اینجا در واشنگتن، کسی به «نبیله» خوشآمد نگفت
بهفاصله 5 روز دو اتفاق دردناک در پاکستان رخ میدهد، ملاله و نبیله، 2 دختر پاکستانی در حملات طالبان و پهپادهای آمریکایی زخمی میشوند، امروز چند سال از آن ماجرا گذشته است و هرکدام سرنوشت متفاوتی پیدا کردهاند.
به گزارش به دخت به نقل از تسنیم؛ 24 اکتبر 2012، پهپادی بر فراز وزیرستان شمالی به پرواز درآمد و دختربچه 9سالهای با نام نبیله رحمان و خواهر و برادر و مادر بزرگش را ــ که در صحرایی نزدیک منزلشان مشغول کار بودند ــ هدف قرار داد. آنها در انتظار فرا رسیدن عید قربان بودند. اما در این روز بدترین اتفاق به وقوع پیوست و زندگی این خانواده را برای همیشه تغییر داد. کودکان بهناگهان صدای وزوز منحصر به فردی شنیدند، صدایی که ناشی از پرواز پهپادهای سیا در آسمان دهکده بود ــ صدایی آشنا برای دهکدههای پاکستان ــ بهدنبال آن صداهای مهیب دیگری نیز شنیده شد. هواپیمای بدون سرنشین، بارهای مهلک خود را بر سر خانواده رحمان رها کردند، و در یک چشم به هم زدن زندگی این کودکان مبدل به کابوس درد و پریشانی و ترس شد. 7 کودک زخمی شدند، و مادربزرگ نبیله، مؤمنه بیبی، مقابل چشمان وی کشته شد، اقدامی که هیچ عذرخواهی و توضیح و توجیهی را در پی نداشت.
تصویری از یک کودک کشتهشده در حملات پهپادها در پاکستانی
این اتفاق غیرمعمولی نبود، آمریکاییها احتمالاً نبیله را خوششانس میدانستند که جان سالم به در برده است، خوششانستر از «صمدگل» و «دینمحمد» دو کودک پاکستانی که هردوی آنها بر اثر حملات هواپیماهای بدون سرنشین در پاکستان در ایالت وزیرستان شمالی کشته شده بودند.آمارهای رسمی مراکز مرتبط نشان میدهد حداقل 169 کودک در سالهای اخیر بهوسیله حملات هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی در پاکستان کشته شدهاند و خوب بهروایت آمریکایی، ابن باعث خوشحالی بود که نبیله زنده مانده بود، اما نبیله خوشحال نبود. او مادربزرگش را جلوی چشمانش از دست داده بود و نمیتوانست خوشحال باشد.
نبیله و خانوادهاش سکوت نکردند و این آغاز ماجرا بود.
***
بهفاصله چند ماه بعد، یک مستندساز آمریکایی بهنام برابرت گرینوالد ماجرای زندگی نبیله و خانوادهاش را متوجه شد.گرینوالد، فیلمساز برجسته آمریکایی که بهواسطه کارهای داستانی و مستند خود شهرت قابل توجهی در کشورش دارد با هدایت دوستان رسانهای خود که عموماً در رسانههای مستقل سخن میگویند، دست به کار شد و بهگفته خودش «جدیترین دغدغه دوران زندگیاش» در این سالها را بهزبان دوربین روایت کرد. «جنگ پهپادها» مستندی بود که او برای ساخت آن به تحقیقات میدانی دست زد و از آن سر دنیا به خاک پاکستان و به خانه قربانیان بمباران هواپیماهایی رفت که رئیس جمهور کشور خودش دستور شلیک و عملیات را به آنان داده بود. گرینوالد به خانواده نبیله برخورد کرد و متوجه شد که ماجرایی وحشتناک در حال وقوع است.
