امان از قیمت نان
عیب این که آدم از دنیای خبر دور باشد این است که یک دفعه وارد نانوایی می شود و یک نان می خرد به قیمت 1200 تومان و از تعجب یادش می رود باید پول نان را بدهد!
فرزانه حکمت/
از میدان انقلاب رد می شدم دیدم نانوایی خلوت است و نان ها هم صف کشیده اند(بر خلاف معمول که مردم صف کشیده اند و نان حاضر نیست) با ذوق و شوق جلوی پیشخوان رفتم و یک نان خواستم. نانوای محترم هم یک نان به علاوه یک ربع نان به دست من داد.1000 تومانی را که دادم، گفت : 1500 تومان .
فکر کردم اشتباه گفته یا بد شنیدم. گفتم: مگه قیمت نان چقدره؟
گفت : دانه ای 1200 تومان و چون پول خرد نداشتیم، برای یکی و نصفی از نصف نان 1500 تومان.
پرسیدم: یعنی دانه ای چند؟
مثل یک امر خیلی بدیهی گفت: 1200 تومان دیگه!
روز بعد که از همان حوالی رد می شدم به خیال خودم برای پرهیز ازگران خری به مغازه سوپرمارکتی که سرراه بود رفتم و یک بسته نان لواش کوچک برداشتم و پرسیدم : چقدر بدم؟
خانم فروشنده با لبخند ملیحی فرمود: 1300 تومان!
بی معطلی یک اسکناس 10 هزارتومانی درآورد و تقدیم شان کردم. بعد از چند بار شمردن بقیه پول را داد، شمردم دیدم 7700 است. گفتم: درست حساب کردید؟
گفت: بله دیگر پول نان به علاوه این بقیه می شود ده هزار تومان دیگر!
گفتم: یعنی پول نان شد 2300 تومان ؟
گفت: چی ؟ … نه … چرا اشتباه کردم… باید 1000 تومان دیگه هم بدم؟!…
خلاصه این بار نزدیک بود اشتباها نان 2300 تومانی بخرم!
/انتهای متن/