این استادهای عزیزتر از جان!
ساعت؛ 8:20 صبح : پس از 20 دقیقه تأخیر هنوز هم از استاد خبری نیست.
مسئول آموزش در جواب دانشجویی که می پرسد “کلاس تشکیل می شود یا نه؟ ” فریادی گوش خراش سر می دهد که “من از کجا باید بدونم؟ “
سرویس اجتماعی به دخت/
(به نظر می آید که شرایط مناسب نیست برای اینکه به او یادآور شویم دانستن این مطالب یکی از وظایف شخص شخیص ایشان است ! )
ساعت؛ 8:35 صبح : سایه ی استاد از دور رؤیت می شود.
ساعت؛8:40 صبح : ورود شکوهمندانه ی استاد با 40 دقیقه تأخیر به کلاس درس.
(استاد سرگرم راه اندازی دستگاه اسلایدش می شود.)
ساعت؛ 8:55 صبح : “خب دستگاه کار نمی کنه. مجبوریم طرز کار دستگاه طیف سنجی رو برای این جلسه تدریس کنیم.
دانشجوی(1) : استاد گفتین این قسمت رو.
دانشجوی(2) : بله استاد؛ آخه دو جلسه پیش هم دستگاه کار نکرد، این مبحث رو تدریس کردین.
استاد: خب اوربیتال های مولکولی رو تدریس می کنیم.
دانشجوی (2) : آخه این مبحث مال شیمی عمومی یک هستش؛ ما ناسلامتی داریم شیمی آلی پیشرفته می خونیم استاد !
(صدای خنده ی کلاس)
استاد( با لحنی کلافه) : ساکت … !
(کلاس برای لحظه ای ساکت می شود)
استاد : اوربیتال های مولکولی رو گفتین ترم یک خوندین؟
کلاس یک صدا : بله
استاد: انواع پیوندهای مولکولی رو چی؟
کلاس با بی نظمی نظر داد:
-پیش دانشگاهی …
-نه بابا دوم دبیرستان خوندیم …
-نه؛ همون پیش بود … ( توضیح:بچه ها واژه ی “پیش ” رو به اختصار برای مقطع پیش دانشگاهی به کار می برند)
-مال سال سوم نبود؟
…
( کلاس بر سر مقطع دوم دبیرستان به توافق رسید.)
کلاس یک صدا: استاد دوم دبیرستان خوندیم پیوندهارو.
استاد: خب من بدون دستگاه اسلایدم که نمی تونم مباحث رو تدریس کنم !
کلاس: آخه چرا…؟
استاد: مکانیسم های واکنشش زیاده.
کلاس: خب پای تخته بنویسین.
استاد: نمی شه؛ باید از روی شکل گفت.
کلاس: خب شکل ها رو توی کتاب داریم.
استاد: می گم نمی شه.
کلاس: خب آخه چرا؟!
استاد: من حضور ذهن کافی برای تدریس بدون اسلاید ندارم.
( چند لحظه سکوت … )
دانشجوی (2) : خب پس امروزو بی خیال شیم.
استاد: ادب داشته باش؛ برای استادت تعیین تکلیف می کنی؟!
دانشجوی(2): نه به خدا استاد؛ ای بابا !
استاد: 1نفر رو از این کلاس پاس نمی کنم. حالا می بینین.
کلاس یک صدا: آخه چراااااا … ؟!
خروج خشمگین استاد از کلاس
( 2 ما نیم بعد…)
– میگن نمرات های پیشرفته اومده.
– جداً؟ کجا زدن؟
– به در آموزش.
– – بریم ببینیم.
شرح نمرات: 5/7، 25/6، 75/ 9،4، 5،5 ،5، 75/2( !)،….
– آخه اینا چه نمه هائیه؟
– باید اعتراض بدیم.
– بدتر نشه.
– بی خود، واسه چی؟
(دانشجویان وارد دفتر آموزش می شوند)
– دانشجوی (1): خانم(…)دکتر(…) کی میان دانشگاه؟
– خانم(…) تا ترم جدید تشریف بردن مسافرت . نمیان دیگه.
– دانشجوی(1): آخر به خاطر نمره هامون باهاشون کار داریم.
– خانم(….) با لحن کلافه: گفتن که نمیان.
– دانشجویان با همهمه: خب خیلی بد نمره دادن.
– خانم(…) با لحن تحقیر آمیز: ایشون از بهترین اساتید ما هستن؛ مشکل از شماست. وقت من رو هم نگیرید.
– باز صدای همهمه: آخه یعنی چی؟
– ای بابا؛ نمی شه که؟
– یعنی دیگه نمیان؟
– ما که بد بخت میشیم.
– خانم(…) با فریاد: گفتم که؛ همه بفرمایید بیرون. استاد نیستن تشریف هم نمیارن.
“بی نوا”
از تمام دوستانی که می خواهند شعر و داستان سرایی را تازه شروع کنند، عمیقاً استقبال می کنیم و آماده دریافت مطالب شان هستیم و در صورت لزوم کارشناس بخش ادبی یاری شان می کند./انتهای متن/