پیروی از مد، یکی از راه های زیبا بودن است؟
این مطلب صرفا حاصل مطالعات شخصی نویسنده است و ارائه آن به معنای تایید یا رد چیزی نیست. مهم این است که در خواندن این متن( و هر متن دیگری) به روایتهای جایگزینی که می تواند وجود داشته باشد، فکر کنید. این تفکر باعث غنای دانش خواننده و نویسنده خواهد شد.
سرویس اجتماعی به دخت/
در قسمت اول این نوشته به دلایلی که می تواند بر گرایش افراد به زیباتر شدن مؤثر باشد اشاره کردیم. در واقع این عوامل را می توان به دو دسته تقسیم کرد: اجتماعی و فردی. از جمله عوامل اجتماعی گفتیم جهانی شدن و رسانه ای شدن هرچه بیشتر جوامع و ملتها در دوران کنونی از مهمترین عوامل است. در سطح فردی نیز میل به توجه گرفتن، تأثیرات مثبت زیبا بودن بر زندگی فرد (بعنوان یک پاداش مثبت) می تواند جزو این دلایل باشد.
مد شاخص زیبایی
در همین راستا تعریف از زیبایی امری مطلق نیست و از دوره ای به دوره دیگر و از جامعه ای به جامعه دیگر متفاوت است. بخصوص در عصر مدرن و یا پسا مدرن تعریف از زیبایی بسیار سیال گشته است. گرچه نمی توان نقش نظام سرمایه داری در تعیین مد و لباس (و تغییر مداوم آن ) را برای کسب سود بیشتر نادیده گرفت، اما غفلت از نقش مصرف کنندگان مد در تعیین سیاستهای مد و لباس در سطح جهان امری ساده لوحانه است. به هر حال در اینجا هدف بررسی پدیده مد نیست، هدف از ارائه این مطلب آن است که مد بعنوان امری زیباشناختی و یکی از شاخصهای مهم زیبایی در جوامع امروزی است و پیروی از مد می تواندشاخصی برای زیبا بودن باشد. می توان گفت تمایل به زیبا بودن امری بهنجار و طبیعی است که هر فردی خواستار آن است و پیروی از مد نیز یکی از راههای زیبا بودن برای برخی از افراد است ( و البته عدم پیروی از مد نیز به نوعی روش برخی دیگر از افراد است برای زیباتر دیده شدن. به قول زیمل جامعه شناس آلمانی، عدم پیروی از مد نیز خود نوعی مد است که همانند پیروی از مد تمایل فرد به خاص بودن و تفاوت را نشان می دهد…).
بهای متمدن شدن
اما در هر جامعه و فرهنگ، همواره رسم بر این است که اموری تحت عنوان امر بهنجار (عادی و پذیرفته و مقبول) و اموری تحت عنوان امور نابهنجار (غیرعادی، نامقبول و مطرود) دسته بندی شوند. از این رو میل به زیبایی و زیبا بودن برای گرفتن توجه نیز می تواند به صورت بهنجار و نابهنجار دسته بندی شود. گرچه این مرزبندی ها بسیار نسبی است و در فرهنگها و جوامع مختلف متفاوت است، اما می توان گفت تقریبا در همه جوامع وجود دارند. متمدن شدن یکی از مهمترین عواملی است که این مرزبندی ها را ایجاد نموده است. برای متمدن شدن باید بهای آن را پرداخت. انسان متمدن نباید هرگونه که خودش مایل است رفتار کند. زیگموند فروید در کتاب «تمدن و ناخرسندی های آن» به این نکته اشاره نموده است. وی معتقد است انسان برای زندگی در اجتماع و متمدن شدن باید قواعد بازی را رعایت کند. فرد متمدن نمی تواند هرطور که مایل است رفتار کند. برای زندگی با دیگران باید بهای آن را پرداخت و بهای آن توجه به عقاید و نظرات سایر افراد جامعه است.
پوشش و آرایش نابهنجار
پس نحوه پوشش و آرایش هر فرد باید از سوی فرهنگ یک جامعه مقبول باشد تا فرد بتواند بعنوان فردی بهنجار شناخته شود. اما چه می شود که عده ای خواستار آن هستند که بعنوان افرادی نابهنجار شناخته شوند؟ چه می شود که عده ای خواستار آنند که پوشش و آرایشی خلاف هنجارهای اجتماعی و فرهنگی داشته باشند؟ شاید ساده ترین پاسخ به این سؤال این باشد که بگوییم آنها خواستار گرفتن توجهی بیشتر هستند. این جواب اگرچه همه جنبه های این امر را آشکار نمی کند، اما در این نوشتار هدف ما بررسی این جنبه است (شاید در نوشته های بعدی به سایر جنبه ها نیز پرداخته شود).