رابرت گرینوالد و نبیله رحمان،گرینوالد خانواده نبیله را از سکوت رسانهای نجات داد. او موفق بود؟
سربازان نشسته پشت مونیتورهایی شبیه به بازیهای کامپیوتری، آدمکشان حرفهای دوران جدید بودند و خانواده نبیله، قربانیان جدید این آدمکشها. گرینوالد آنها را در سکوت خبری رها نکرد، در حالی که در سرزمینی نزدیکتر به پاکستان، و میان مردمانی همدین و همآرمان، در ایران، رسانهای ماجرا را ندیده بود.
صحنهای از مستند کمتر دیدهشده «جنگ پهپادها»، این خانواده نبیله است
«گرینوالد» و «جنگ پهپادها» قدم دوم بودند.
***
نبیله و پدر و برادر 12سالهاش به واشنگتن سفر کردند تا قصه غصههای خود را تعریف کنند و در مورد حوادث آن روز دردناک توضیحاتی ارائه دهند. اما، نبیله و خانوادهاش، علیرغم غلبه بر موانع باور نکردنیِ سفری از دهکده دورافتاده به ایالات متحده، صراحتاً مورد بیاعتنایی قرار گرفتند. در جلسه کنگره، جایی که آنها شهادت دادند، تنها 5 تن از 430 نماینده حاضر شدند. پدر نبیله خطاب به حاضرین اندک جلسه گفت: “دختر و مادر من چهرهای مشابه یک تروریست ندارند. هنوز دلیل حادثه به وقوع پیوسته را نمیدانم… بهعنوان یک معلم قصد اطلاع رسانی به مردم آمریکا را دارم. آنها باید بدانند که کودکان من آسیب دیدهاند”.
نبیله در کنگره در برابر چشمان تنها 5 نفر از اعضا که حاضر به شنیدن حرفهای او شدهاند، قصه پرغصهاش را شرح میدهد
بهدنبال شرح داستان خانواده نبیله، اشک از چشمان مترجم سرازیر شد، ولی دولت آمریکا آن را بهانهای برای سرزنش خانواده نبیله و نادیده گرفتن تراژدی آنها یافت. نبیله، دخترک 9سالهای با چشمانی فندقی، در شهادت خود از دولتمردان کنگره سؤال بسیار سادهای پرسید: “گناه مادربزرگ من چه بود؟” کسی پاسخگوی سؤال نبیله نبود، کسی به گفتههای او توجهی نمیکرد. این رفتار دولت آمریکا که تظاهر به آزادی بیان میکند، نمادی از تحقیر مطلق است. زمانی که نبیله به بیان درد و رنج خود مشغول است، باراک اوباما به ملاقات مدیر عامل غول اسلحه سازی آمریکا «لاکهید مارتین» رفته است.
***
اما این تمام ماجرا نبود. 5 روز قبل از ماجرای شلیک به خانواده «نبیله»، صدای تکراری تیراندازی در همان منطقه شنیده شده بود. این بار هدف حمله، ملاله یوسفزی یک دختر چهارده ساله پاکستانی بود و حمله به دست گروههایی از طالبان پاکستان صورت گرفته بود. ملاله یوسفزی قهرمان محلی تلاش برای تحصیل دختران در پاکستان، بهدلیل تلاشهای مؤثرش بر این پروژه مورد حمله گروههای شبهنظامی طالبان قرار گرفته بود.
و داستان زندگی ملاله تغییر میکند. ملاله بهسرعت روانه بیمارستانی با مراقبتهای امنیتی و نظامی میشود. سر او آسیب دیده است و شرایطش بحرانی است. برای یافتن مضروب کننده او 100هزار دلار جایزه تعیین میشود و یک خط هوایی بین المللی بهمقصد آمریکا اجاره میشود تا بهمحض به خطر افتادن سلامتی او بدون اتلاف وقت روانه بیمارستانی در آمریکا شود. با بهبود نسبی حال او و خارج شدن وضعیتش از بحران ملاله به بیمارستان سلطنتی ملکه الیزابت در بیرمنگام انگلستان منتقل میشود. ملاله روز جمعه به هوش میآید و اولین سؤالی که میپرسید این است که در چه کشوری است.
