها آمده بودند تا گیاهان زیبا را ببینند ، اما همه گیاهان جویده و زشت شده بودند .
خرگوش کوچولو که همان اطراف بود متوجه شد که باغبان خوشحال نیست . رفت و در کنار او نشست و پرسید : «چرا ناراحتی ؟» باغبان گفت : « یک نفر گیاهان زیبای مرا جویده است .»
خرگوش کوچولو سرش را پایین انداخت و به آهستگی گفت :«متأسفم آقای باغبان . من بودم که گیاهان شما را جویدم .»
باغبان با ناراحتی گفت : «اما آنها گل های زیبایی بودند . نگاه کن حالا چقدر زشت شده اند .»
خرگوش کوچولو به نوک گیاهان آن ده ردیف نگاه کرد و دید که دیگر زیبا به نظر نمی رسند . خرگوش کوچولو گفت:«متأسفم آقای باغبان . بعضی وقت ها نمی توانم جلو خودم را بگیرم . حتما باید چیزی را بجوم و این ده ردیف گیاهان باغ دم دستم هستند . چکار می توانم بکنم ؟»
باغبان بلند شد و خرگوش را به گوشه ای از باغ برد و گفت : «نگاه کن ، من این گوشه باغ هویج کاشته ام . هر وقت احساس کردی دلت می خواهد چیزی را گاز بزنی و بجوی ، می توانی این هویج ها را بجوی .» خرگوش کوچولو سرش را تکان داد . باغبان گفت : «اما آن گیاهان را به حال خودشان بگذار تا رشد کنند .»
خرگوش کوچولو گفت : «آیا می توانم برای آن سبزی های بیچاره ای که جویده ام کاری بکنم ؟»
باغبان لبخندی زد و گفت :« بله می توانی . تو می توانی مراقب آن ده ردیف گیاه باشی و هر وقت به اندازه کافی بزرگ شدند به من بگویی تا آنها را باقیچی باغبانی بچینم و مرتب کنم . تو به نشانشان می دهی و من آنها را می چینم . بعدها که کمی بزرگتر شدی به تو یاد می دهم چگونه خودت این کار را انجام بدهی .»
خرگوش کوچولو خیلی هیجان زده شد و باغبان را در آغوش گرفت . باغبان لبخندی زد و یک هویج آبدار به او داد . خرگوش کوچولو از باغبان تشکر و با دندان های سفید بزرگش گاز بزرگی به هویج زد . ملچ ملوچ، ملچ ملوچ .
نتیجه گیری
اگر پدر و مادر با عشق و علاقه به دنیای پاک و شیرین کودک بنگرند و با احساسی خوشایند به جزئیات رفتار او دقت کنند ، خواهند توانست بستری مناسب برای رفع این مشکل فراهم آورند . گفتن این قصه هم با حس و حالی خوب و پرسیدن نتیجه آن از خود کودک می تواند او را به نتیجه دلخواه شما که دور شدن از عادت ناخن جویدن است؛ نزدیک کند.
/انتهای متن/