چرا یک فرزند؟
اگر امروزه از پدران و مادران بپرسیم که چرا به داشتن یک فرزند اکتفا کردهاید، بدون شک اغلب آنان دو پاسخ مشترک دارند: یکی به خاطر وضعیت مالی و دوم دغدغه تربیتی…
سمیه ملاتبار/
پاسخهای دیگری نیز در جواب علت تک فرزندی وجود دارد که به اندازه این دو عامل مطرح نمی شود؛ بعضیها هم جوابی ندارند و بیشتر وضعیت موجود زندگی خود را ملاک بچهدار شدن قرار میدهند؛ چیزی که باید در موضوع سبکزندگی ایرانی – اسلامی مورد بررسی قرار گیرد.
مهمترین بهانه فرار خانوادهها از بچهدار شدن چیست؟
بدون شک مشکل اقتصادی یکی از بزرگترین بهانهها در بیرغبتی خانوادهها برای بچهدارشدن است. اما باید پرسید کدام مشکل اقتصادی و کدام بُعد از مشکل اقتصادی؟
این مقاله قصد ندارد به صورت سلبی با این موضوع برخورد کند تا به خواننده القا شود که مشکل اقتصادی وجود ندارد؛ خیر، اتفاقاً مشکل اقتصادی وجود دارد ولی باید دید این مشکل از کجا نشأت گرفته و آیا نقش آن در عدم تکثیر نسل جایگاهی دارد یا خیر؟
اسلام نقشه مالی صحیح برای مدیریت خانواده را در پیش روی ما قرار داده است که بخشی از آن بر عهده حکومت اسلامی است و بخشی فردی و اجتماعی است.
در نظام اسلامی، این وظیفه حکومت است که سیاستهای کلان جامعه را به سمت و سویی سوق دهد تا مردم با بنبست اقتصادی مواجه نشوند. تغییر نگرش، جهتدهی نیازمندیها و اجرای عدالت از جمله وظایفی است که دولت اسلامی باید به آن پای بند باشد. اما اینها دلیل منطقی برای کاهش نسل نیست؛ چرا که ضرورت تشکیل خانواده سالم و پویا را حکومت برعهده ندارد و این امری فردی است. تنها وظیفهای که برعهده دولت است نقش حمایتی و جهتدهی است. بنابراین میتوان گفت اجرای نظام تربیت اسلامی در خانواده بخش عمدهای از مشکلات مالی جامعه را برطرف خواهد کرد و صفت قناعت، انفاق، تقدم همسایه، دوری از اسراف و… بزرگترین صنعت و مهندسی جامع برای مدیریت مالی و دوری از فقر در خانواده و جامعه است.
پدر و مادر یا گاو صندوق؟!
بخشی از دغدغه پدر و مادرها به خاطر وضعیت و فشار مالی فعلی نیست، بلکه آنها از آینده فرزندان خود نگرانند و سعی میکنند به هر شکلی که شده تا وقتی که زنده هستند، تمام نیازمندیهای آینده فرزندان خود را فراهم کنند. لذا شروع میکنند به مالاندوزی. درحالیکه بهترین لحظات عمر خود را در راه جمعآوری مال سپری کرده و چون قدرت تأمین همه این امکانات برای فرزندان زیاد را ندارند, به همان یک یا دو فرزند بسنده میکنند و حتی فرصتی برای قکر کردن به بچه دیگر پیدا نمیکنند. این در حالی است که از نظر دین اسلام پدر و مادر هیچ وظیفهی شرعی نسبت به تأمین مالی آینده فرزندان خود ندارند و در واقع به تعبیر یکی از بزرگان، نقشی را که پدر و مادر ایفا میکنند، گاوصندوق نسل آیندهشان است.
این مسئله حتی از نظر تربیتی نیز مورد تأیید نیست و بزرگترین ضربهی اجتماعی را به فرزندان وارد میکند. به این دلیل اگر این شیوه تا چند نسل ادامه پیدا کند، آنان را افراد تنبل و بیفکر بار میآورد که برای جبران مشکلات مالی خود، دغدغهای ندارند و این به هیچوجه مطلوب نیست و باعث ازبینرفتن تمدن آن جامعه میشود.
امام حسن علیهالسلام سخن ارزشمندی را در این باره فرمودهاند: آماده سفر آخرت شو و قبل از فرا رسیدن مرگ، زاد و توشه خود را فراهم کن و بدانکه تو در حالی دنیا را میطلبی که مرگ، تو را میطلبد و امروز غم و اندوه فردا را نداشته باش و بدان که هر چه از مال دنیا بیشتر از غذا و خوراک خود به دست آوردی، در حقیقت آن را برای دیگران ذخیره کردهای.(1)
«پول، ذخیره فرزند» یا «فرزند، ذخیره والدین»؟
اگر ما نتوانیم به دو سوال قبلی پاسخ بدهیم، نتیجه آن خواهد شد که زن نه به عنوان نیروی شایسته در انجام کار اقتصادی خاصی در جامعه, بلکه به عنوان ضرورت و جبران کمبود مالی تصمیم میگیرد وارد بازار کار و سرمایه شود تا از این طریق کمبودهای مالی زندگی را جبران کند. قابل انکار نیست، بخش قابل توجهی از خانوادههایی که میل به بچهدار شدن و یا فرزند بیشتر ندارند، خانوادههایی هستند که مادر، شغل تماموقت دارد. در حالیکه او میتواند با اصلاح سبکزندگی و توجه به دستورات اسلامی و قناعت، زندگی آرامی را با همان درآمد همسرش رقم بزند تا در آینده، فرزندان سرمایه تمامنشدنی آنان شوند؛ فرزندی که مستقیماً در دست و دامن مادر تربیت یافته، نه در مهد کودکها!
