روی دیگر چهره «زن» در آمریکا
خانم ملانی فرانکلین که امروزه او را با نام مرضیه هاشمی می شناسند، خبرنگار و مستندساز شبکه پرس تی وی است که تجربهی زندگی در جامعهی آمریکا را نیز داشته است. با وی دربارهی مشکلات زنان و تصویر سازیهای دروغین از زنان در رسانههای غربی به گفتوگو نشستیم.
یکی از مصادیق فروپاشی اخلاقی نظام تمدنی غرب و در رأس آن ایالات متحده، مسئلهی ظلم و تبعیض نسبت به زنان است. رهبر انقلاب در این زمینه چنین فرمودند: «ما در مسئلهی زن، از غرب طلبکاریم؛ ما مدعی غربیم؛ آنها هستند که دارند به زن ظلم میکنند، زن را تحقیر میکنند، جایگاه زن را پائین میآورند؛ به اسم آزادی، به اسم اشتغال، به اسم مسئولیت دادن، آنها را مورد فشارهای روحی، روانی، عاطفی و اهانت شخصیتی و شأنی قرار میدهند؛ آنها باید جواب بدهند.»
شما اصالتاً اهل آمریکایید و تا همین اواخر در آنجا حضور داشتید و با زوایای جامعهی غربی بهخوبی آشنا هستید. چطور شد مسلمان شدید و به ایران آمدید؟
آشنایی اول من با ایران، مصادف با پیروزی انقلاب بود. در آن موقع دانشجو بودم و فعالیت سیاسی میکردم و هنگامی که انقلاب اسلامی به وقوع پیوست، نظر من را به خود جلب نمود و همان موقع بود که از بچههای ایرانی که در محل تحصیلم حضور داشتند، شروع به تحقیق پیرامون انقلاب و شخص امام خمینی رحمهاللهعلیه کردم و این قدم اول من در شناخت ایران بود. این شناخت هنگامی که عمق پیدا کرد، به مسلمان شدن و شیعه شدن بنده منجر شد. همینجا باید بگویم که اگر انقلاب اسلامی نبود و اتفاق نمیافتاد، شاید در من آن گرایش اصلی که به شیعه دارم به وجود نمیآمد.
کدام ویژگی رهبری امام خمینی توجه شما را به خود جلب کرد؟
امام خمینی وقتی به ایران بازمیگشت و خبرنگار از ایشان پرسید: «چه حسی دارید؟» و ایشان فرمود: «هیچ حسی!» این پاسخ خیلی برایم تکاندهنده بود. تا آن موقع همهی رهبران و سیاستمدارانی که دیده بودم، از روی غرور صحبت میکردند، ولی امام با آن زیبایی فرمودند هیچ حسی ندارم.
بعد از اینکه مسلمان شدم، هنگامی که تصاویر جماران را میدیدم که همه گریه میکردند، با اینکه امام را دوست داشتم، نمیتوانستم آنها را درک کنم که چرا اینقدر با دیدن امام اشک میریزند. تا اینکه سعادت پیدا کردم و به جماران رفتم. زمانی که امام بیرون آمد، من همینطور اشک میریختم و گریه میکردم. آنجا متوجه شدم که شخصیت امام چگونه است. رهبر انقلاب، امام خامنهای هم همینطور هستند. هیچ فرقی نمیکند. همیشه فکر میکنم چه بار سنگینی به دوش امام خامنهای است و ایشان چقدر خوب از عهدهی آن برمیآیند. انشاءالله خدا حفظشان کند تا ظهور امام زمان عجاللهتعالیفرجهالشریف و ایشان امور را به دست امام زمان بدهند.
شما از شاگردان برجستهی رشتهی رادیو و تلویزیون بودید و بهواسطهی اینکه در رشتهی خود خوب کار میکردید، در یک شبکهی تلویزیونی استخدام شدید، ولی بعد از مدتی به دلیل مسلمان شدن و شاید محجبه شدن، اخراج شدید. این مسئله رو چطور ارزیابی میکنید؟
همزمان با سال آخر دانشجویی بود که در شبکه، شروع به کار کردم. آن زمان آنها از من راضی بودند، اما وقتی شروع کردم به مطالعه و مسلمان شدم، خودم از شبکه بیرون آمدم. البته بعد از اینکه مسلمان شدم، شبکههای دیگر هم من را استخدام نمیکردند. مستقیم نمیگفتند این مسئله بهخاطر حجاب یا مسلمان بودن است. در آمریکا نسبت به کشورهای اروپایی، سیاستمدارانهتر رفتار میکنند. در بعضی از کشورهای اروپایی مستقیماً به افراد محجبه میگویند که او را استخدام نمیکنند یا نمیتواند درس بخواند، اما در آمریکا اینطور نیستند. آمریکاییها همین کار را انجام میدهند، اما اعلام نمیکنند.
