جامعه همه چیز دان
خودمانیم، ما ایرانی ها عادت های بدی داریم در کنار خیلی عادت های خوب، که یکی از آنها همه چیز دانی است.
نسیم شهسواری/
تو مترو در واگن زنانه نشسته بودیم و بحث مفصلی درباره مسائل اجتماعی درگرفته بود.
هر کس چیزی میگفت. خانم مسنی که یک کیسه بزرگ را در دست داشت، خم شد و کیسه را روی زمین گذشت و وارد بحث شد. صدایش را صاف کرد و شروع کرد به صحبت کردن.
اینکه آن خانم و همه خانمها و دختران جوانی که آنجا نشسته بودند و ایستاده بودند؛ چه گفتند و چه شنیدیم موضوع صحبت من نیست.من در تکانهای شدید ایستگاه پایانی به چیز دیگری فکر میکردم:
به جامعه همه چیز دان ایرانی؛ به جامعهای که همگی در نوع خود یک کارشناساند و در هر زمینه از سیاسی و اجتماعی گرفته تا فرهنگی و اقتصادی نظر میدهند و حرف میزنند.
جامعه همه چیز دان ما در موقع بیماریات پزشکاند و در زمان دیگر روحانی و در زمان مشکلات روانشناس.
راستی این چه خصلت ناپسند و ناخوشایندی است این عادت ما ایرانی ها که امروزه به رغم همه گفتنها و توصیهها، همچنان عادت مردم ماست.
عادتی که ما را از آموختن، درست عمل کردن و سنجیده تصمیم گرفتن به بازمیدارد.
شاید تصمیم برای اینکه بیجا و بیاطلاع، حرف نزنیم، سخن نگوییم و نظر ندهیم نخستین قدم برای رسیدن به فرهنگ و جامعهایست که شایسته ایران و ایرانی است.
پس لطفاً ندانسته نظر ندهیم.
اقیانوس وسیع کمعمق زود خشک میشود.
عمیق باشیم، سنجیده و مطلع سخن گفتن از لوازم عمیق بودن است.
/انتهای متن/