روح امپریالیسم در كالبد جامعه نویسندگان زن چینی
در قسمت های قبلی خواندیم که نویسنده های زن در تمامی آثار خلق شده، اعم از داستان، نمایشنامه و شعر، به مضمونی مشترك كه به اختلافهای بروز كرده و شرح قوانین سنتی و دوری جستن زنان از آن ها اشاره داشت، پرداختند، اما با نفوذ غربیان همه چیز دستخوش تغییر شد…
سرویس اجتماعی به دخت؛کامران پارسی نژاد/
سالهای پرتلاطم و بحرانی فرا رسید. سال 1990برای چین، سال بحران اقتصادی بود. در این دوره، بازارهای جهانی و تجارت بینالمللی، به دلیل شرایط سخت چین، به درون این جامعه نفوذ كردند، به طور كلی، شیوه زندگی و شیوه خلق آثار ادبی در چین را، بر اساس خواستههای خود تغییر دادند. به همین دلیل، ایدئولوژی و آرمانهای حكومت سوسیالیستی به تقابل با توصیفات شخصی پرداخت.
شركتهای بزرگ تجاری و بازار بینالملل غرب، به دلیل ركود اقتصادی در چین، توانستند آرام آرام در این كشور نفوذ كنند و در شكلگیری زن معاصر چین، سهیم باشند. آنان با شناخت كافی از موقعیت بد و دشوار چین، اهداف امپریالیستی خود را در كالبد جامعه نویسندگان زن چینی وارد ساختند. از آن پس؛ نویسندگان زن چینی در خدمت غربیان قرار گرفتند و رفته رفته به زندگی به سبك غربی، به تفكر به سبك غربی و به خلق آثار به سبك غربی گرایش پیدا كردند.
از معدود نویسندگان مشهور چینی كه در مقابل فشارهای بیامان غربیان برای تهاجم فرهنگی مقاومت كردند و هویت اصیل خود را حفظ كردند میتوان به «ونگ آنی»، «چون رن» و «لین بای» اشاره داشت.
زنان نویسنده غربزده چین، با آشنایی با شیوههای روایتی مدرن چون جریان سیال ذهن، بیان رویاها و حوادث از هم پاره شده و دیگر شیوههای داستاننویسی، به شرح توهمات، حضور در خلأ و تمایلات درونی گنگ و پیچیده خود اقدام كردند. استفاده از چنین شیوههایی، كه با اهداف و نیات ادبیات استعمار نو تدوین گشته بود، باعث شد تا زنان نویسنده چینی، كاملاً در مسیر اهداف از پیش تعیین شده غرب قرار گیرند.
در غالب این آثار، زنان به شرح تمایلات جنسی، خوشگذرانی، سطحینگری، پوچپنداری و… مبادرت ورزیدند.
رفته رفته آنان احساس كردند تحمل زندگی در چین را ندارند. به همین دلیل، زنان نویسنده چینی، به آمریكا و سایر كشورهای اروپایی هجرت كردند. وجود محدودیتهای شدید گذشته و مواجه شدن با آزادی بیحد و مرز اخلاقی غربی، باعث گردید تا این زنان به راه خطا افتاده، به عنوان زنان زیباروی چینی شناخته شوند. این زنان، از انجام هیچ كاری ابا نداشتند؛ و به مفاسد اجتماعی روی آوردند. آنان همچنین، به نگارش داستانها و سرودن اشعار سیاسی علیه حكومت سوسیالیستی چین مبادرت ورزیدند؛ و در پی آن، به سنن، اعتقادات و فرهنگ مردم سرزمین خود یورش بردند. در این میان، بسیاری از سنن و باورهای درست و بنیادین چینی، در كنار سنن اشتباه قرار گرفتند، از دم تیغ گذشتند.
برای مردم غرب، رمانهایی كه زنان چینی زیبارو خلق میكردند، بسیار جذاب و خواندنی بود. از طریق این آثار، غربیان به كشف تمامی رازهای سرزمین چینی پی میبردند. حضور در فضاها و مكانهای جدید در داستانهای زنان چینی، داستانها را از حالت یكنواختی آثار غربی خارج ساخت، موج عظیمی در بستر جامعه غرب پدید آورد. در این میان، آثاری كه به دست مردم غرب میرسید، به نوعی، تأییدكننده فرهنگ غربی و رد سنن مردم آسیایی بود. چرا كه این آثار، به دستور استعمارگران و با طرح اولیه آن ها خلق میشد. این آثار، همچنین با اهداف بازارهای جهانی همخوانی داشت، تراستها و كارتلها را راضی میكرد. ونگ معتقد است مهمترین مسأله این است كه دریابیم چگونه این زنان نویسنده، از ابزار نویسندگی استفاده كنند. او به آزادی زنان معتقد است، معتقد است كه باید هویت اصیل زن چینی حفظ گردد. به همین سبب، روند زندگی و فعالیتهای ادبی زنان نویسنده زیبارو را محكوم میكند. ونگ معتقد است آزادی زن، تنها صرف به دست آوردن آزادی جنسی معاشقه و انجام هر عمل زشت و ناپسندی نیست. او معقتد است زن چینی باید در جامعه حضوری سازنده و فعال داشته باشد، تلاش كند، مادری خوب باشد، در كنار مردان، به كارهای علمی، عمرانی، ادبی و فرهنگی بپردازد. وی بر این باور است كه یك زن باید آزادی اندیشه داشته باشد. در چنین صورتی، او به بازیچهی دستان غربیان قرار نمیگیرد، بدن خود را برای دست یافتن به قدرت و ثروت، عرضه نمیكند.
ادامه دارد..