بهاریه
دوباره بوی بهار و دوباره مژده یار دوباره آمد نوروز و گل نشسته به بار
دوباره حادثه سرخ شورش لاله دوباره می شکفد دانه امید بهار
سرویس اجتماعی به دخت/
بهار دوباره در راه است و گرد سبز حضورش را بر همه جا پاشیده.
درختان تب و تاب لباس های جدید دارند و گل ها اشتیاق باز شدن. پرستوها به خانه باز می گردند و شکوفه ها به استقبال شان می روند، زمین دوباره به بار می نشیند و جریان زندگی جویبار تند می شود.
لایه های سرخ، دامن صخره های سخت را می شکافند و می شکوفند و گویی زندگی تازه می شود.
انگار نه انگار که این زمین ، طوفان های خشمگین و سرمای سنگین زمستان را از سر گذرانده. انگار نه انگار که تا همین دو روز پیش ، این درختان بی برگ بوددند و بی نمود، انگار نه انگار که این جویبار یخ بسته بود و در رکود و انگار نه انگار که زمین سرد بود و خمود. دوباره نبض هستی تند می شود و دوباره گرمای آفتاب ، سرمای زمین را می شکند و جهان یک صدا آماده می شود تا بگوید “حول حالنا الی احسن الحال”
انگار اینجا گلوگاه زمان است.
گویی حجم بزرگی از زمان به تنگنای آخرین لحظه سال قدیم هجوم می برد و معجزه اینجاست که زمان هم نو می شود. نوزاد زمان در دستان پر مهر مادر بهار متولد می شود و اولین نفس-گریه ی خود را سر می دهد.
آری؛
زمان امانت بهار است در دستان ما ؛
سال جدید سالی است که هنوز گرد هیچ اندوهی و غبار هیچ کینه ای بر آن ننشسته است، سالی است که هنوز هیچ سابقه ای ، هیچ سوء سابقه ای ، هیچ رنجی و هیچ غمی بر آن دامن نیفکنده است.
سالی است که هنوز هیچ خاطره ی تلخی در آن به ثبت نرسیده است و در عوض، پشتوانه ای دارد از آرزوهای بلند و بزرگ.
سال جدید شاید فرصتی است برای دوباره دیدن، دوباره شنیدن و چه بسا دوباره شناختن.
سال جدید شاید فرصتی است برای با هم خندیدن و از غم های گذشته رهیدن و شاید فراخوانی است برای بخشیدن.
شاید فرصتی است برای آنکه مقابل صفحات تقویمش، به جای روز دریافت طلب هایمان روزهای تولد یکدیگر را یادداشت کنیم.
شاید خدا هرسال این همه نعمت را به ما ارزانی می کند تا به یادمان بیاورد بخشیدن را.
به قول شاعری که می گفت: “خدا نه برای زمین و نه برای خورشید، بلکه به خاطر گل هایی که برایمان می فرستد، چشم به راه پاسخ است.”
سال نو مبارک /انتهای متن/