اشکال در رفتار مردم است نه دین
طلاق، هم به زن و هم مرد آسیب عاطفی وارد میکند، اما پیامدهای اقتصادی هم دارد و حضانت بچه ها امریست که در آن صلاح بچه، مادر و پدر هر سه مورد توجه است. اسلام با توجه به همه اینها برای انواع طلاق و مسأله حق و تکلیف پدر و مادر در حضانت بچه ها مقرراتی دارد. اگر در جریان طلاق و یا حضانت بچه ها مشکلاتی پیش می آید، به بداخلاقی ما مربوط می شود و نه به اصل دین و قانون دینی . دکتر فرهمندپور در نشستی با جوانها به این مباحث پرداخته است.
سرویس اجتماعی به دخت/
بحث بعدی طلاق است. گفته میشود در اسلام حق طلاق با مرد است و مرد میتواند هر بلایی که بخواهد سر زن بیاورد، اما زن بیچاره چنین حقی ندارد.
این یک دروغ بزرگ است.
طلاق که اتفاق میافتد، مانند دیه دو آسیب به زن و مرد میرسد، آسیب اول عاطفی است، بالاخره برای مرد هم خیلی خوشایند نیست که زندگیاش به هم بخورد.
در جامعه ما زنها بعد از طلاق بیشتر آسیب میبینند، به این علت که جامعه ما به خوبی از زنان حمایت نمیکند. زن مطلقه دستش جلوی این و آن دراز میشود یا مجبور است خودش را به زحمت بیندازد و کار کند و به مخاطره بیفتد، پس دچار افسردگیهای اینچنینی هم میشود، اما به طور طبیعی اصل طلاق هم برای مرد و هم برای زن ناخوشایند است.
حق طلاق با کسی است که …
جدای از مشکلات عاطفی طلاق پیامدهای اقتصادی هم دارد، حق طلاق با کسی است که پیامدهای اقتصادی طلاق را به عهده بگیرد، بنابراین ما دو نوع طلاق داریم: طلاق رجعی و طلاق بائن
اول: طلاق رجعی که در آن مرد باید تمام حقوق مالی زن را پرداخت کند.، در این طلاق پیامدهای اقتصادی طلاق با مرد است. مرد که تاکنون نفقه را داده، مهریه و اجرتالمثل، یعنی پول کاری را که زن در این مدت در خانه او انجام داده و خلاصه هر امر مالی که لازم است را به زن میدهد، پس حق طلاق با مرد است.
به لحاظ عاطفی هر دو آسیب میبینند، اما به لحاظ مالی مرد در اینجا آسیب دیده است، پس میتواند زن را طلاق بدهد.
دوم: طلاق بائن، در این طلاق پیامدهای اقتصادی طلاق با زن است، یعنی اگر مهریه گرفته، پس میدهد و اگر نگرفته، میبخشد. اگر مرد برای او خرجی کرده باید پولش را بدهد، چون بالاخره مردی که زن گرفته، عروسی گرفته، مهر داده، نفقه داده، ضرر کرده است. بنابراین زن باید خسارت مرد را بدهد، پس اگر زن خسارتهای وارده مالی بر مرد را بر عهده بگیرد، حق طلاق با اوست.
البته، در نظام حقوقی ما برای اینکه جلوی طلاق را بگیرند، طلاق بائن را سخت کردند که این غلط است. ما برای اینکه جلوی طلاق را بگیریم نباید کار را سخت کنیم که به ضرر آن افرادی بشود که نیاز به این طلاق دارند. بلکه باید مکانیسمهای کنترلکننده را زیاد کنیم.
اما طلاق را سخت کردند، مثلا زن باید ثابت کند که مرد خطرناک و آسیبرسان به اوست، ولی در حالت کلی اینطور نیست. اگر زن پیامدهای مالی طلاق را بپذیرد، میتواند یکطرفه تقاضای طلاق کند، پس باز هم بحث مالی است. این از همان تسهیلاتی است که به مرد دادهاند و به خاطر باری است که او در زندگی بر دوش میکشد.
حضانت فرزند توسط مرد به نفع زن است
نکته دیگر بحث حضانت است. میگویند غربیها بچه را با خیال راحت به زن میدهند، اما اسلام با شقاوت بچه را از مادر گرفته و به پدر میدهد. این حرفها بیربط و شعارهای غیر واقعی دادن است.
اولا، دو تا هفت سالگی که در این دوره بچه نیازمند توجه مادر است و پدر و مادر او از هم جدا میشوند، مرد موظف است نفقه پرداخت کند و زن موظف است بچه را نگه دارد. این حکم به مصلحت بچه است. اما وقتی بچه از دوره سنی پرمخاطره میگذرد، حکم اسلام این است که سرپرستی بچه و نگهداری او برعهده مرد باشد. ما در اینجا میگوییم سر زن بیکلاه میماند و حق او ضایع میشود.
حضانت دو بخش دارد: یک بخش حق برخورداری از مهر مادر و فرزندی یا مهر پدر و فرزندی است که این حق است. یک بخش دیگر حضانت، تکلیف نگهداری بچه است. عشق پدری و مادری حق است، اما نگهداری تکلیف است.
بچه اگر پیش مادر باشد، باید حق پدر تامین شود و اگر پیش پدر باشد باید حق عاطفی مادر برآورده شود. حالا اگر بعضی بداخلاق هستند و وقتی پدر بچه را میگیرد، نمیگذارد مادر رنگ بچه را ببیند و برعکس، این بیاخلاقی ماست. حکم اسلام این است و پدر و مادر حق دارند از عشق پدر و مادری خود بهرهمند باشند، پس حق تأمین است.
در خصوص تکلیف باید گفت تا وقتی بچه کوچک است این تکلیف به عهده مادر گذاشته شده، چون بچه به مادر نیاز دارد، اما وقتی بچه بزرگتر میشود این تکلیف را(نه حق را، باید بین حق و تکلیف فرق بگذاریم) به پدر میدهند، چرا؟
چون میخواهند زن فرصت ترمیم و درواقع فرصت جبران شکست زندگی خود را پیدا کند. ما همه میدانیم زنی که از بچه نگهداری میکند، عملا فرصتهای زندگی دوباره را از دست میدهد. آن چیزی که از زن گرفته شده، حق نیست، تکلیف است و این ملاحظه حال خود زن است.
ما چند زن سراغ داریم که جوانی خود را پای بچهشان گذاشتند، بعد بچه بزرگ میشود و سراغ زندگی خود میرود و به قول معروف علی میماند و حوضش، یعنی زن میماند و یک جوانی از دست رفته و تنهایی و دیگر حمایتکنندهای هم ندارد.
اسلام به زن میگوید بچه را تا مدتی نگهدار، این تکلیف شماست، بعد او را به پدر بده و از حق تشکیل زندگی دوباره استفاده کن. این برخورداری مشروط به این است که مرد اینقدر اخلاق داشته باشد که جلوی ملاقات مادر و فرزند و جلوی برخوردهای عاطفی آنها را نگیرد. اشکال در رفتار مردم است، اشکال از ناحیه دین نیست.
/انتهای متن/