زنان حمله را شروع کردند …
درةالصدف (دختر عبدا.. بن عمر انصاری)[1] سردار سپاهی متشکل از هفتاد زن جنگی بود که برای آزادی اسرای کربلا قیام کردند و اکثرشان به شهادت رسیدند از جمله درة الصدف.
فریبا انیسی/
عزا کم شد و اشک جاری شد عزا و مصيبت وهم و غم فرا رسيد.
امام حسين (ع) کشته شد و زنانش از اين شهر به آن شهرسير داده شدند. اهل حرم رسول ا.. در شهر ها گردانده شدند
امام(ع) را از آب فرات منع کردند در کربلا و گروه های شيطانی بر او تجاوز کردند. [2]
- پدر چه می گويي؟ چه شعری می خوانی.
درةالصدف به پدرش نزديک شد. صورت نمناک عبدا.. در هم رفته بود. اشک از صورتش سرازير بود.
- کاش من هم در کربلا بودم. ديدی چه کردند؟ شرم دارم خود را شيعه بنامم. در کربلا شيعه را کشتند و من کاری نکردم. با چه رويي نزد رسول خدا (ص) حاضر شوم … در روز قيامت به علی (ع) چه بگويم. چگونه سرم را نزد فاطمه الزهرا (س) بالا بگيرم … وای خدای من چه مصيبتی است اين غم.
درةالصدف هم ناراحت بود. چه بايد می کرد؟ پدرش که از شيوخ شيعه بود، رنجيده و غمبار گريه می کرد. بايد کاری انجام می داد.
گفت: ای پدر؛ بعد از شهادت اهل هدايت خيری در زندگی نيست. به خدا قسم مردم را می شورانم و سر مبارک امام را از دست آن ها خلاص خواهم کرد. اسرا را نجات می دهم و سر مطهر را در خانه ی خود به خاک خواهم سپرد تا به واسطه ی اين کار به مردم روی زمين افتخار کنم.
٭٭٭
- چه خبر داری سوار؟ عبدا.. بن عمر پرسيد.
سوار از اسب پايين نيامده اما صدايش را بلند کرد – دخترت، درةالصدف زنان را گرد خود جمع کرده است. هفتاد زن که همگی لباس جنگ بر تن کرده اند به سوی کاروان اسرا رفته اند. زن ها به سوی مسير رفت آن ها رفته اند در خارج از حلب … خواستم بدانی تا منتظر نباشی. او گفت آن جا به انتظار می نشيند تا اسيران اهل بيت را ببيند. منتظر نباش …
٭٭٭
خورشيد هنوز طلوع نکرده بود که صدای گريه کودکان و نوحه سرايي و شيون زنان به گوش آن ها رسيد.
درةالصدف اشک های خود را پاک کرد. الان زمان گريه کردن نيست. زنان خود را پنهان کردند. قرار بود سپاه بنی اميه جلوتر بيايدو بعد حمله کنند.
سپاه بنی اميه آماده بود. صدای شيون زنان در کوه ها منعکس می شد، در سپاه بنی اميه هراس افتاده بود، کوه ها هم حرف می زدند. همه دست به سلاح بردند و آماده شدند. درةالصدف در فکر فرو رفته بود. اولين باری بود که قرار بود به کسی حمله کند. اما سپاه بنی اميه در کشتن مظلومان کار کشته شده بودند.
… زنان حمله را شروع کردند، هنوز صدای شيون کاروان اهل بيت در گوش هايشان زنگ می زد.
سپاه بنی اميه حمله را شروع کرد بيرحمانه و خشمگين. لباس زنان دريده می شد. صدای قهقهه سربازان فضا را می شکافت. کاروان اسرا دوباره شاهد جنگ حق و باطل بود. جنگی به قدمت تاريخ تکرار می شد. همه ی ياری کنندگان در خاک و خون غلتيده بودند. بوی خاک و خون به مشام می رسيد. برخی از زنان با تن مجروح و خسته ترجيح دادند به حلب برگردند.
درةالصدف آرام کنار شهدای ديگر آرميده بود، عبدا.. بن عمر افتخار می کرد که پدر شهيدیست که به راه اهل بيت قيام کرده است.
1- زنان عاشورايي ص 132 به نقل از دايره المعارف تشيع ج 7 ص 471 .
2- قل العـزاء و فاضت العينـان وبليـت بالارزاء و الاشجـان
قتلوا الحسين و سيرو النسائه حـرم الرسول بسائر البـلدان
منعوه من ماء الفرات بکربلا وعدت عليه عصابه الشيطان
/انتهای متن/