خداوند روزیرسان است
قرآن عنوان می کند که علت اساسی عدم انگیزه مردم برای ازدواجکردن و بچهدار شدن و در نتیجه کاهش نسل، به خاطر ترس از فقر و تنگدستی است. به خاطر همین مردم را دلداری میدهد و سعی دارد تا به آنها تفهیم کند که رزق و روزی دست خداست و اوست که همه را بینیاز میکند. به همین دلیل در تشویق کسانی که تن به ازدواج نمیدهند و یا حتی پدر و مادران و کسانی که جوانان را از ازدواجکردن, نهی میکنند می فرماید:
« وَ أَنْکِحُوا الْأَيامي مِنْکُمْ وَ الصَّالِحينَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ يَکُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ»(2)
“از فقر و تنگدستی جوانان و مجردان نگران نباشید و در ازدواج آنها بکوشید چرا که اگر فقیر باشند، خداوند از فضل خویش، آنان را بینیاز میسازد”
اگرچه منطوق این آیه برای ازدواجکردن است ولی مفهومش وسیع است و شامل همه شئونات زندگی به ویژه تکثیر نسل میشود.
قرآن برای توجیه انسانها و برای رفع این سوءظن دایره رزق و روی را وسیعتر معرفی میکند که نه تنها انسانها بلکه رزق و روزی همه موجودات روی زمین دست اوست.
«ما مِنْ دابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلّا عَلَی اللّهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کُلٌّ فی کِتابٍ مُبینٍ »(3)
اگرچه بعضی از مفسرین بزرگ مثل فخر رازی معتقد هستند این آیه جزو وعدههای خداوند نیست که بعد اگر چنانچه محقق نشد بگوییم خداوند العیاذ بالله خلف وعده کرده است؛ چرا که به دستاوردن روزی مراتبی دارد که اگر انسان به سمت آن حرکت کند و در کنارش توکل خود را به خدا تقویت کند، همه این مشکلات برطرف خواهد شد. در واقع قرآن برای تقویت امید و درنتیجه تلاش انسانها برای کسب روزی، تصویر عینی را نشان میدهد که آیا نمیبینید همه موجودات و انسانها از طرف ما روزی میخورند و تا خدا نخواهد لقمهای از گلوی کسی پایین نمیرود؟
چرا انسانها به خداوند بدگمانند؟
حال که خداوند اینگونه بیان کرده و اطمینان داده که رزق و روزی همه موجودات را فراهم میکند و نمونه روشنی از آنرا به ما نشان میدهد، چرا باز باور نداریم و به مرز یقین نمیرسیم؟
از همین آیه قرآنی که ذکر شد و سایر روایات کاملاً روشن میشود که انسانها نسبت به روزیرساندن خدا بدگمانند؛ بدگمانی که در انسانها مراتب مختلفی دارد، دستهای به اصل روزیرساندن از طرف خدا بدگمانند، گروهی به مقدار و اندازه روزی و برخی به زمان روزی و در نهایت برخی به نوع روزی رسیدن از طرف خدا که هرکدام تعریف و تفصیل جدایی میطلبد. ولی به طور کلی خداوند میخواهد با نشانهها و آیات خود این بدگمانی را از بندگانش بزداید.
اگر بگوییم مهمترین علت این بدگمانی، ضعف ایمان و عدم توکل ما آدمهاست، گزاف نگفتهایم. اما اگر بخواهیم به این سخن، کمی عینیت ببخشیم، باید دلیل آن را در رفتار خودمان جستجو و پیدا کنیم.
عدم درک قدرت خداوند به خاطر مادیگرایی ما انسانهاست، وقتی میخواهیم همه چیز را با قدرت و اختیار و خواستههای محدود خود مقایسه کنیم، نتیجه این میشود که نمیتوانیم باور کنیم خداوند روزیرسان ما انسانهاست. این ویژگی در تمام شئونات رفتاری ما آدمها وجود دارد. مثل انسانی که صفتبخشیدن در او خیلی ضعیف است، این گونه افراد، امیدشان به بخشش خداوند نیز ضعیف است. به عنوان نمونه در این حدیث پیامبرخدا صلیاللهوعلیهوآلهوسلم که فرمودند: «خِصلَتانِ لا تَجْتَمِعانِ فی مُؤمِنٍ اَلْبُخْلُ وَ سُوءُ الظَّنِّ بِالرِّزْقِ» (4)رابطه بخل و سوء ظن به رزق به وضوح دیده می شود.
پیامبر اسلام صلیاللهوعلیهوآلهوسلم در این حدیث میفرمایند: «دو خصلت است که در مومن جمع نمیشود، بخل و سوءظن به رزق از طرف خدا. »
پی نوشت:
- بحار الانوار، ج44 ، ص139
- آیه 32، سوره مبارکه نور
- آیه6، سوره مبارکه هود
- بحار الانوار ج74، ص174
/انتهای متن/