یکی از دوستانم که در آمریکا زندگی میکند میگفت همسایهمان سگ بزرگی داشت و این سگ به خانهی ما میآمد و ما بهخاطر اینکه بچهی کوچک داشتیم، از این موضوع خیلی آزار میدیدیم، ولی هیچگاه نمیتوانستیم به پلیس شکایت کنیم، چون به محض اینکه پلیس زنان محجبهی خانه را میدید، برخوردش با ما بدتر از آن سگ با کودکانمان بود.
بنابراین به بهانههای مختلف، من را استخدام نکردند. هنوز هم کسانی که در آمریکا در جایی استخدام هستند و کار میکنند، اگر محجبه باشند، تا حدودی میتوانند پیشرفت کنند، ولی بعضی جاها اصلاً استخدامشان نمیکنند. بعد از ماجرای یازده سپتامبر، عدهی زیادی از زنان مسلمان بیحجاب شدند، چون احساس میکردند که دیگر نمیتوانند هیچکاری انجام دهند. متأسفانه چون تحت فشار بودند، این راه را انتخاب کردند. بهمرور کمی فشارها کم شد، اما الآن دوباره به دورهای وارد میشویم که فشارها زیاد میشود. سیاست دولت آمریکا بهنحوی است که هرگاه همزیستی مسالمتآمیز و آرامش میان مسلمانان آمریکایی و غیرمسلمانان حاکم میشود، بهطرز عجیبی یک اتفاق نابهنگام مثل یازده سپتامبر میافتد که دوباره فشارها را برای مسلمانان زیاد میکند. در حال حاضر، موقعیت مسلمانان در آمریکا و اروپا، به دلیل فعالیتهای داعش، سخت شده است؛ چراکه آنان در همهجا به نام اسلام کارهای خود را پیش میبرند.
این فشار تا چه حد به زنان مسلمان وارد میشود؟
طبیعی است که زنان مسلمان به دلیل اینکه پرچمدار اسلام هستند، فشار بیشتری را تحمل میکنند. برای مثال، یکی از دوستانم که در آمریکا زندگی میکند میگفت همسایهمان سگ بزرگی داشت و این سگ به خانهی ما میآمد و ما بهخاطر اینکه بچهی کوچک داشتیم، از این موضوع خیلی آزار میدیدیم، ولی هیچگاه نمیتوانستیم به پلیس شکایت کنیم، چون به محض اینکه پلیس زنان محجبهی خانه را میدید، برخوردش با ما بدتر از آن سگ با کودکانمان بود.
آیا این فشار برای زنان پیرو ادیان دیگر هم وجود داشت؟
صد درصد ظلم میشود و به نظرم بهآرامی زنان غربی متوجه این ظلم میشوند. اساساً در کشورهای ماتریالیستی، اصلیترین ظلم در حق زنان اتفاق میافتد. خودشان هم به این معتقدند که در همهی عرصهها نگاه جامعه به زن مثل یک کالاست و زن صرفاً ابزاری برای سرگرمی مردها محسوب میشود. این موضوع مختص زنان مسلمان نیست، بلکه همهی زنان غربی مورد ظلم واقع میشوند.
