از زن بودن مان راضی هستیم؟
وقتی آن روز در جمع دوستان دانشگاهی این سوال مطرح شد که: زن بودن یعنی… به این فکر افتادم که راستی چقدر مهم است که یک تعریف خودمانی از زن بودن مان داشته باشیم و چقدر مهم تر است که از زن بودن مان راضی باشیم.
نسیم شهسواری/
هفته گذشته وقتیکه با دوستان دانشگاهیام قرار گذاشته بودیم تا بعد از سالها همدیگر رو ببینیم، میدانستم و تقریباً مطمئن بودم که اون روز هم مثل تمام روزهای دانشجوییام روزی عادی و گذرا نیست.
و اینگونه هم شد آن روز برایم یک روز پر از سؤال، پر از تلنگر و پر از درس بود.
اساساً این خاصیت دوستان دانشگاهیام بود که روزها و لحظات در کنارشان بیخود و بیجهت نمیگذشت همین طور که با دوستان دورهم بودیم و از گذر روزهای زندگیمان حرف میزدیم و خاطره تعریف میکردیم هما مثل همیشه یک بحثی وسط کشید ، و این شد که فکر کردیم و حرف زدیم ، نوشتیم و خواندیم و …
و من الان در گوشه خلوت خانه نشستهام و بر روی برگهای کاغذ سفید نوشتهام: زن بودن یعنی…
اون روز توی جمع بچههای دانشگاه ، بحث، بحث روانشناسی زن شد . هما از همه ما خواست که یک تکه کاغذ برداریم و این جمله را بالای صفحه بنویسیم و نظرمان را در رابطه با این جمله تشریح کنیم. هما از ما خواست که سعی کنیم فقط در حد نیمصفحه بنویسیم و برخی از دوستانم به سرعت شروع به نوشتن کردند
راستش را بخواهید من هیچچیز مطمئنی از خودم، زنیتم و تمام زنانگیام به ذهنم نمیرسید
و در حیرت مانده بودم از دوستانی که زنیت خود را مانند پاسخ دادن به سؤالات امتحان تاریخ براحنی شرح میدادند .
چند صفحه و چند صفحه و چند صفحه
بعدازاین که برگهها جمع شد خیلی، خیلی دوست داشتم نظر دوستانم را بدونم. نظر بچهها را. بهشدت دلم میخواست مینشستم و برگهها را می خوندم و میدیدم زن بودن از نظر اونها چیست؟!
وقتی نوشته ها خوانده شد، دیدم نظرات آنها بیشتر تکرار جملات دیگران و خواندههای شان بود.
ولی نمیدانم که چرا من نتوانستم سطری تنها سطری به این سؤال ساده پاسخ دهم، راستش وقتی به جمله نگاه کردم پیش خودم فکر کردم اگرچه بارها و بارها در مورد زن و زن بودن صحبت کردم ولی مدتهاست رک و راست و خودمانی با خودم فکر نکردم که زن بودن از پنجره نگاه من یعنی چه؟
هیچوقت فکر نکردم که زن درونم چه قدر از زینتها و زنانگیهای من راضی و خرسند است.
هیچوقت فکر نکردم که تعریف من چند خطی است ؟
و تعریف من برای همسرم و برای فرزندم و برای همه آدمهای دور و برم از چند جمله و کلمه تشکیل میشود .
آیا اصلاً تعریفی دارم؟
یا نه، انسان گمشدهای هستم در میان انواع اقسام مدها و مدلهای رفتاری و پوششی .
و راستی برای تعریف درست ، تعریفی رک راست و خودمانی چه چیزی مهم است ؟
برای یک تعریف خودمانی، مهم نیست که تعریف مان از زن بودن با تئوریهای جامعهشناسانه مطابق باشد؛
مهم نیست که تعریف مان از زن بودن با اندیشههای مردم کوچهبازار ، دوستان و استادان و همکاران مطابق باشد ؛
مهم این است که بتوانیم خودمان را تعریف کنیم
مهم این است که تعریفی که از ما ارائه میشود مثل هیچکس باشد؛ تعریفی خاص و منحصربهفرد؛
مهم این است که زن درون مان و وجود معصوم زنانگیمان از تعریف ما از خودمان راضی باشد؛
مهم این است که تعریف ما ن را از خودمان بشناسیم.
مهم این است که از زن بودن مان راضی باشیم .
راستی شما چه فکر میکنید ؟
شما نیز در گوشه خلوت خانهتان برگهای بردارید و بالای آن بنویسید
و بر این باورم که زن بودن …
/انتهای متن/