بلوای “نان” به سردستگی زنان در تهران ناصری
بلوای نان در دوره قاجار چند بار شکل گرفت، در این بلواها زنان دارای نقشی برجسته بودهاند. این نقش برجسته باعث شده است تا برخی زنان را پیشقراول اعتراضات اجتماعی در ایران دورهی قاجار بدانند. در پی گزارش یکی از این اعتراضات که حدود یکصد و پنجاه سال در تهران روی داده است، میآید.
سرویس فرهننگی به دخت/
زنان ورودی کاخ ناصرالدین شاه را گرفته بودند، سلطان صاحبقران مجبور شد برای اینکه بداند قضیه چیست، آنقدر به کاخ نزدیک شود تا در محاصره زنان اسیر گردد.این اولین روز بلوای نان بود که با شورش زنان آغاز شد، شورشی که در پی قحطی و نبود نان در پایتخت ناصری شکل گرفت و به عقبنشینی دربار انجامید.
همه چیز از روز اول ماه مارس سال 1861(1275 قمری) شروع شد، وقتی که ناصرالدین شاه پس از چند روزی که به قصد شکار به جاجرود رفته بود، باز می گشت. حدود شش هزار زن چادری در حالی که مانند مراسم عزا به روبندهای خود گل زده بودند، جلوی محافظان و فراشان ناصری را گرفتند. شاه ابتدا گویی ترسیده بود. از این رو دستور حرکت به کاخ را داد و از این رو فراشها مجبور شدند که با خشونت زنان را کنار زنند. اما گویی قدرت زنان بیشتر بود، آنان با سنگ و چوب بر قدرت شلاق فراشان فائق آمدند و کالسکه سلطان صاحبقران در انبوه زنان معترض گیر کرد.
زنان که حالا شاه را در مشت خود میدیدند، به کالسکه نزدیک شدند و اعتراض خود را بیان کردند. هینریش بروگش سفیر وقت پروس در ایران نقل می کند که زنان فریاد میزدند که ما و بچههایمان گرسنهایم و چند روز است که نان پیدا نکردهایم و به جای نان آشغال و کثافت خوردهایم.
ناصرالدین شاه قاجار که سخت نگران شده بود، تنها توانست با وعده رسیدگی فوری به شکایت زنان راه را برای خود باز کند تا کالسکه به سرعت به درون قصر وارد شود. اما همراهان شاه که به دنبال کالسکه سلطنتی در حرکت بودند، این شانس را نداشتند که از دست زنان به سلامت بگذرند. در این میان وضعیت کامران میرزا که وزیر جنگ و فرزند شاه بود از همه بدتر به پایان رسید.
معروف بود که کامران میرزا انبارهای بزرگی مملو از گندم دارد و در این انبارها را بسته است که قحطی شود و گندم خود را گرانتر بفروشد. همین شهرت کافی بود که زنان تهران وزیر جنگ دربار را از اسبش به زمین بیاندازند و او را مفصل کتک بزنند تا وزیر جنگ توانست با سر و صورت خونین به دربار باز گردد. همراهان شاه و فراشان که وضع پذیرایی بانوان را از وزیر جنگ دیدند، فرار از میدان اعتراض را بر قرار ترجیح دادند.
روز بعد آتشی که زنان تهران در انداخته بودند، شعلهی بیشتری گرفت، جمع بسیاری از مردان و زنان روحانیون و لوطیان تا ظهر به سوی ارک سلطنتی راه افتادند. فراشان نتوانستند مانع از ورودشان به کاخ شوند. در این روز نیز زنان مثل درخشش دیروز در صف نخست اعتراض بودند. مردم حالا در میدان بزرگ وسط ارک بودند و اعتراض خود را فریاد میزدند تا مگر به گوش صاحبقران برسد. نتیجهی اعتراض اعدام محمد خان کلانتر تهران و دستوراتی برای پایین آوردن قیمت نان بود.
ونسا مارتین معتقد است که زنان دوره قاجار که در وهلهی نخست، مسئول تهیه و تدارک خوراک خانواده بودند، حضور چشمگیری در اعتراضاتی داشته اند که موضوع آن نان بود.وی در کتاب “دوران قاجار چانه زنی، اعتراض و دولت در ایران قرن نوزدهم” مینویسد:
«تظاهرات سیاسی زنان عادی در نواحی شهری، اغلب به وضوح «شورش به خاطر نان» بود که بلوای نان نامیده میشد». وی گزارشهای دیگری در شهرهای اصفهان، شیراز و تهران از حضور سیاسی و اعتراضی زنان نقل کرده است که میتوان به آنها نیز پرداخت.
هینریش بروگش که سفیر پروس در ایران بود در کتاب خاطرات خود “سفری به دربار سلطان صاحبقران” حضور اعتراضی زنان ایران را به مساله نان مختص نمیداند و معتقد است که زنان حضوری اساسی در شکلگیری اعتراضات اجتماعی داشتهاند. بروگش معتقد است که زنان ایران، به علت آنکه ماموران دولتی ملاحظهی آنها را میکنند و فراشها نمیتوانند به خاطر نامحرمی به آنها حملهور شوند، از موقعیت خاصی در ایران برخوردارند و در شورشها و انقلابات، نقش مهمی بازی میکنند. در انقلابات معمولا روحانیون و ملّاها در مساجد مردم را تشویق و تهییج به اعتراض علیه دولت میکنند و بعد زنان که مصونیت خاصی در جامعه دارند، جلو افتاده و انقلاب را شروع میکنند و راه را برای مردان باز مینمایند.
منابع:مارتین، ونسا، عهد قاجار؛ مذاکره، اعتراض و دولت در ايران قرن سيزدهم، انتشارات ماهی، 1391، تهران
– بروگش، هینریش، سفری به دربار سلطان صاحبقران، محمدحسین کردبچه، اطلاعات، 1389، تهران
منبع:فرارو/ انتهای متن/