در همه زمانی که ملاله در انگلستان به سر میبرد هزاران پیام و دستهگل از سوی طرفداران او از سرتاسر جهان بهسمت بیمارستان روانه میشود و گروههای طرفدار صلح و حقوق بشر بهیاد او شبها جلوی بیمارستان شمع روشن میکنند. هزاران رسانه در مورد موضوع او کار میکنند و خیلی زود تبدیل به یکی از پرطرفدارترین سوژههای رسانهای میشود. بان کی مون دبیرکل سازمان ملل برای او پیامی مینویسد و در آن میگوید که مشخص است که طالبان از چه میترسد: “دختری کتاب در دست”.
و سرانجام ملاله در سال گذشته مفتخر به دریافت جایزه صلح نوبل شد. حالا ملاله چهرهای محبوب برای رسانههاست.
ملاله یوسفزی بهمدت چند سال بر صدر رسانههای جریان اصلی دنیا بود
مقایسه واکنش آمریکاییها در برابر نبیله رحمان و واکنش آنها در برابر ملالهزی یوسف، دختری که توسط طالبان پاکستان ترور شد، بهشدت جالب خواهد بود. در حالی که ملاله بهخاطر شجاعتش توسط اهالی رسانه و سیاستمداران و رهبران مدنی غرب مورد تجلیل قرار گرفت، نبیله یکی دیگر از میلیونها شخصیتهای بینام و نشانی شد که طی دهههای گذشته قربانی جنگافروزیها و سیاستهای قدرت طلبانه آمریکا شده است. دلیل این تفاوت ظالمانه واضح و آشکار است. از آنجایی که ملاله قربانی طالبان بود، از وی علیرغم مبارزاتش در پاکستان بهعنوان ابزار پروپاگاندایی ــ سیاسی طرفداران جنگ بهره برداری شد. وی بهعنوان وجهه انسانی تلاشهای آنها و سمبلی از شایستگی اثبات شده انگیزه آنها و نیز نمونهای از دختر کوچکی که آمریکا و متحدانش میتوانند از طرف وی مدعی شوند که آنها در حال برطرف کردن چنین کشتارهایی بودهاند، مورد استفاده قرار گرفت. چنان که پیش از این اشاره شد، بسیاری از افرادی که نام خود را سمبلِ عدالتِ اقداماتِ نظامیِ آمریکا در جهان اسلام معرفی میکنند، حتی به گفتهها و احساسات خود در مورد این موضوع نیز توجه نکردند.
ملاقات ملاله و اوباما انتقادات زیادی را روانه او کرد. پهپاد تکنولوژی محبوب نظامی اوباماست
این یک داستان تکراری و طولانی است، اما نبیله در کجای این داستان قرار دارد؟ اگر کشتارهای غیرقانونی، حملات پهپادها و شکنجهها، بخشی از انگیزه منصفانه مرتبط با آزادی مردم پاکستان و افغانستان و جاهای دیگر است، حس همدردی و یا درک غصههایی که این جنگ برای دختران کوچکی چون نبیله به وجود آورده است، کجاست؟ تنها افرادی که رنجهای آنها دیده شد کسانی بودند که قربانیان جنگ شدند. مبارزات و اعتراضات نبیله در واقع دهنکجی به تلاشهای جنگی آمریکا بود؛ حال آنکه بسیاری از دختران کوچکی چون نبیله همچنان هدف تروریسم آمریکا هستند و بهعنوان بخشی از این جنگ بیپایان کشته میشوند. نبیله، جایزهای دریافت نکرده و مورد تکریم هیچ فرد برجستهای قرار نگرفت. بسیاری از آنها حتی زحمت حضور در جلسه شهادت را به خود ندادند.
ولی حتی در صورت حضورشان نیز قادر نبودند به سؤالهای میلیونها فرد بیگناهی که زندگیشان در طول دهههای اخیر به آشفتگی و هرج و مرج کشیده شده است، پاسخ دهند. سؤالهایی چون ” گناه مادربزرگ من چه بود؟ گناه دختر و مادر پیر من چه بود؟…”.
/انتهای متن/