تأخیر ازدواج تقصیر کیست؟
سن ازدواج بالا رفته است. چرا؟ دخترها و پسرها بعضی از این بابت ناراضیند، بعضی بی تفاوتند و عده ای هم ظاهرا از این قضیه بدشان نمی آید. خانواده ها، اما غالبا نگرانند و … مسئولین امور؟ در حرف و نظر به نظر دنبال چاره اند، ولی در عمل…؟
سرویس اجتماعی به دخت/
تصویر اول:دخترانه
موضوع ازدواج این روزها فکر دختر را به هم ریخته. برای ازدواج اعتمادی به پسرهای اطرافش ندارد. از زخم زبان پدر و مادر ، دوست وآشنا هم خسته شده، نگاه سنگین خانواده امانش را بریده است. می بیند که هم سن و سالانش همه به خانه بخت رفته اند و او هنوز نه. کسی کار ندارد که آنها خوشبخت شد ه اند یا بدبخت .در نگاه همه بدبخت واقعی اوست، چون هنوز نتوانسته بله محکمی به مردی بگوید. همه افراد خانواده با او درباره ازدواج حرف می زنند ، بی اینکه کسی به او بگوید چطور بر این بی اعتمادیش به پسرها و ترس از خوشبخت نشدن با آنها غلبه کند. تصویر آینده ای نامعلوم و گاهی سیاه او را اذیت می کند . این روزها کم کم دارد به این فکر می کند که قید ازدواج را بکلی بزند. ولی آیا می شود…؟
تصویر دوم: پسرانه
پسر شرایط مالی اش برای زندگی چندان مناسب نیست، اما می تواند وضعش را بهتر از این کند. از یک سو دوست دارد زندگی مشترک را تجربه کند و از سوی دیگرنمی خواهد روابط آزادش را که خیلی هم سرگرم کننده و متنوع است، از دست بدهد. با خودش می گوید زن حکم زندانبانی را دارد که همه آزادی هایم را می گیرد. نتیجه می گیرد که حالا زود است، نباید به این راحتی زیر بار مسئولیت سنگین زن و زندگی رفت. پس ازدواجش را به بهانه های مختلف که برای اطرافیان جور می کند، به تأخیر می اندازد؛ بهانه هایی که چندان هم غیرقابل قبول برای آنها نیست: مشکلات اقتصادی ، توقع زیاد دختران و خانواده های شان که قابل برآورده کردن نیست و … ذهنش از دخترها دور نیست، برعکس خیلی هم درگیراست، اما نه به صورت ازدواج، به شکل رابطه آزاد…
تفاوت دیروز تا امروز
تا دنیا، دنیا بوده، ازدواج آرزوی جوانها بوده، سوای اینکه به کدام قشر و طبقه اجتماعی متعلقند: روشنفکریا سنتی، پولدار و سرمایه دار یا کارگر وفقیر، فرقی نداشته . ازدواج و تشکیل زندگی زناشویی همیشه ذهن دخترها و پسرها را مشغول می کرده است. دختران با هزاران آرزو مرد مورد علاقه خود را انتخاب می کرده اند و پسران به دنبال تشکیل زندگی و چشیدن طعم خوب آرامش و استقلال بوده اند . اما در روزگار ما دغدغه ازدواج جوانان جور دیگری شده ، شاید چون شرایط امروز جامعه با شرایط دیروز کلی فرق کرده است.
در گذشته هر دختر و پسری به سن ازدواج می رسید، به قبول این مسئولیت سنگین و در عین حال شیرین فکر می کرد و برایش آماده می شد : دختر یک جور و پسر هم یک جور دیگر. سن ازدواج پایین بود و شرایط ازدواج هم مثل حالا سنگین نبود. خانواده ها تا دخترو پسرشان بزرگ می شدند، مراسم عروسی را در خانه خودشان بر پا و یک محله را از این عروسی شاد می کردند. اما حالا خیلی چیزها تغییر کرده. نه دخترها حاضرند که با همان سنتهای قدیم ازدواج کنند و نه پسرها حاضرند که در سن پایین زیر بار مسئولیت تشکیل خانواده بروند . با این همه هنوز ازدواج دغدغه اصلی دختران و پسران است. پس چرا ازدواج کم شده و با تأخیر صورت می گیرد؟
آمارهای زباندار
آمارها می گویند هم اکنون 12 میلیون جوان مجرد در کشور وجود دارد: در برابر هر هزار دختر حدود هزارو 18 پسر .
