سقای آب و ادب
ارادت سیدمهدی شجاعی را به بانوان اهل بیت نه فقط در در کتاب های “كشتی پهلو گرفته”، “آفتاب در حجاب” که در رمان زیبای سقای آب و ادب می توان دید وقتی که به فصل های عباس ام البنین، عباس سکینه، عباس زینب و عباس فاطمه نگاه می کنی و وقتی می خوانی که رمان را با دست های مادر سفر کرده اش به محضر مادر ادب آفرین حضرت عباس، حضرت ام البنین، تقدیم کرده است.
سرویس فرهنگی به دخت؛ فاطمه قاسم آبادی/
سیدمهدی شجاعی در شهریور ماه سال 1339 در تهران به دنیا آمد. در سال 1356 پس از اخذ دیپلم ریاضی، به دانشكده هنرهای دراماتیك وارد شد و در رشته ادبیات دراماتیك به ادامه تحصیل پرداخت. همزمان، به دانشكده حقوق دانشگاه تهران رفت و پس از چند سال تحصیل در رشته علوم سیاسی، پیش از اخذ مدرك كارشناسی، آنرا رها كرد و بهطور جدی كار نوشتن را در قالبهای مختلف ادبی ادامه داد. اگرچه رشته تحصیلیاش ادبیات نمایشی بوده و چند نمایشنامه هم به دست چاپ سپرده، اما بیشتر بر روی داستاننویسی متمركز شده از جمله کتاب های او می توان به :
“كشتی پهلو گرفته”، “دست دعا، چشم امید”،” بر محمل بال ملائك”، “بوی سبز پونهها”، “از دیار حبیب”، “شكوای سبز”، “پدر، عشق، پسر”، “متقین”، “آفتاب در حجاب”، “صمیمانه با جوانان وطنم”، “ضیافت”، “ضریح چشمهای تو”، “دو كبوتر، دو پنجره، یك دیوار”، “امروز بشریتم”، “عشق به افق”، “خورشید”، “خار و دل”، “رسم بر این است”، “بدوك”، “گزیده ادبیات معاصر” (مجموعه داستان) ، “سانتاماریا”(مجموعه داستان)، «شكوای سبز»(2)، “مردان و رجزهای زیارت عاشورا”، “غیرقابل چاپ”، “رزیتاخاتون”، طوفان دیگری در راه است ،” سقای آب و ادب”و “آیینهزار” اشاره کرد.
کتاب سقای آب و ادب بدون اغراق یکی از زیبا ترین و شاخص ترین کتاب هایی است که تا به امروز در زمینه ی ادبی و درمورد حضرت ابوالفضل به رشته ی تحریر در آمده است. این کتاب در ده فصل به نام های : عباس علی،عباس ام البنین، عباس عباس، عباس سکینه، عباس مساوات، عباس زینب، عباس ادب عباس حسین ، عباس فرشتگان و عباس فاطمه نوشته شده است.
سید مهدی شجاعی در این کتاب با قلمی شیوا و بسیار زیبا داستان زندگی حضرت عباس را در برخورد با تمام شخصیت های مهم زندگیش ..(با ارائه ی سند و مدرک معتبر) به رشته ی تحریر در آورده است . داستان در واقع از جایی شروع می شود که حضرت عباس برای بردن آب به کنار فرات می آید و خاطرات گذشته پیش چشمش زنده می شود….
تمام فصل های کتاب در وصف ارادت حضرت ابوالفضل نسبت به مولا و مقتدایش نوشته شده است مثلا در فصل عباس عباس می خوانیم:
بزرگترین موهبت خداوند متعال در حق من این است که به من رخصت داده تا حسین را دوست داشته باشم،عاشق حسین باشم و فدای حسین بشوم.
مگرچند نفر در عالم به این افتخار که من رسیده ام، نائل شده اند؟ حسین آینه ی تمام نمای خداوند است و من همه عمر تا کنون کوشیده ام که آینه ی حسین بشوم. از خود هیچ نداشته باشم ، هیچ نباشم. از خود خالی شوم و سرشار از حسین…
در میان فصل های کتاب فصلی هست به نام عباس فرشتگان که در آن اسناد موجود در مورد حضرت عباس را بررسی می کند. این فصل با اینکه نسبت به فصول دیگر از بار عاطفی کمتری برخوردار است، ولی به خاطر بررسی های موشکافانه و بسیار ماهرانه ای که دارد بسیار مورد توجه منتقدین قرار گرفته است.
سید مهدی شجاعی در این فصل می نویسد:
عباس مهربانم برادر دل و جانم
تو کم و بیش میزان احاطه و اشراف مرا نسبت به زمین و زمان می دانی.
من با همان نگاهی که تو از آن آگاهی، گذشته و آینده را در نوردیده ام و همه ی کائنات را زیر و رو کرده ام و برای همراهی دررسالت سنگینی که بر دوش گرفته ام، از تو شایسته تر نیافتم…
و در جایی دیگر می خوانیم:
حساب عباس اما از حساب عالم و آدم جداست.
عالم عباس برتر از حساب و کتاب و دنیا و ما فیهاست.
ما از عباس، بیعت خواستیم او دست داد. ما قول طلب کردیم او سر نهاد. عباس پیمانش را پیش از تولد بست و پیمانه اش را پیش از ورود به محفل گرفت.
“ما فرشتگان هفت آسمان در ابتدای این فصل، وعده کردیم که پرده از راز رخسار حضرت ابوالفضل برداریم. باری در بیکرانگی رازهای پوشیده بر بشر، تردید نیست….”.
سید مهدی شجاعی در ابتدای کتاب خطاب به حضرت عباس این اثر را تقدیم به مادر بزرگوارشان کرده اند و به زیبایی بیان می کند:
عمو جان
ای عموی عزیز تر از جان!عموی دست شسته از جان! عموی دست داده به جانان!
ای ملتقای زمین و آسمان!
ای محصول بی بدیل پیوند میان حبل المتین و ام البنین!
ای ماه جبین سدره نشین!
از محضر آسمان منظرتان رخصت می طلبم که این وجیزه ی ناچیز را با دستهای مادر سفر کرده ام به حضور سالار دل و دین ، مادر ادب آفرین، مایه ی مباهات اهل زمین، مقیم خطه ی حق الیقین، مادرتان حضرت ام البنین_علیها افضل صلوات المصلین_ تقدیم کنم.
/انتهای متن/