اولین سفیر زن ایران پس از انقلاب اسلامی به مالزی رفت
تحلیل پیش رو نگاهی متفاوت به حضور زنان در دستگاه دیپلماسی دیگر کشورها و فضای بینالملل است که مقدمهای خواهد بود برای بومیساختن ارزشها جهت دستیابی به مدلی استاندارد برای ایران اسلامی.
“مرضیه افخم نخستین سفیر زن بعد از انقلاب اسلامی، امروز وارد کوالالامپور؛ پایتخت مالزی، محل مأموریت خود شد تا براساس برنامه وزیر امور خارجه ‘روابط بین دو کشور را هرچه گستردهتر و جدیتر و مستحکمتر’ کند.” این خبری است که امروز بر روی خبرگزاریها و پایگاههای خبری قرار گرفت.
قطعاً انتخاب اولین سفیر زن در ایران از میان زنان فعال در دستگاه دیپلماسی میتواند اقدام مبارکی باشد و آغاز راهی محسوب شود که زنان دستاندرکار نظام دیپلماسی را برای رشد در این دستگاه امیدوار کند. قضاوت درباره کارکرد این زنان نیز مانند هر فرد دیگری براساس عملکرد ایشان و البته کمی زیر ذرهبین در آینده قابل ارزیابی خواهد بود.
تحلیل پیش رو نگاهی متفاوت به حضور زنان در دستگاه دیپلماسی دیگر کشورها و فضای بینالملل است که مقدمهای خواهد بود برای بومیساختن ارزشها جهت دستیابی به مدلی استاندارد برای ایران اسلامی.
زنان دیپلمات امروز نقش عمدهای در انجام مأموریتهای سیاسی میاندولی و در سازمانهای بینالمللی ایفا میکنند. سفارت زنان موضوع جالبی است که میتواند ابعاد گوناگونی داشته باشد، از جمله اینکه سفارت زنان میراث لیبرایسم غرب نیست، بلکه الکساندرا کولونتای اولینبار از روسیه کومونیست در سال 1923 به نروژ اعزام شد. جالب آنکه اولین سفیر دایم در سازمان ملل متحد نیز از سوی آمریکا، به عنوان مؤسس آن، انتخاب نشده است، بلکه النا واکارسیو در سال 1924 از سوی رومانی به این سازمان اعزام ش..
کریستینا ولبرشت (2000: 167) در کتابش “سیاست حقوق زنان: احزاب، مقامات و تغییر” مینویسد که معمولاً سیاستمداران برای جذب آراء زنان، مجبورند تحت گفتمان “حقوق زنان” دست به تبلیغات بزنند تا رأیدهندگان زن را جذب کنند، اما ایده ولبرشت این است که مثلاً در سیستم حزبی آمریکا طی سالهای متمادی و حتی همین امروز، دولتمردان “عملکرد سمبلیک” را بیش از “عملکرد واقعی” برای احقاق زنان در دستور کار خود قرار داده اند. “عملکرد سمبلیک” از نظر او مثلاً انتصاب تکوتوک زنان در مناصبی در لایههای میانی حزبی و پس از رأیآوردن، در مناصب میانی دولت ایشان و نه با قدرت تصمیمسازی واقعی است.
این انتصابات خرد البته در شکلگیری فضای کلی با موازنه مثبت به نفع زنان، قطعاً به لحاظ تاریخی مؤثر بوده است، اما کندوکاو در فرآیند راهیابی و تثبیت موقعیت زنان در سیستمهای دیپلماتیک، نکات قابل توجهی در بر دارد که به برخی از آنها اشاره خواهیم کرد.
نخست آنکه، صعود پلههای ترقی برای زنان در دستگاههای دیپلماسی در همه جای جهان سخت و دشوار است. این موضوع در کشورهای شناختهشده به نهادهای دموکراتیک نیز صادق است. برای مثال، سفیر کانادا در آمریکا سارا استیدل بوئر است. زنی که پس از 23 سال سابقه کار دیپلماتیک، توانسته این مقام را کسب کند. او به سختی کار زنان دیپلمات در کانادا معترف است؛ بهنحویکه تا سال 1947 اساساً هیچ زنی حق شرکت در امتحان سرویس خارجی را به عنوان دروازه اخذ مناصب دیپلماتیک در کانادا نداشته است. در فاصله سالهای 1947-1971 نیز که زنان اجازه شرکت در این امتحان را یافتند، حتی در صورت قبولی، به محض ازدواج از ایشان خواسته میشد تغییر شغل دهند یا خود را بازنشست کنند. این خانم سفیر مادر دو دختر است. او معتقد است: “بسیار مهم است که یک زن دیپلمات با چه کسی ازدواج میکند.”
زنان دیپلمات در آمریکا در صورت تولد فرزند میتوانند یک سال مرخصی بگیرند و البته شانس مرخصی پدران هم برای آنان کمک بزرگی بوده است. با این شرایط و به نسبت خدمات خوب اجتماعی کانادا، اکنون تنها 35 درصد مناصب سفارتی را در دولت کانادا زنان به عهده دارند که هنوز فاصله ایشان با مردان را نشان میدهد.