گفتیم انسان موجودی اجتماعی است و حیات روحی و روانی او بسته به ارتباط با دیگران و توجه گرفتن از دیگران است. همه ما نیازمند توجه همنوعان خود هستیم، اما آنچه که ممکن است بعنوان امر نابهنجار تعریف شود،تلاشی بیش از حد “نرمال” برای توجه گرفتن است (نرمال را در گیومه گذاشتم تا تأکید کنیم که تعریف از امر نرمال اصلا مطلق و ثابت نیست).
در اینجا می خواهم به یکی از مهمترین عواملی که باعث می شود تا عده ای از افراد بطور «غیر نرمال» خواهان توجه گرفتن (و با هر وسیله ای) باشند اشاره کنم. یکی از مهمترین عوامل، شخصیت هر فرد است.
آرایشهای تند و عجیب
شخصیت هر فرد محصول خانواده، جامعه و ویژگیهای ارثی اوست که نقش فرهنگ در آن بسیار پر رنگ است. نمی توان شخصیت افراد را جدا از فرهنگشان در نظر گرفت. هدف از گفتن این مطلب آن است تا به این نکته برسیم که شخصیتهای خاصی هستند که تمایل بسیار زیادی به گرفتن توجه دارند. شخصیتهایی که بدون توجه گرفتن از دیگران احساس بقایشان به خطر خواهد افتاد. این دسته از افراد علاقه دارند تا همیشه مورد توجه باشند و در غیر این صورت احساس ملال خواهند کرد. آرایشهای بسیار تند و عجیب، پوششهای نامتعارف و … مورد علاقه این دسته از افراد است. افرادی که با نام شخصیتهای هیستریونیک (histrionic) شناخته می شوند. افراد هیستیرونیک (چه زن و چه مرد) بهشدت از تنهایی هراس دارند، اعتمادبهنفسشان پایین است و برای جبران این درد خواهان نظر دیگران هستند و به همین منظور تلاش می کنند تا بی نقص باشند. بررسی شخصیت ها و تشخیص اینکه چه کسی چه شخصیتی دارد، قطعا هدف ما دراینجا نیست. گفتن این مطلب از آن روست که بدانیم هر رفتار ما علل خواسته و ناخواسته ای دارد که با آگاه شدن از آنها می توانیم زندگی بهتری داشته باشیم. هدف از آوردن این مطالب این نیست که در مورد دیگران به قضاوت بنشینیم و از فردا به هرکس که برخورد کردیم، برچسبی به او بزنیم و غافل از خودمان از کنار او بگذریم. هدف آن است که ببینیم چرا برخی از افراد به طرزی عجیب لباس می پوشند و آرایش می کنند. برای مثال ممکن است برهنه در انظار ظاهر شدن برای برخی فرهنگهای بومی آفریقایی امری کاملا نرمال باشد، اما در جامعه ما اصلا پذیرفته نیست و یا زدن نقاب به صورت و پوشاندن صورت، برای اعراب امری کاملا نرمال باشد، اما چنین پوششی در جامعه ما باعث جلب توجه گردد. بنابراین توجه به این نکته مهم است که قضاوت کردن قبل از بررسی و آگاهی یافتن به همه جنبه های یک امر، عمل عاقلانه ای نیست.
رفتار نمایشی اغراق شده
به بحث بازگردیم: دیدیم که عده ای خواستار توجهی بیش از حد از دیگران هستند. شخصیت این افراد در طی دوارن کودکی و نوع رابطه آنها با پدر و مادرشان به این صورت شکل گرفته است.رفتار نمايشي اغراقشده كه بیشتر در اين بيماران ديده ميشود، اغلب به تجربه های مهم ابتدای كودكي آنان مرتبط است كه شامل ناديده گرفته شدن آنان است.والديني كه بيش از حد مشغول به خود بودهاند، يا افسرده بودهاند، يا نسبت به نيازهاي رشدي فرزند خود بيتفاوت بودهاند، ممكن است به فرزند خود بيتوجهي كنند و تجربهي عاطفيِ درونيِ كودك خود را ناديده بگيرند. کودک نیاز دارد که از سوی والدین پذیرفته شود و چنانچه این میل را از سوی والدینش احساس نکند، دچار نا امنی می شود. در همین نقطه است که شخصیت هر یک از ما به فرهنگمان گره می خورد. نوع رفتار والدین که بازتابی است از فرهنگ جامعه، سازنده شخصیت کودک است. فرهنگهای مختلف کودکان مختلفی را ایجاد خواهد کرد. اگر فکر می کنیم جامعه مان بیش از پیش درگیر ظواهر شده و اغراق در توجه گرفتن از دیگران در رفتار هریک از ما دیده می شود، باید ریشه آن را در فرهنگمان جستجو کنیم…
بحث رابطه شخصیت و فرهنگ بجث بیشنری دارد، اما به نظرم رسید تا این مطلب را به بحث بگذارم تا با کمک هم این بحث را به پایان ببریم.
من فکر می کنم که همیشه دیالوگ نتیجه بهتری از مونولوگ خواهد داشت.
برای همین منتظرم…
نویسنده: زهرا آقاجانی/انتهای متن/