قرص اعتماد به نفس را هم می شود وارد کرد ؟!
چرا آن خانم دانشمند آلمانی جلوی دوربین تلویزیون ما با اعتمادبه نفس کامل و بدون هیچ آرایشی ظاهر می شود ولی بیشتر دخترهای ایرانی به خاطر اعتمادبه نفس پایین یکسره در حال آرایش و ظاهر آرایی اند؟ یعنی قرص اعتماد به نفس را هم می شود وارد کرد و خرید و خورد؟!
فرشته میرزا/
جمعه شب بود وطبق معمول شبکههای تلویزیون فیلم و سریال دلکشی نداشتند که به تماشای آن بنشینیم؛ آن شب یکی از بستگانمان که دختر جوان و دانشجویی است، میهمان خانه ما بود. سفره شام را که جمع کردیم، گیرنده تلویزیون را برداشتم و شروع کردم به بالا و پایین کردن شبکهها؛ شبکه 4 صحنه صحبت کردن یک خانم خارجی را که به نظرم آلمانی میآمد نشان میداد و حالت لبخند و حرکات دست او در هنگام صحبت کردن توجه مرا جلب کرد. ناگریز روی همان شبکه 4 توقف کردم؛ به نظر میآمد که تسلط زیادی بر موضوع مورد بحث در برنامه دارد، چون با اعتماد به نفس زیادی صحبت میکرد و ما را هم میخکوب صحبتهای خودش کرده بود.
زن جوان، بور و سفیدرو بود و شال و مانتویی که عوامل برنامه به او پوشانده بودند هم، نتوانسته بود کک و مک صورتش و لکهایی که روی پیشانی و دستهایش بود را بپوشاند. موضوع گفتوگوی برنامه درباره مباحث فلسفی بود و این خانم که استاد فلسفه یکی از دانشگاههای خارج از کشور بود و سطح علمی بالایی داشت، بهعنوان کارشناس برنامه دعوت شده بود.
با قدرت و دقت زیادی غرق صحبت بود و مترجم هم به سرعت صحبتهای او را ترجمه میکرد؛ اما نمیدانم چرا توجه من مدام به صورت او بود؛ انگار ضمیر ناخودآگاهم مدام نهیب میزد که «چرا این خانمه اصلاً آرایش نکرده؟» آلمانیها به خاطر عوامل ژنتیک یا هر عامل دیگری چهره سرد و روحمانندی دارند و این خانم هم از این قاعده مستثنا نبود.
خلاصه این توجه و اظهارنظرهای مداوم من درمورد چهره این زن غربی ، نگاه میهمان مان را هم به صفحه تلویزیون کشاند؛ از او پرسیدم به نظرت این خانمه آرایش کرده؟
گفت: نه اصلاً آرایش نداره؛ چطور؟
گفتم: چه جالب زنی جوان و دارای موقعیت اجتماعی عالی در یک برنامه تلویزیونی کشوری دیگر حاضر شده و با وجود این چهره بیروحش حاضر نشده آرایش کند! چقدر دنیای زن های ما با دنیای آنها فرق دارد!
میهمان ما که خودش هم در زمینه آرایش همه فن حریف بود و بدون هفت قلم آرایش، پایش را تا دم در خانه خودشان هم نمیگذاشت، با لحنی حق به جانب گفت: وا! مثلاً اگه آرایش میکرد چیزی ازش کم میشد؟ خب حداقل یه سرخاب سفیدآبی به خودش میزد تا کمی رنگ به صورتش بیاید.
گفتم: عزیز من این زن استاد دانشگاه است و آنقدر با جایگاه علمی و مهارت سخنوریاش، شأن خود را بالا می داندکه هیچ احتیاجی به این جلوهگریها ندارد؛ به تو قول می دهم حتی این لکهای روی صورتش هم برایش مهم نیست. بیشتر آدمهایی که چیز دیگهای برای عرضه و افتخارآفرینی ندارند، سعی میکنند از طریق رنگ و لعاب خود جلوهگری کنند.
دخترک که انگار از جواب من وامانده و بهش برخورده بود سری تکان داد و دیگر چیزی نگفت.
همین طور که ظرفها را به آشپزخانه میبردم، با خودم فکر کردم: عجب! آنقدر این روزها در خیابان صورتهای بی نقصی که پر از گریم و آرایشند میبینیم، که انگار دیگر عادت نداریم زنی را با این شأن اجتماعی بدون آرایش مقابل دوربین ببینیم. به یاد دوران دانشجویی و مهمانیها افتادم که به محض اینکه یکی میگفت: «بچه ها میآیید عکس بگیریم؟» بقیه تند تند میرفتند و مشغول بتونهکاری(آرایش صورت) میشدند تا به اصطلاح عکسشان خوب بیافتد.
با خودم گفتم چرا این خانمه از خارج آمده و در برنامه تلویزیونی ما با ظاهر خیلی سادهای ظاهر شده اما اغلب دخترای ایرانی ما که اکثراً زیبا هم هستند، هرگز حاضر نیستند با این صورت روبهروی دوربین که هیچ حتی تا بقالی محل هم بروند؟ شاید او قرص اعتماد به نفس خورده و ما …؟!ب یعنی قرص اعتماد به نفس را هم می شود وارد کرد و خرید و خورد؟!
/انتهای متن/