این آمار نشان می دهد که پسران نسبت به دختران شانس کمتری برای انتخاب دارند و این شاید اسباب نگرانی پسران باشد. البته چندی پیش از سوی مسئولان امور اجتماعی هم آماری منتشر شد که نشان می داد که دختران هم نباید خیلی خیال شان راحت باشد. این آمار پیش بینی می کند که یک میلیون دختر جوان تا 10 سال آینده مجرد می مانند .
اما سوای آمارها دخترها و پسرها برای خودشان در موضوع ازدواج دغدغه های خاصی دارند. در آمارهای مسئولان دولتی و همچنین برخی از کارشناسان اجتماعی آمده که از جمله مهمترین علل بالا رفتن سن ازدواج مشکلات اقتصادی ، بیکاری و یا بالا بودن هزینه های ازدواج است. از مشکلات فرهنگی هم صحبت می شود. اما باید دغدغه ها جوانان را از زبان خودشان باید شنید.
منتظر همسر با فرهنگ می نشینم
نگرش افراد نسبت به ازدواج و واقعیت تشکیل زندگی جدای از فرهنگی که افراد در آن بزرگ شده اند، نیست. خیلی از جوانان دوست دارند که برای ازدواج افرادی را انتخاب کنند که به لحاظ فرهنگی همسنخ خودشان باشد.
رضا جوانی 30 ساله و مهندس عمران است. او در یک شرکت خصوصی کار می کند. خودش می گوید مشکلات مالی موجب شده که تا هم اکنون ازدواج نکند. اما در ادامه اشاره ای هم به وضع فرهنگی جامعه می کند ومی گوید: تا این سن سخت مشغول کار بودم، درس خواندم و حالا کم کم دارم پس انداز می کنم تا بتوانم زندگی مشترک آرامی را برای همسر آینده ام تشکیل دهم. اما واقعیت این است که برای من خیلی مهم است که همسرم به لحاظ فرهنگی مثل خودم باشد و همین موضوع انتخاب را برایم سخت کرده است. فرهنگ خانوادگی دختر برایم بسیار مهم است. فکر می کنم که دخترانی با فرهنگ و بینش قوی اجتماعی دغدغه های همسر خود را به خوبی می شناسند. من شرایط فرهنگی دختران امروز را نمی پسندم. به نظرم شکل فرهنگی جامعه و پابندی به مذهب بسیار تغییر کرده و به نظرم می آید در این فضا سخت است بتوانم دختری را پیدا کنم که با اعتقاداتم سازگار باشد.
دغدغه های مریم 28 ساله هم تا حدی مثل رضاست و البته فرق هایی هم دارد. مریم رشته سینما خوانده و هم اکنون در تئاتر فعالیت دارد. او می گوید: ازدواج نکردم، چون مرد مورد علاقه ام را که مرا درک کند، پیدا نکردم؛ مردی که بتواند با کارمن و خود من ارتباطی درست برقرار کند. من با هر مردی درباره ازدواج حرف زدم، با هم مشکل داشتیم. آنقدر منتظر می شوم تا بتوانم با یک آدم اید ه آل ام ازدواج کنم، کسی که فرهنگ و هنر را بفهمد.
روابط آزادم را دوست دارم
بین فرار از ازدواج و انحرافات اخلاقی رابطه دو سویه وجود دارد. پژوهش ها نشان می دهد که روابط آزاد دختر و پسر و امکان ارضای جنسی در بیرون از قالب خانواده- مشروع یا نامشروع – نیاز به ازدواج را در جوانان کم کرده است . برخی از جوانان برای ارضای غرایز به ارتباط آزاد با جنس مخالف روی می آورند و چون این گونه روابط مسئولیت چندانی بر عهده فرد نمی گذارد، طبیعتا دیگررغبتی به ازدواج از خود نشان نمی دهند.ضمن اینکه تجربه نشان داده که در خیلی مواقع همین روابط آزاد، ذهن دختران و پسران را به هم بدبین می کند.
