عدالت گمشده در تأمین اجتماعی
نظام تأمین اجتماعی و فعالیت آن از چیزهایی است که سالیان سال در این کشور چرخش میلنگد و یکی از بزرگترین و دردآورترین معضل این روزهای تأمین اجتماعی پراکندگی ناعادلانه مراکز درمانی در کشور است.
روزهای نخستین سومین ماه فصل پاییز. ساعت 7 صبح.
مکان یکی از درمانگاههای تأمین اجتماعی در شهرستانهای استان تهران
هیاهوی اتاق انتظار و صفهای پذیرش اصلاً نشاندهنده ساعتهای نخستین روز نیستند، صف مقابل پذیرش چند شاخه شده است، هر کس میخواهد به نحوی حرف خودش را بزند و کار خودش را راه بیندازد، صدای گریه بچهها از لابلای جمعیت به گوش میرسد،.مادری را میبینم که به زحمت کودک بیمارش را بغل کرده است و سراسیمه به اینسو و آنسو میرود تا شاید کسی به او حرفی بزند، جوابی بدهد و یا او را راهنمایی کند؛ بین دو مرد در صف انتظار دعوا شده است، حاشیه سالن را که میبینم آدمهای زیادی هستند که از شدت بیماری و خستگی بر روی زمین نشستهاند.
مادری گریان از درمانگاه بیرون میرود، گویا اینجا امکانات لازم برای درمان بیماری فرزندش وجود ندارد، دست فرزندش را میکشد و فرزندش با صورتیرنگ پریده و چشمانی بیحال به دنبال او میدود.
آنچه تصویر شد چیز دور از دسترسی نیست، در همین دور بر خودمان کم نیستند مراکز تأمین اجتماعی که آدمهای بسیاری از فرط بیماری و به امید بهبود و سالم شدن در آنها بالا و پایین میروند، حالا هرچه به سمت جنوب تهران بیایی، اگر سری به شهرستانها و شهرهای کوچک بزنی از تعداد این مراکز کاسته میشود و بر حجم متقاضیانش افزوده میگردد.
تأمین اجتماعی و فعالیت درست و سنجیده آن از چیزهایی است که سالیان سال در این کشور و این دیار، چرخش میلنگد و حرفهای نشنیده بسیاری دارد.
یکی از بزرگترین و یا شاید بتوان گفت دردآورترین معضلی که این روزها نظام تأمین اجتماعی و تأمین سلامت کشور ما دارد پراکندگی ناعادلانه و توزیع نابخردانه مراکز درمانی در کشور است.
مشکلی که بارها و بارها و بعد از هر بار مراجعه، این سؤال را در ذهن آن دسته از بیمهشدگان تأمین اجتماعی که در محلههای فقیرنشین شهر و شهرهای کوچک زندگی میکنند ایجاد میکند؛ که چرا درحالیکه همپای سایر بیمهشدگان پایتخت و دیگر کلانشهرها، بیمه پرداخت میکنند، از امکانات بهداشتی و درمانی مشابهی برخوردار نیستند؟
بیمهشدگان سازمان تأمین اجتماعی، باید حدود یکسوم از حق بیمه پرداختیشان، بابت دریافت خدمات بهداشتی و درمانی صرف شود، اما آیا همه آنها از امکاناتی مشابه و خدماتی یکسان مانند امکانات و خدمات ارائهشده در بیمارستانی مانند میلاد در تهران برخوردار هستند؟
بله خوب نمیتوان انتظار داشت که در شهری با جمعیت چند ده هزار نفر، بیمارستان فوق تخصصی بزرگی همانند میلاد وجود داشته باشد، اما کمترین توقع این است که بیمهشدگان حتی در شهری دورافتاده، حداقل از خدمات درمانی در حد یک درمانگاه تأمین اجتماعی مجهز بهرهمند شوند، چراکه این بیمهشدگان نیز مانند بیمهشدگان دیگر، پیشاپیش حق درمان خود را پرداخت کردهاند و سازمان تأمین اجتماعی از منظر حقوقی، علمی و اخلاقی و انسانی موظف است که خدمات درمانی شایستهای را به این بیماران ارائه بدهد.
آنچه گفته شد، ابتداییترین حقوق یک بیمهشده تأمین اجتماعی است که در بسیاری از مناطق کمجمعیت و محروم کشور به دست فراموشی سپردهشده است. بسیاری از کارگران و اقشار کمدرآمد جامعه در شهرهای کوچک و حتی در حاشیه شهرهای بزرگ، از خدمات درمانی تأمین اجتماعی در مراکز ملکی این سازمان بینصیباند و درواقع، هرماه پول خود را بابت دریافت درمانیای میدهند که هرگز به آنها تعلق نمیگیرد.
و امروز صدای کارشناسان حوزه رفاه و تأمین اجتماعی، صدای مردم و صدای همه کسانی که از این بیعدالتی آشکار رنج میبرند بلند است؛ که چرا با وجود ۳۶۰ مرکز درمانی ملکی شامل ۷۳ بیمارستان و هفت دی کلینیک و ۲۸۰ درمانگاه تأمین اجتماعی، قریب به اتفاق روستاییان، حاشیهنشینان شهرها و ساکنین مناطق محروم کشور از خدمات درمان تأمین اجتماعی بینصیباند و این در حالی است که بسیاری از آنها همپایه شهرنشینان، حق بیمه میدهند.
دفترچه تأمین اجتماعیام در دستم است، جملهای در پشت جلد آن به چشم میخورد.
جملهای که هم قوت قلب است و هم مایه افسوس و ناراحتی
شاید تابهحال دقت نکرده باشید، اما در پشت جلد دفترچه تأمین اجتماعی همه ما این جمله نوشتهشده است:
ما میخواهیم اگر کسی در یک خانواده مریض شد، بیش از رنج مریضداری، رنج دیگری نداشته باشد
(مقام معظم رهبری)
اینکه تا چه حد مسئولان برای محققشدن این پیام رهبری تلاش کرده یا گام برداشتهاند، جای سؤال دارد.
سؤالی بزرگ با هزاران علامت سؤال که جواب آن را باید مسئولین و برنامه ریزان رفاه اجتماعی ما بدهند.
عدالت گمشده در تأمین اجتماعی جای بسی حرف گلایهو نقد دارد.
عدالت گمشده در تأمین اجتماعی زنگ خطری است که باید گوش مسئولین نظام سلامت و رفاه جامعه آن را بشنود و جدی بگیرد تا فردا و فرداها جامعه ما به جامعهای خسته ، بیمار و بدل زده تبدیل نگردد.
/انتهای متن/
.