پاييز میرسد که مرا مبتلا کند
پاییز را دریابیم و صدای خش خش برگ های این فصل عاشقانه را در شعر علی رضا بديع بشنویم .
آذر پاییزانهترین ماه سال است ، دیگر رخت هزار رنگ پاییز آماده پوشیدن است و موسیقای دلنشین باران و ملودی برگها آماده شنیدن.
پاییز که از راه میرسد لالایی دلنشین باد دشت را به خواب میبرد و ابرها آرام بیصدا بارانی میشوند و میگریند.
پاییز فصل عاشقی است، فصلی برای در انتظار نشستگان نقاشی هزار رنگ طبیعت.
پاییز صدای خشخش برگهایش صدای بارانش و هو هو عاشقانهاش زیباترین ترانه خداست که طنینش زندگی را برای ما تکرار میکند؛ نکند به فکر گل آلودگی کفشهایمان باشیم. پاییز را دریابیم. و صدای خش خش برگهای این فصل عاشقانه را در شعر علی رضا بديع بشنویم.
پاييز می رسد که مرا مبتلا کند
با رنگ های تازه مرا آشنا کند
پاييز می رسد که همانند سال پيش
خود را دوباره در دل قالیچه جا کند
او می رسد که از پس نه ماه انتظار
راز درخت باغچه را برملا کند
او قول داده است که امسال از سفر
اندوه های تازه بيارد، خدا کند
او می رسد که باز هم عاشق کند مرا
او قول داده است به قولش وفا کند
پاييز عاشق است و راهی نمانده است
جز اين که روز و شب بنشيند دعا کند
شايد اثر کند و خداوند فصل ها
يک فصل را به خاطر او جا به جا کند
تقويم خواست از تو بگيرد بهار را
تقدير خواست راه شما را جدا کند
خش خش، صدای پای خزان است، يک نفر
در را به روی حضرت پاييز وا کند
/انتهای متن/