زهرا دانشجوی سال آخر ادبیات معتقد است : روابط دختران و پسران آنقدر آزاد شده که دیگر کسی علاقه ای به ازدواج به موقع ندارد. الان خیلی از دختران هم ترجیح می دهند با پسران همین گونه ارتباط داشته باشند . به نظر خودشان در این نوع رابطه ها این شانس را دارند که در آخر اگر طرف پسر خوبی نبود، از او جدا شوند و پسر دیگری را انتخاب کنند، اما در ازدواج که نمی توان این طور رفتار کرد.
البته واقعیت این است که این وضعیت بیشتر خوشایند پسران است و به ضرر دختران که در جامعه ما هنوز اخلاقی تر و پای بندتر به خانواده و سنتها هستند.
محسن 28 ساله شرکت کامپیوتری دارد. او در مورد ازدواج می گوید: در جامعه امروزما می توانیم با هر دختری بگردیم و بدون فکر و دغدغه خوش بگذرانیم. پس چرا بیخود خودمان را با ازدواج محدود کنیم؟ من فکر نمی کنم تا 35 سالگی ازدواج کنم . زن گرفتن آزادی عمل مردها را می گیرد، دائم باید جواب کارهای کرد ه و نکرده را بدهیم. به نظر من امروزه هیچ آدم عاقلی در جوانی زن نمی گیرد .
مهرداد 27 ساله دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت صنعتی است. او دراین باره می گوید:ازدواج با توجه به شرایط اقتصادی بد جوانان مثل خوردن سم می ماند. در حالی که ما می توانیم به راحتی با هر دختری ارتباط داشته باشیم، دیگر چه نیازی به ازدواج است؟ الان خیلی از پسران خانه مجردی دارند و می توانند حتی به طور مشروع با دختری عقد موقت کنند، بی آنکه زیر بار مسئولییت بروند. تا هر زمان که بخواهند می توانند اینگونه زندگی کنند. پس چرا باید زیر بار این همه هزینه رفت؟ خوب است که حداقل چند سالی به خودمان آوانس بدهیم. بعدها به زن و بچه هم فکر می کنیم.
ترس از خیانت
ترس از آینده مبهم زندگی مشترک ذهن بخشی دیگر از جوانان را پر کرده است. برای همین هم با اینکه علاقمند به ازدواج هستند، اما با دیدن شرایط فعلی جامعه با این همه روابط آزاد می ترسند ازدواج کنند و همسرشان اهل خیانت و … باشد.
سعیده 27 ساله معلم زبان می گوید: در خانواده مذهبی بزرگ شده ام؛ خانواده ای که این روزها مدام به من تذکر می دهند که سنم بالا رفته و ازدواجم کم کم دارد دیر می شود. من خواستگار زیاد داشتم، حتی در دو مورد هم قضیه جدی شد، اما جا زدم، چون ترسیدم از اینکه بعد از ازدواج نتوانم زندگی خوبی داشته باشم و شاهد خیانت همسرم باشم . وقتی می بینم که پسران امروزی به این راحتی با دختران متعدد رابطه برقرار می کنند، فکر می کنم که آنها برای تشکیل زندگی خیلی قابل اعتماد نیستند.متأسفانه من خیلی شاهد خیانت مرد به زن در زندگی اطرافیان و دوستانم بوده ام . از این قضیه به شدت می ترسم و دوست ندارم چنین چیزی برای من اتفاق بیفتد و همسرم به من خیانت کند .شاید همین ترس یکی از عواملی بوده که باعث شده که تا حالا ازدواج نکنم .
