تقدیم به نسل جدید چادری های شهر ما
آن قدر ذوق زده شده بودم که همان داخل سالن پذیرش مدرسه دخترم جلوی همه پدر مادرها و معلم ها می خواستم تبریک بگویم.اما جلوی خودم را گرفتم . ترسیدم این فقط یک رویا باشد.
سرویس اجتماعی به دخت؛ محمد جباری/
یک لحظه جادویی که با به زبان آمدن کلمات من، سحرش باطل شود. هیچ چیز نگفتم تا این مورد منحصر به فرد در تاریخ زندگی سی و چند ساله ام حداقل در ذهن من همان طورکه دیده بودم ، ثبت شود، ثبت شود به عنوان اولین کسی که در دوران زندگی ام، چادری نبود ولی چادری شده بود.
چادر برای ما که زیر چادرهای گل گلی و مشکی مادران و مادربزرگ هایمان بزرگ شده بودیم، عین زندگیمان بود. آن روزها شاید نمی دانستیم حجاب و محرم و نامحرم دقیقا یعنی چه ولی می دانستیم چادر بخش جدایی ناپذیری از هویت مادرانمان را دوست داشتیم، چادر هم برایمان دوست داشتنی بود. آن قدر که آرزو داشتیم همه دختران شهرمان چادری باشند ، مثل صحن باصفای امامزاده صالح تجریش…
اما روزگار با ما جور دیگری تا کرد، هر چه جلو رفتیم چادری های فامیل و آشنا و کوچه و خیابان کم و کمتر شد؛ با حجاب ها را نمی گویم، که بدون چادر هم می توان با حجاب بود. خود چادری هایی را می گویم که با افتخار چادر مشکی شان را در گرمای طاقت فرسای تابستان با خود این طرف و آن طرف می بردند؛ چادری هایی را می گویم که چادرشان را شنل وار بر دوش خود نینداخته بودند؛ چادری هایی را می گویم که به زور پدر و خانواده و شهرشان چادری نشده بودند تا هم چادر داشته باشند و هم موهایشان را بیرون داده باشند؛ چادری هایی را می گویم که چادر برایشان حرمتی داشت…
اما روزگار بازی های دیگری در سر داشت . اولینش را یادم نیست، ولی حس هر بار همان تلخی اولین بار را دارد ؛ بحث این سه ، چهار سال اخیر هم نیست، ماجرا قدیمی تر از این حرفهاست، شاید 10، 15 سال پیش. اینکه ناگهان با کسی روبه رو می شدی که تا دیروز چادری بود ولی امروز دیگر نبود. بحث چادری بودن یا نبودنش نبود که فقط می توانست یک انتخاب برای باحجاب بودن باشد. تلخی اش زمانی بود که می دیدی نه تنها چادرش را برداشته که موهایش را هم…
می دانید تلخی این اتفاق نه به خاطر تصمیم آن آدم ها ( که در یکی از ابعاد رابطه شان با خدایشان ، تصمیمی گرفته بودند و لزوما ربطی به بقیه ابعاد زندگی دینی شان نداشت) که به خاطر کم کاری ما آدم هایی بود که زمانی چمران وار فکر می کردیم می توانیم دختران بی حجاب شهرمان را با رفتارهایمان به این سو گرایش بدهیم ولی نمی دانیم ( البته خوب هم می دانیم) یک دفعه چه شد که میراث های فرهنگی مان را بر باد دادیم ، نه تنها کسی را به این سوی جبهه خودمان اضافه نکردیم که…
البته این تلخی که هر بار تکرار می شود، با دیدن دختران چادری امروز شهرمان آرام آرام شیرین می شود، دختران دانش آموز و دانشجو و فارغ التحصیلی که شاید تعدادشان به کثرت دیروز نباشد اما مطمئن هستم که چرایی چادری بودنشان همه کم کاری ها و خرابکاری های من و امثال من را جبران خواهد کرد. این ها نسل جدید چادری های شهرمان هستند که طبیعتا دیگر چادر را به خاطر فشار خانواده و مدرسه و دانشگاه و محل کار و خیابان های شهرشان بر سر نکرده اند؛ حتی به خاطر یک عادت خانوادگی چادر را انتخاب نکرده اند ؛ آنها در روزهایی که از در و دیوار شهر دلیل بر چادری نبودن می بارد و حتی در تبلیغات بازرگانی رسانه ملی مان یک عدد چادری نمی توانی پیدا کنی – به جز در تبلیغات اولیه بانک انصار که آن هم بعد از مدتی بی خیال شد- و کار فرهنگی درست و حسابی برای حجاب نمی شود و اگر کاری هم می شود بیشتر تاثیر منفی دارد ، آنها در این روزها آگاهانه چادری بودن را انتخاب کرده اند و این انتخاب آگاهانه نمی دانید چه کیمیایی است؛ کیمیایی است که ارزش آن را سال ها بعد و در نسل های آینده خواهیم دید؛ کیمیایی است که شهید بهشتی سالها قبل از آن به بهترین شکل گفته بود:« به مردم ایران فرصت بدهید تا آگاهانه و آزادانه خود را بر مبنای معیارهای اسلامی بسازند و این خودسازی را بر مردم ما تحمیل نکنید. به مردم ما یاری کنید و آگاهی بدهید، برای رشد اسلامی آنها زمینه سازی کنید، ولی هیچ چیز را تحمیل نکنید . انسان بالفطره خواهان آزادی است. می خواهد خودسازی داشته باشد اما خودش خودش را بسازد. مبادا بر خلاف دستور قرآن، مسلمان بودن ومسلمان زیستن را بخواهید بر مردم تحمیل کنید که اگر تحمیل کردید، آنها علیه این تحمیلتان طغیان خواهند کرد. انسان عاشق آزادی است . یکی از بزرگ ترین امتیازات انسان این است که می تواند معصیت کند. فرمانبرداری اجباری بی فایده است. اگر کسی را مجبور کنند از یک راهی برود ، چندان ارزشی ندارد. آن چیزی که ارزش دارد، فرمانبرداری انتخابی است. بهترین تعریف برای انسان این است که انسان جانداری است آگاه و انتخابگر . بدین جهت است که اسلام هیچ چیز را بر کسی تحمیل نمی کند، حتی دین را»
منبع: همشهری جوان/انتهای متن/