بی اطلاعی در عصر انفجار اطلاعات!؟
خدانکند روزی برای انجام یک کار اداری روانه یک سازمان و اداره شوید. آن وقت است که خودتان را درست مثل کلاف سردرگم می بینید…
فرزانه حکمت/
وقتی قرعه انجام یک کار اداری نه چندان خوشایند به شما می افتد، باید یک کفش آهنین بپوشید و با عزمی آهنین تر روانه اداره جات مربوطه شوید. حالا اگرشما آدم کمی بی حوصله و کمی بی دقت باشید که دیگرحساب تان با کرام الکاتبین است در کار اداری مربوطه!
من آن روز صبح با همین هیأت و کیفیت روانه شورای حل اختلاف شدم برای ترتیب دادن یک کاراداری نه چندان مهم. بگذریم که یک بار هم قبلا آمده بودم و گفته بودند که مدارکت کامل نیست، باید با مدارک کامل دفعه دیگری بیایی.
روز اول که رفتم، یک آدرس کلی داده بودند که من برای پیدا کردنش ازچند رهگذر و کاسب … آن حوالی پرسیدم تا بالاخره یکی راهنمایی بدردخوری کرد و من شورای مربوطه را یافتم! سر خیابان را که نگاه می کردی اسم خیلی جاها از جمله مسجد و مرکز گردش و تفریح و … را می شد دید ولی اثری از تابلویی برای راهنمایی مردم به شورای حل اختلاف نبود. من می دیدم که خیلی ها هم مثل من نمی دانند و می پرسند و بالاخره پیدا می کنند!
داخل اداره مربوطه هم وضع به همین منوال است. اول کجا باید بروی، معلوم نیست. وقتی رفتی به چه کسی مراجعه کنی، معلوم نیست. چه مدارک و اسنادی را باید به همراه داشته باشی، معلوم نیست. پول نقد باید داشته باشی، در یک مرحله، نمی دانی. اگر”گیم اور” نشدی و به مرحله بعد راه پیدا کردی، حتما باید کارت بانکی داشته باشی، چه بسا نمی دانی. اگرباز هم با موفقیت به مرحله بعدی راه پیدا کردی و اتاق مسئول مربوطه را پیدا کردی در آن راهروهایی که آدم را یاد بازی های معمایی می اندازد، و اگر بختت بلند بود و مسئول مربوطه تشریف داشت و مطمئن شدی که اتاق شیفت صبح و بعدازظهر را هم اشتباه نیامده ای و اگر … اگر … آن وقت باید دوباره بروی بانک و پول واریز کنی و فیش بانکی بگیری و … اگراز فرط خستگی داشتی می افتادی، تا پیشنهاد کار فیش بانکی با پیک به ازای … تومان شود، صدالبته که با سر می پذیری و شماره ای می گیری که یعنی پرونده ات به جریان افتاده و خیس عرق و خسته و مانده می آیی بیرون.
وقتی فکر می کنی می بینی برای انجام یک کار اداری ساده 20 بار راه پله را پایین و بالا رفتی تا یک کار را که روالش را نمی دانستی انجام بدهی. 10 بار به یک باجه مراجعه کردی که کاربعدی را باید درباجه بغلی می کردی، ولی چون نمی دانستی چند بار دور خودت و اداره چرخیدی و بعد گفته اند که باید برگردی جای اول.
بعد ازخودت می پرسی که این همه اطلاعات در اینترنت و روزنامه و وایبر و … رد و بدل می شود، نمی شود که اطلاعات برای انجام این کارهای اداری هم برای آدم هایی که باید دنبال آنها بروند، به همین ترتیب اعلام شود؟
راستی وقت و نیرو و پول و … مردم این قدر مهم نیست که یک اطلاع رسانی صحیح در رسانه های عمومی شود یا لااقل درهمان اداره ها یک تابلوی راهنمای مراحل و شرایط کار نصب شود به علاوه راهنمای بخش ها و اتاق ها و مسئولین و …؟
/انتهای متن/