مهریه بالا و گرانی
بعضی جوانان معتقدند که تأمین هزینه های گزاف عقد و عروسی، تهیه منزل و پرداخت اجاره خانه بسیار سخت است و براحتی نمی شود از عهده مخارج آینده زندگی برآمد، پس باید چند سالی ازدواج را به عقب انداخت. عملا هم به نظر می رسد موضوع مهریه های سنگین امروزه یکی از سدهای ازدواج پسران شده است. اغلب خانواده ها مهریه های بالایی برای دختران پیشنهاد می کنند که برای یک جوان قابل قبول نیست.
محسن موبایل فروش است، با اینکه رشته تحصیلی اش حقوق بوده. او می گوید :من چند بار به خواستگاری دخترانی که خودم یا مادرم پسندیده بودیم، رفتم. اما تا موضوع جدی می شد، خانواده دختر مهریه های بالایی پیشنهاد می کردند. وضع مالی خانواده ما خوب است، اما من می خواهم مستقل از پدرم باشم . اصلا برای همین می خواهم ازدواج کنم. با این حال چطور می توانم چنین مهریه هایی را قبول کنم ؟ چقدر باید کار کنم تا بتوانم این مهر را پرداخت کنم ؟ تازه در نظر بگیرید میزان توقع بالای دختران را با این شرایط اقتصادی ،اجاره خانه ها و مخارج زندگی . حساب کرده ام که با این وضع حالا حالاها نمی توانم ازدواج کنم.
محسن تأکید می کند :نمی دانم چرا دخترها آنقدر زیاده خواه شدند. می بینند که در چه شرایط اقتصادی زندگی می کنیم، آن وقت هزاران سکه طلا مهریه و عروسی های آنچنانی می خواهند .
میترا 25ساله است. او در اداره مالیات کار می کند وی درباره هزینه های عروسی اعتقاد جالبی دارد : اگر انسان چیزی را به سختی بدست آورد، قدرش را می داند. پسرها هم باید بدانند ازدواج و دختر انتخاب کردن آسان نیست. اگرمی خواهند با دختری ازدواج کنند، باید بهای آن را هم پرداخت کنند.
رابطه میان اختلاط و ازدواج
ازدواج پدیده ای اجتماعی و هم مطابق نیاز طبیعی انسان است و همه افراد کم و بیش به ضرورت آن قائلند و دیر یا زود به آن تن می دهند. اما بررسی های انجام گرفته نشان می دهد افزایش سن ازدواج تأثیرات نامطلوبی روی جوانها دارد، مخصوصا دختران که در مقایسه با پسران خودشان را انتخابگر نمی بینند. افزایش سن ازدواج برای دختران به معنای پایین آمدن شانس ازدواج و یا لااقل ازدواج مناسب است.
دکتر غفرانی قرآن پژوه و کارشناس در امور جوانان معتقد است :متاسفانه در جامعه امروز ما اختلاط بین دختر و پسر ها زیاد شده و خود این یک عامل مهم عدم تمایل جوانان به ازدواج شده است. درواقع گرایش به جنس مخالف با همین اختلاط ها و ارتباط های آزاد جواب داده می شود. در میان عواملی که این وضع را بوجود آورده، من مخصوصا بر این عامل تکیه می کنم که دختران ما به خودشناسی نرسیده اند. اگر زمینه خودشناسی برای دختران ما فراهم شود و آنها به قدر و ارزش خودشان خوب آشنا شوند، خودشان مانع می شوند که اوضاع فعلی که بیشترین ضرر را برای جوانها و مخصوصا دختران دارد، ادامه پیدا کند و زمینه ازدواج و تشکیل خانواده را با این خودشناسی و رفتار صحیح خود فراهم می کنند.
وی اضافه می کند :ازدواج دغدغه جوان امروزی نیست، چون آنان خود را گم کرده اند و تا زمانی که خود را نشناسند، ازدواج برایشان معنا ندارد .جوانان مسئولیت ازدواج را نمی فهمند. این درحالی است که همین جوان به شدت نیاز و خلأ عاطفی دارد و این را می فهمد .
دکتر غفرانی از مسئولان و برنامه ریزان جامعه هم که دست روی دست گذاشته اند و برای بهبود این وضعیت کمتر برنامه عملی دارند، انتقاد می کند .
هدی هاشمی/انتهای متن/