با این وجود، شما علت مشکلات، معضلات، تبعیضات و نابرابریهایی را که در غرب علیه زن وجود دارد، در چه میبینید؟
امروزه دنیا بهشدت تحت تأثیر رسانه قرار دارد؛ بهنحویکه اگر روز روشن باشد، رسانه میتواند طوری جلوه دهد که مخاطب فکر کند شب است و برعکس. رسانههای غربی بهراحتی امور بیارزش را ارزشمند نشان میدهند و امور ارزشی را بیارزش میکنند. مثلاً تصویری که فیلمها و رسانههای غربی از زنان نشان میدهند طوری است که آنان موفق، آزاد و در رفاه هستند، درحالیکه اصلاً اینطور نیست. باید تعریف کنیم که موفقیت یا آزادی به چه معناست؟ متأسفانه بیشتر زنان بهشدت از سوی رسانهها مورد ظلم واقع میشوند. برای مثال به نقش مادری اشاره میکنم. یک زن غربی حتماً باید کار کند و وقتی یک زن ازدواج میکند، نمیتواند بگوید میخواهم در خانه بنشینم. زن و شوهر، هر دو باید کار کنند. فقط هنگامی که زن باردار میشود، میتواند شش هفته مرخصی بگیرد. شما میدانید برای آن مادر و بچهای که بعد از ششهفتگی باید فرد دیگری او را بزرگ کند، چه اتفاقی میافتد. این مادر همیشه دچار درگیری ذهنی است که هم باید کار کند و پول دربیاورد و هم بهخاطر حس مادری، باید به فکر بچهاش باشد، ولی نمیتواند کاری بکند. این یعنی ظلم به این مادر. ارزش یک مادر در غرب در این حد است که با او مثل یک برده رفتار میشود. یک ماه و نیم مرخصی زایمان دارد، اما پس از آن باید به کارش برگردد.
به این ترتیب، زنان اروپایی و آمریکایی وقتی به خانه برمیگردند، زیر بار هیچ مسئولیت مادرانهای نمیروند، چون میگویند ما هم در خارج از منزل کار میکنیم. این یک واقعیت زندگی مادران آمریکایی است. هنگامی که به آمریکا میروم، با خیلی از زنان در ارتباط هستم. دو ماه پیش که به آمریکا برگشتم، خیلی از آنها از زنان مسلمان تعریف میکردند و با حسرت میگفتند زن مسلمان لازم نیست کار کند و میتواند در خانه بماند. باور کنید آنها آرزو دارند مثل زنان مسلمان در خانه باشند، ولی نمیتوانند.
به نظرتان ریشه و علت اصلی این نابرابریها در چیست؟
ریشهی اصلی در تفکر مادیگرایانه و استعمار غرب است که میخواهد همهچیز را به نفع خود استفاده کند. اگر به صد یا صدوپنجاه سال پیش برگردیم و به جامعهی اروپا و آمریکا نگاه کنیم، متوجه میشویم که نوع پوشش و سبک زندگی زنان بهطور آشکار تغییر کرده است. مثلاً آن زمان از لباسهای گشاد و کلاه یا روسری استفاده میکردند، اما پوشش آنها بهتدریج عوض شده و به وضع موجود رسیده است. علت این موضوع هم دوری از دین است. دین آنها کمرنگ و سکولاریسم بر زندگیشان حاکم شده است. دلیل دوم اندیشهای است که در واقع صهیونیستی بوده و به جامعهی آمریکا و اروپا رسیده است و آن سوءاستفاده از زنان برای رسیدن به مقاصد خود است.
رهبر انقلاب بارها در صحبتهای خود گفتهاند که غرب دچار انحطاط و فروپاشی اخلاقی و اجتماعی شده است. شما بهعنوان یک زن آمریکایی، مصادیق این انحطاط را در کجا میبینید؟
وقتی در جامعهای خانوادهها از هم میپاشند و دین به معنای واقعی کمرنگ میشود، طبیعی است که خیلی از چیزها از بین میروند. متأسفانه الآن در غرب کاری کردهاند که زنها همگی کار کنند. زن خانهداری که برای مراقبت از فرزندش در خانه میماند، موجودی بیارزش و سطح پایین تلقی میشود. این نگاه در غرب وجود دارد. این نکته را هم باید عرض کنم که متأسفانه در ایران هم برخی از خانمها این دیدگاه منفی را دربارهی خانهداری پذیرفتهاند و به این سمت گرایش پیدا کردهاند. به این عده باید بگویم که در خود غرب، خیلی از زنان با اینکه در بیرون از خانه هستند و نقش مادری و بنیان خانواده را فراموش کردهاند، میدانند اشتباه میکنند، اما به دلیل فشارهایی که بر دوششان هست، نمیتوانند کاری کنند.
