زن سی سالهٰ، قهرمان یا ضد قهرمان؟
رمان زن سی ساله ی بالزاک، اگر چه شاهکار او حساب نمی شود اما جلوه ایست از عدالت خداوندی، که درهمین دنیا و نه فقط در سرای دیگر، به سراغ آدم ها می آید.
فاطمه قاسم آبادی
زن سی ساله رمانی است از انوره دو بالزاک، نویسنده فرانسوی، که نخستین بار در 1831 و پس از چندین بار تصحیح و تنقیح، در 1834 انتشار یافت.
این داستان که یکی از نخستین جلوههای مهم نبوغ داستانپردازی این نویسنده بزرگ است، سلسله پردههای جداگانهای از زندگی زنی را به ما نشان میدهد.
ژولی قهرمان یا ضد قهرمان داستان است که داستان در حول محور زندگی او می چرخد. او دختر جوانی است که فریفته ی افسر جوانی به نام ویکتور، کنت دگلمون، شده است.
پدر دختر که نجیبزادهای پیر و بیمار است، از لطافت روح دختر خویش و ابتذال عمیق ویکتور آگاهی دارد. از این رو، درصدد مخالفت با این عشق برمیآید. اما این مخالفت ها بیهوده صورت میگیرد. چند ماه بعد، دختر و پسر با هم ازدواج میکنند.
ناسازگاری خصلت های شان به اضافه تنفر جسمانی ای که ژولی اکنون از شوهرش دارد، او را سخت شکنجه میدهد و حتی جانش را هم به مخاطره میاندازد.
وضع زمانی بدتر میشود که زن جوان، عشقی افلاطونی به یک بزرگزاده ی جوان انگلیسی پیدا میکند و با همه قوای خویش در برابر این عشق مقاومت میورزد. اما در پی سلسله حوادثی بسیار افسانهآمیز، عشقش باعث مرگ جوان میشود.
ژولی را پس از این، جوانی پرتلاطم در سیسالگی و در بحبوحه شکفتگی بازمییابیم. از این پس، با خیانت های شوهرش میسازد و در مقابل این بیوفایی ها سرتسلیم فرود میآورد. پس آماده میشود که او را به چشم رفیق نگاه کند و در بخت و اقبال روزافزونی که به قرار معلوم، جاهپرستی های سیاسی شوهرش نوید میدهد، با او متحد شود.
آنوقت، دل به عشق شارل دو واندنس میدهد و بسیار زود دارای پسری از او میشود. پس از این بخش نخست، که جزو قوی ترین نوشتههای بالزاک است، دیگر جز سلسله وقایعی که هرکدام غرابت بیشتری از دیگری دارد چیزی نمیبینیم.
بدبختی های وحشتناکی به ژولی روی میآورد و این بدبختی ها کیفر گناه اوست که امید بسته بود که با تخطی از قوانین خدایی و انسانی، میتواند به خوشبختی دست یابد.
در آغاز، بچهای که ثمره گناه است، به وجه فاجعهآمیزی غرق میشود. سپس ده سال بعد، دختر بزرگ ژولی با راهزنی که ویکتور به حسب تصادف در خانه خود جایش داده بود، میگریزد. پس از اندک زمانی، ویکتور گرفتار فقر میشود و به قصد آن که دوباره ثروتی به دست بیاورد، روانه امریکا میشود.
آنجا، دخترش را که زن یک دزد دریایی شده است بازمییابد. ژولی که با واپسین دخترش مانده و همه چیز را فدای او کرده است، سرانجام بر اثر مشاهده فساد و حقناشناسی این دختر، میمیرد.
این رمان، با آن غنای تحسین برانگیزش، نمونهای از قدرت قلمی بالزاک را در اوایل دوران درخشان نویسندگیاش به دست میدهد.
در این رمان بالزاک با توانمندی سعی در به تصویر کشیدن یک زندگی واقعی با تمام خوبی ها و بدی هایش دارد. او بسیار استادانه زندگی زنی را به تصویر می کشد که به واسطه ی اشتباهاتی که در انتخاب هایش دارد و نیز به خاطر تکرار آن اشتباهات مدام از چاهی به چاه دیگر می افتد و به واسطه ی همان اشتباهات کم کم سلامت و پاکی روحش را از دست می دهد و این بزرگترین بهایی است که او در این قمار بزرگ می پردازد…..
در این رمان بالزاک مثل رمان های دیگرش واقعیت را با اندکی بدبینی مخلوط کرده است ولی به هیچ وجه این بد بینی موجب زدگی مخاطب از کتاب نمی شود.
در واقع بالزاک را باید نویسنده ای متعادل نامید چراکه حتی در بدترین حالت ممکن هم با استناد به همان واقع گرایی حالتی را به وجود می آورد که مخاطب بتواند به او و داستانی که روبرویش است اعتماد کند.
این رمان یکی از معدود رمان هایی است که در آن بالزاک هیچ شخصیت اصلی به اصطلاح “خیلی مثبتی” ندارد. تنها پدر ژولی وجود دارد که او هم در روند داستان نقش خیلی مهمی را بازی نمی کند.
رمان زن سی ساله رمان قابل تاملی است. روند زندگی این زن و نوع انتخاب هایش که او را به سقوط می کشاند تنها پیام کتاب نیست. این کتاب به نوعی یادآور عدالت خداوند در این دنیا می باشد؛ طوری که انگار کسی که با بدی زندگی می کند در نهایت در این دنیا هم جزای بدی خود را می بیند و عدالت خداوندی تنها مخصوص آن دنیا نیست.
این رمان هرچند جزو شاهکارهای بالزاک به حساب نمی آید ولی در نوع خود رمان قابل قبولی محسوب می شود که ارزش خواندن و تامل را دارد.