پرسش و پاسخ روانشناسی
این بار مشاور به دخت دکتر شاه محمدپوربه چهار سوال خانوادگی و تحصیلی شما جواب داده است.
سوال اول:
سلام دختری 26 ساله هستم؛ در خانوادهای کاملا آزاد و مدرن بزرگ شدم، با پسرهای زیادی رابطه داشتم و شناخت خوبی نسبت به جنس مذکر دارم.
به خاطرشرایط خانوادگی متأسفانه باید ازدواج کنم، ولی نمیتوانم با خودم کنار بیایم که عمرم را درکنار چنین موجود کثیف و تنوع طلبی سپری بشود. کلاً دل خوشی از جنس مذکر ندارم.
منتظر راهنمایی شما هستم.(سایه از اصفهان)
سلام
اول این که کلمه مدرن توضیح دیگری دارد و شامل حال موضوع شما نمی شود.
دوم این که رابطه خارج از چار چوب ازدواج همیشه به زیان دختر خانمها بوده وهست، هم از لحاظ جسمی و هم روحی متضرر می شوند.
سوم این که خوشحالم که دارید به مرحله ازدواج می رسید. اگر لطف کنید و این سه موضوع را رعایت کنید دیگر نیازی نیست به پنجاه در صد مردم کره زمین که یکی هم پدرتان است، توهین کنید!
- لطفا شما در زندگی آینده مدرن! نباشید.
- شما حقوق شوهرتان را رعایت کنید و مقید باشید. ایشان هم ان شاء الله مقید به شما می شود.
- تا می توانید به شخصیت خود احترام بگذارید و سراغ موضوعات پیش پا افتاده نروید. بعضی از آدمها از جمله پسرهایی که شما با آنها رابطه داشته اید، از لحاظ شخصیتی پیش پا افتاده هستند.
از خداوند متعال برای شما آرامش قلب آرزو می کنم.
سوال دوم :
سلام وقت تان بخیر
پسری دارم 17ساله که تنها فرزندم است.
وضعیت نمرات و تحصیل او متوسط بود حدود یک سالی است که درگیر شبکه های اجتماعی شده و امسال هشت تا از درسهایش را نتوانست پاس کند و ناچار به مدرسهی بزرگسالان رفت. تحمل این قضیه برای من خیلی سنگین بود.
الان نمی دانم چه برخوردی باید با او داشته باشم؛ قهر کنم، گریه کنم یا بی محلی کنم ؟
لطفا کمکم کنید.
سلام
اگرپسر شما غیر حضوری درس می خواند بهتر از مدرسه ی بزرگسالان بود.
تمام تلاش تان را انجام دهید به سیستم آموزش عادی برگردد. اصلا تنهایش نگذارید و کنارش باشید.
قهر و گریه مال بچه هاست نه والدین! اگر خدا به شما بچه ای هدیه کرده، حتما توان تربیت او را هم داده است.
آرام باشید و با تدبیر و فکر عمل کنید.همیشه و در همه حال کناراو باشید.
از خداوند متعال برای شما خرد و توانمندی و برای فرزندتان عاقبت بخیری آرزو می کنم.
سوال سوم :
سلام
من حدوداً 11 ساله ازدواج کردم.
اخلاق و رفتار همسرم اوایل ازدواج خیلی خوب و طبیعی و منطقی بود، اما با دخالت ها و صحبت هایی که خانواده اش داشتند رفتار همسرم کم کم عوض شد و رفت و آمدش با خانوادهی من قطع شد.
بی محلی و کم محلی از نظر خانواده ی من یک توهین بزرگ محسوب می شود . وقتی از او می خواهم که با من به منزل پدرم برویم اصلاً توجهی نمی کند، چه جوری باید راضی اش کنم دست ازاین رفتارش بردارد؟ (فرخنده . ر از سلفچگان)
سلام
تمام مسائل را به خانواده همسرتان نسبت ندهید، حتما اتفاقات و دلایل دیگری هم وجود دارد.
برای شروع یک رابطه می توانید از حضور اشتراکی استفاده کنید یعنی والدین شما بتوانند در منزل شما همسرتان را ببینند و صحبت کنند، یا اینکه برای ایشان هدیه ای بگیرند.
اگر می خواهید این مشکل حل شود، موضوع مقصر را از ذهن خود پاک کنید و فقط به فکر اصلاح وضعیت موجود باشید.
بعضی وقت ها برای داشتن یک زندگی خوب تلاش و انجام وظیفه کافی نیست و باید فدا کاری کرد.
برای شما از خداوند متعال بزرگواری و قلبی بزرگ را آروز می کنم.
سوال چهارم
سلام دختری هستم متولد سال54 مذهبی و مقید، در خانواده ی مذهبی بزرگ شدم. مدرک کارشناسی ارشد دارم و درحال حاضر شاغل هستم.
مشکل اصلی من شرایط خواستگارانم است.
خواستگارانی که معرفی میشوند اکثراً افرادی هستند که متارکه کردند یا فرزند دارند.
پذیرفتن شخصی به عنوان شریک زندگی با این شرایط برای من واقعاً سخت و ناراحت کننده است، از طرفی ادامه دادن زندگی مجردی هم آزاردهنده شده است.
لطفا راهنماییم کنید.( مریم.د از شهر ری)
سلام
اولا بین کسی که فرزند دارد و ندارد فرق زیاد است.
متارکه کردن مهم است، اما مهمتر از ازآن دلیل متارکه است.
توکل به خدا کنید و با تدبیر پیش بروید.
پیشنهاد می کنم با کسی ازدواج کنید که فرزند نداشته باشد.
برای تان از خداوند متعال خوشبختی آرزو می کنم.
/انتهای متن/