سرویس فرهنگی به دخت/
همسن و سالها همه از او جوان ترند
خوش آب و رنگتر همه خوشاستخوانترند
گیسوی او سفید وَ لبهای او کبود
چشمان بیفروغش از این هم خزانترند
می داند امتحان بزرگی است عاشقی
در عشق، کشتگان ِ بلا سختجانترند
هر روز باید آینه باشد وَ بشکند
آیینههای گُلزده باری گرانترند
گاهی که اتفاق بیفتد هراس و ابر
دیوارهای خانه از او آسمانترند
نقل کلام محفل همسایههاست ، آه
آنها که دایههای از او مهربانترند!
موجی اگر بشورد و مَرد آتشین شود
مردم به سازگاری او بدگمانترند
با این وجود صبر قشنگش شنیدنیست
غمها هر آنچه بیشتر اما نهانترند
زن، سایهبان خستگی یک کبوتر است
غمهای مرد شعلهورش بیکرانترند
پروانه نجاتی/انتهای متن/