دوم آنکه، عمدتاً پایگاه اجتماعی زنان دیپلمات که در جهان پیشرفت میکنند، خاص و از اقشار ذینفوذ و اشراف است. پوشکاروا (1997: 105) در کتاب “زنان در تاریخ روسیه” به این نکته صحه میگذارد که این زنان از طبقه اشراف بودهاند که به صورت سنتی برخلاف باور سنتی “جنس ضعیف” خود را وارد سیاست میکردند و سمتهای سفیری و دیپلماتیک را اشغال مینمودند. این نوع نگاه البته در اغلب کشورهای جهان ریشه دارد. از جمله اولین زن سفیر ایران پیش از انقلاب که اتفاقاً به دانمارک اعزام شد نیز مهرانگیز دولتشاهی؛ خواهرزاده صادق هدایت، دختر محمدعلی میرزا شکوهالدوله، وزیر پست و تلگراف و تلفن و خواهر مهین دولتشاهی، همسر مظفر فیروز وزیر کار در کابینه احمد قوام و خارج از بدنه دستگاه دیپلماسی کشور بود.
سوم آنکه، تعداد زنان سفیر یا زنان در مناصب بالای دیپلماتیک لزوماً به معنای توسعهیافتگی بهخصوص از نوع پایدار آن نیست. همانگونه که برخی کشورهای فقیر و توسعهنیافته به صورت تصنعی سعی میکنند خود را با استانداردهای مدرن و غربی مثلاً در تعیین سهمیه تعداد زنان در پارلمان و وزرا مدرن جلوه دهند، این وضع در اعزام سفرا به دیگر کشورها و سازمانهای بینالمللی آنها نیز به چشم میخورد. در توصیف این روابط کاریکاتوری، ایالات متحده نمونه جالبی است. ایالات متحده به عنوان اولین سفیر زن خود، یوجین اندرسون، را سال در 1949 به دانمارک اعزام کرد و سفیر دوم زن از آمریکا تا سال 1953 انتخاب نشد. همواره کار زنان در سفارتهای آمریکا خدماتی و تشریفات بوده و تقریباً حوالی سال 2000 برای اولینبار درصد زنان دیپلمات در وزارت خارجه آمریکا 2 رقمی شده است. طبق آمار وزارت خارجه آمریکا با این همه داعیه در دفاع از حقوق زنان و برابری جنسیتی، 22.8 درصد نیروهای سیاسی زن و در میان آنها 2.4 درصد سیاهپوست هستند. این در حالی است که نیمی از سفرای حاضر در ایالات متحده اعزامی از آفریقا زن هستند (سفوکل، 2000 :7).
چهارم آنکه، اعزام سفیر زن به برخی کشورها از سوی برخی دول که سیاست خارجی در صدر اولویتهایشان است، گاهی گویی نشانی از اهمیت کمتر آن سرزمین در دستور کار روابط خارجی بوده است. برای مثال، ارزیابی تعداد سفرای زن ایالات متحده در برخی کشورهای حساس و غیرحساس این امر را نشان میدهد.
آمریکا از آغاز روابط دیپلماتیک خود با جهان خارج تا سال 2013 در کشورهایی بدین شرحصفر درصد سفیر زن داشته است: افغانستان، بحرین، بوسنیهرزگوین، کانادا، شیلی، چین، کوبا، قبرس، هنگکنگ، اندونزی، ایران، عراق، ژاپن، قطر، فیلیپین، روسیه، عربستان و … حال اینگونه کشورها را میتوان در مقابل کشورهایی دید که بالاترین آمار سفیر زن آمریکایی را به خود دیدهاند: تیمور، وانواتو، سیرالئون، ساموا، سنت لوسیا، سنت کیتس و نویس، گینهنو، پالائو، نیجر، نامیبیاو ….
به گزارش مهرخانه، بدین ترتیب، میتوان نتیجه گرفت که نصب زنان سفیر امروز یک الزام بینالمللی است که میتواند وجهه بینالمللی کشورها را تحتتأثیر قرار دهد. پیشرفت زنان در دستگاه دیپلماسی و شایستهسالاری نیز یک ایدهآل اسلامی- ایرانی است و بهخصوص پس از انقلاب با راهیافتن اقشار مختلف و جوانان تحصیلکرده از خانوادهها از قومیتها و طبقات متفاوت، میتوان آن را از دموکراتیکترین سیستمهای دیپلماسی موجود دانست.
اما نباید غافل بود که نگاه حمایتی نسبت به زنان دیپلمات مانند تمام زنان از مشاغل دیگر تا حدی میتواند مثبت و پیشروانه باشد، اما این تنها شرط لازم است. باید همواره هوشمندی نسبت به اصل شایستهسالاری و در عین حال عدم افتادن به دام شعارزدگی در این حوزه را در نظر گرفت. توسعه پایدار و بهبود استانداردهای زندگی زنان این سرزمین باید در کنار مردان در ساختاری خانوادهمحور مدنظر باشد که البته از دل چنین توسعهای، زنان موفق دیپلمات نیز متولد خواهند شد. ایجاد سیاستهای حمایتی برای زنان شاغل بهخصوص در حوزه مشاغل خاص نظیر دیپلماسی، برای حفظ کرامت خانواده و رضایت این زنان در زندگی شخصی و شغلی، شاید بزرگترین قدمی باشد که موفقیت ایشان را در طولانیمدت تأمین خواهد کرد.
منابع
1. • Pushkareva, N. L., & Levin, E. (1997). Women in Russian history: From the tenth to the twentieth century. Armonk, N.Y: M.E. Sharpe.
2. • Séphocle, M. (2000). Then, they were twelve: The women of Washington’s Embassy ow. Westport, Conn: Praeger.
3. • Wolbrecht, C. (2000). The politics of women’s rights: Parties, positions, and change. Princeton, N.J: Princeton University Press.
4. http://www.afsa.org/AboutAFSA/AFSAStatementonAmbassadors/FemaleUSAmbassadors.aspx.
5. • http://www.thezimbabwean.co/news/zimbabwe/64997/female-ambassadors-discuss-womens-growing.html.
منبع: مهرخانه/انتهای متن/