یکی از مسائل مهم از منظر جامعهشناسی، که نمایانگر تبلور یک تمدن است، دیدگاه آن جامعه پیرامون مسئلهی زن و خانواده است. در جوامع غربی نسبت به این دو، رویکردی وجود دارد که برای زنان شعار آزادی و حقوق بشر سر میدهد و منجر به ایجاد نهضتهای فمینیستی میشود. غرب میپذیرد که خانواده از هم پاشیده است، ولی آن را در راستای پیشرفت و آزادی قلمداد میکند. با این وجود، به نظرتان آزادی زنان و شعارهای این مکتبها محقق شده است؟
از فیلمهای سینمایی هالیوود تا سریالهایی که در شبکههای تلویزیونی پخش میشوند، همه یک هدف دارند و آن این است که زنان غربی به اوج همهچیز رسیدهاند و دیگر بهتر از این نمیشود. زنان در این برنامهها در اوج رفاه هستند و حتی همسرانشان بهگونهای روشنفکر نشان داده میشوند که با زنان خود خوشبخت هستند، درحالیکه این با واقعیت خیلی فاصله دارد.
من فکر میکنم اول باید تعریف کنیم که آزادی چیست و چه کسی این آزادی را تعیین میکند. به نظرم آزادی تعریفشده در غرب، وسیلهای برای سوءاستفاده از زنان و حتی مردان است. آیا آزادی یعنی ما هرکاری میخواهیم، انجام دهیم؟ این آزادی با حیوان چه فرقی دارد؟ این ظلم به خود و دیگران است، نه آزادی واقعی. مصرف موادمخدر و مشروب و ترویج بیحیایی و بیعفتی در غرب، چیزی جز آسیب به خود و دیگران نیست. مفهوم حقوق بشر هم در غرب یک بازی است. شما ببینید آنها با زنان خود چه میکنند. متأسفانه یک عده در کشورهای دیگر حرفهای آنها را باور میکنند. زنانی را میشناسم که سی سال است در زندانهای آمریکا، آن هم در سلولهای انفرادی، زندگی میکنند و هیچکس جرئت ندارد حرفی بزند. به نظر شما، آیا با این وجود، آنها چیزی از حقوق بشر فهمیدهاند؟
اگرچه در حال حاضر بیشتر دوستان من از شیعیان آمریکایی هستند، ولی در میان همسایگان و مردم جامعه میبینیم که صبح تا شب درگیر هستند و چون موفقیت ازدواج در آنجا خیلی پایین است، بسیاری از افراد بهراحتی طلاق میگیرند. به این ترتیب، بیشتر زنان بهتنهایی زندگی میکنند و برای تأمین مخارج خود و فرزندی که گاهی پدرش معلوم نیست، کار میکنند.
با توجه به رشتهی دانشگاهیتان و اشرافی که به مسئلهی رسانه دارید، به نظرتان بازنمایی چهرهی زن در رسانههای غربی تا چه حد به واقعیت نزدیک است؟
از فیلمهای سینمایی هالیوود تا سریالهایی که در شبکههای تلویزیونی پخش میشوند، همه یک هدف دارند و آن این است که زنان غربی به اوج همهچیز رسیدهاند و دیگر بهتر از این نمیشود. زنان در این برنامهها در اوج رفاه هستند و حتی همسرانشان بهگونهای روشنفکر نشان داده میشوند که با زنان خود خوشبخت هستند، درحالیکه این با واقعیت خیلی فاصله دارد. مثلاً در همین فیلم «تکتیر انداز آمریکایی» میبینید که یک مرد قاتل به آن سر دنیا میرود، صدوچند نفر را میکشد و بعد بهگونهای نمایش داده میشود که بهعنوان یک قهرمان ملی، با همسرش در اوج مدارا و مهربانی است و در نهایت بهخاطر همسرش از کشتار دیگران دست برمیدارد. این یک دروغ است؛ چراکه اکثر مردان آمریکایی چنین رفتاری با همسرشان ندارند؛ چه برسد به یک آدمکش.
