زنانند که به مردان اقتدار می دهند
اقتدار مرد از کجا به دست می آید؟ زن در خانه میهمان است یا صاحبخانه؟ اجازه گرفتن برای زن موجب حقارت است یا مایه کرامت؟ این بار دکتر غفرانی به این سوالها جواب می دهد.
سرویس ما و زندگی به دخت؛ فرزانه حکمت/
از منظر ازدواج اسلامی زن میهمان است و مرد میهماندار. زن باید مهمانی خوش اخلاق و خوش زبان باشد که صاحبخانه نگهش دارد، نه مهمانی فضول. با این خوش زبانی است که دل صاحبخانه به دست می آید. اگر زنی دل شوهر را به دست بیاورد، همه چیز او را مال خودش کرده است. دیگر چه نیازی دارد که بگوید خانه باید به اسم من بشود؟
مرد ایرانی وشرقی برای خانواده همه کار می کند، حتی دزدی و اختلاس!
پس اگر زن تحصیل کرده شهری بجای اینکه یکسره پز مدرکش را بدهد، یاد بگیرد که از همسرش دلربایی کند، بنای زندگی چقدر محکم می شود؟ زنان باید بدانند که هر چه ظهورشان بیشتر می شود، نفوذشان بر مرد کمتر می شود و این مقدمه حقارت زن در خانه است. قرآن می گوید:
کانت من الغابرین
یعنی او خاک حقارت بر سرش نشسته است.
چه وقت زن جایگاه والایی دارد؟ وقتی که در جای خودش باشد.
زن ناظم است نه مدیر
در هر مجموعه یک نفر باید رئیس و مدیر شود و یکی ناظم . در مدرسه یک مدیر هست و یک ناظم. مدیر رئیس است، و ناظم ریاست می کند و در این ریاست، مدیر پشتوانه اوست. در خانه هم مرد مدیر است و خانم، ناظم است و ریاست می کند. زن در این ریاست پشتش به مرد گرم است.
زن شهری اشتباه می کند که می گوید من مدیر خانه ام. نتیجه چه می شود؟ نتیجه در مورد بچه خوب معلوم می شود. هفت سال اول قربان وصدقه بچه می روند. هفت سال دوم هم که یکسره به دیکته و انشای بچه می رسند. در هفت سال سوم این بچه در مقابل مادر می ایستد. آن وقت مادر به پدر می گوید که آخر تو هم چیزی بگو. باید پرسید الان چه چیزی بگوید؟ این پانزده شانزده سال قبلی پدر می توانست حرف بزند؟ نه. شما خانم، مدیر خانه بودی، او چه کاره بود؟
راهش این است که پدر مدیر باشد و مادر از ابتدا همه اش به بچه ها اقتدار پدر را گوشزد کند. فقط در این صورت است که خودش هم مقتدر است، چون پشتش گرم است. وگرنه وقتی بین پدر و مادر اصطکاک است، پشت زن هم خالی است . این جایگاه ها خیلی مهم است.
شما رابطه آتش وآب را ببینید. گرما و آتش از راه ظرف به آب می رسد تا گرمای آتش وظرف و آب حفظ شود. اگر هر کدام از اینها یعنی آتش و ظرف و آّب درجایگاه درست خودشان باشند، آب توسط آتش گرم می شود؛ وگرنه هیچ آبی گرم نمی شود. در خانواده ای که افراد در جایگاه خودشان نیستند، حرمت ها مخدوش است .
یک زن عاقل می داند که اگر بچه مال پدر شود، حرمت او هم حفظ می شود. زن خورشید خانه است . اگر او با گرمای وجودش حرمت پدر را بالا ببرد، خودش هم حرمت خواهد داشت. اما اگر زن به پدر خانه حرمت نداد، خودش هم حرمتی ندارد.
برای این است که می گوییم زن در خانه مثل مهمانی است که احترامش به صاحبخانه واجب است و اطاعت او هم از صاحبخانه لازم .
اجازه گرفتن کرامت است نه خفت
قرآن در آیه 59 سوره نور می فرماید:
بچه ها سه بار باید برای ورود به حریم خصوصی پدر و مادر اجازه بگیرند: قبل از نماز صبح، بعد ازظهر و بعد از نماز عشا. اینها سه وقتی است که زن وشوهر باید با هم تنها باشند.
از همین موقع بچه اجازه گرفتن را یاد می گیرد. اما قبل از آن باید دید بچه سه چهار ساله کجا باید اجازه گرفتن را یاد بگیرد؟ از خود مادرکه وقتی می خواهد دست به اسباب بازی او بزند، از بچه اجازه می گیرد. اینطوری او اجازه گرفتن را یاد می گیرد. این اجازه گرفتن خفت نیست، بلکه کرامت است برای مادر.
در رابطه میان زن و مرد هم اجازه گرفتن زن از مرد خفت نیست، کرامت است.
با این اجازه گرفتن زن به مرد یاد می دهد که از بزرگتر باید اجازه گرفت. یعنی که مرد هم باید در امورخود از ولی خود که خداست، اجازه بگیرد.
با همین ترتیب است که زنان می توانند در جامعه کارهای مهمی را در مورد مردان انجام دهند.
اینطور است که زنان می توانند مردان را به عقلانیت و اخلاق ارجاع دهند تا او درست و در دایره اصول عمل کند.
از اقتدا تا اقتدار
توصیه شده که در خانه نماز جماعت برگزار شود و زن به مرد اقتدا کند. چرا؟ چون از نظر ما محراب محل جنگ است . در محراب این مرد است که باید در صف جلو باشد تا از زن محافظت کند. این مرد که مورد اقتدای همسرش قرار گرفته، خودباوری پیدا می کند، او برای اینکه بتواند نقش محافظت از خانواده و زن را ایفا کند، نیاز به اقتدار دارد. این اقتدار را زنان باید به مردان بدهند. زنان در شش نقش مادری ، دختری، خواهری ، همسری ، خاله و عمه بودن این اقتدار را به مردان می دهند و به اصطلاح آنها را شارژ می کنند.
زن شریک مرد است مثل بازوی جرثقیل که شریک یک لنگه بار است. او تعادل به مرد می دهد. همان بازوی کارگر است که در فیزیک می گوییم. در خانواده زن و مرد شریکند. یکی سرمایه گذار است و دیگری شریک اوست. آنکه پول می دهد، مرد است. زن و شوهر مکمل هم هستند و این به معنی این نیست که زن هم باید پول بدهد تا شریک باشد. او عامل آرامش است . (لتسکنوا) اما اگر قرار باشد زن عامل آرامش و تعادل باشد، باید خودباور باشد. باید صفات و خصوصیاتی داشته باشد که وزن و سنگینی خاصی داشته باشد. یک دخترخانم سطحی بین و دهن بین به درد این کار نمی خورد . زن باید مظهر صفاتی خاص باشد. متاسفانه خیلی از دختران امروز فقط مدرک می گیرند. مدرک به تنهایی نمی تواند هیچ کمکی به دوام یک زندگی کند.
/انتهای متن/