در فیلمها و شبکههای تلویزیونی آمریکا، وقتی تصویری از یک خانم شاغل نشان داده میشود، در جایگاه شغلی بالا قرار دارد، پشت میز مینشیند یا از مقامات ارشد سیاسی آمریکاست، درحالیکه در واقع کارهایی که به بیشتر زنان سپرده میشود، کارهای عادی یا سطح پایین است. درصد زنانی که شغلهای بالای سازمانی دارند، خیلی کم است. آمار رسمی خود دولت آمریکا نشان میدهد که بهازای هر دلاری که یک مرد آمریکایی درمیآورد، زن آمریکایی فقط ۶۷ سنت درآمد دارد. این آمار مربوط به زنان سفیدپوست است و تبعیض و ناعدالتی نسبت به زنان سیاهپوست و سرخپوست بهمراتب بدتر است. این وضعیت با تصویری که در رسانههای غربی از زن آمریکایی نشان داده میشود، خیلی فاصله دارد.
این مسئله در رسانههای جوامع مسلمان به چگونه است؟ آیا ما توانستهایم یک زن مسلمان یا مادر مسلمان را بهدرستی نشان دهیم؟
به نظر بنده، رسانههای ما در این زمینه اصلاً نتوانستهاند خوب عمل کنند. با اینکه خودم در این رسانهها فعالیت میکنم، اما باید بگویم چهرهای که ما از زن نشان میدهیم، درست نیست. ما در ایران ادارهها و سازمانهایی داریم که در آنها، محل اشتغال زنها از مردها جداست. این موضوع در غرب خیلی بد جلوه داده میشود، ولی من بهعنوان یک زن در این مکانها آرامش بیشتری دارم. این در حالی است که متأسفانه نمیتوانیم این مسئله و این سبک زندگی و کاری را در رسانههایمان بهخوبی به تصویر بکشیم.
آمار رسمی خود دولت آمریکا نشان میدهد که بهازای هر دلاری که یک مرد آمریکایی درمیآورد، زن آمریکایی فقط ۶۷ سنت درآمد دارد. این آمار مربوط به زنان سفیدپوست است و تبعیض و ناعدالتی نسبت به زنان سیاهپوست و سرخپوست بهمراتب بدتر است. این وضعیت با تصویری که در رسانههای غربی از زن آمریکایی نشان داده میشود، خیلی فاصله دارد.
اجازه بدهید بهصورت مصداقی از همین برنامهی کودک شروع کنیم. آیا ما واقعاً میخواهیم به فرزندانمان رقص و آواز بیاموزیم؟ یک مادر مسلمان با چه امیدی باید فرزندش را به دیدن این برنامهها ترغیب کند؟ من اگر فرزند کوچک یا نوهای داشتم، به او اجازه نمیدادم به تماشای این برنامهها بنشیند. البته این نکته را هم باید بگویم که برنامههای کودک در غرب، محتوای بدتری نسبت به برنامههای داخلی دارند؛ چراکه آنها زیرکانه تصویری نامناسب از زن بهعنوان یک کالا عرضه میکنند.
باید بدانیم که رسانههای ما و تصویری که از زن نشان میدهند، الگوی خیلی از زنان مسلمان در ایران، لبنان، عراق و… است. وقتی که در سریالهای ما، در اکثر خانوادهها دعوا و درگیری است، مخاطبان با مشکل مواجه میشوند و فرهنگی منفی در جامعه رواج پیدا میکند. پیامهای بازرگانی هم به همین نحو هستند. در این پیامها بهگونهای نشان داده میشود که زنان موفق نمیتوانند چادری باشند و مردان موفق هم نباید ریش داشته باشد. بچههایی نشان داده میشوند که گویی از نروژ یا دانمارک آمدهاند و آشپزخانهها هم حداقل پانزده متر است. اینها همگی مثالهایی از رسانههای ما هستند. باید در جایجای برنامهها و محتوای رسانهای، به مخاطبانمان که زنان و مادران مسلمان هستند، توجه بیشتری کنیم.
آیا شما راهکاری برای برونرفت از این وضعیت دارید؟
به نظرم ما میبایست در گام اول، صحبتهای امام خامنهای را از تابلوهای تبلیغاتی به عرصهی عمل وارد کنیم تا بتوانیم آن انقلاب لازم را در رسانههای اسلامی به وجود بیاوریم. در گام بعدی، باید از افراد دلسوز و آنهایی که به دنبال حق هستند، استفاده کنیم. باید باجرئت بهسراغ ریشهی اصلی مشکلات برویم تا بتوانیم در عمل، اثرگذار باشیم.
/انتهای متن/