«نازنین» خاطره ساز زندگی شد

اعضای بدن نازنین کوچولو که در سانحه تصادف مرگ مغزی شده بود زندگی را به 7 کودک بیمار نیازمند بخشید.

0

به گزارش به دخت به نقل از ایران،مجید نصیری زاد پدر نازنین که هنوز در شوک از دست دادن دخترش است با بیان اینکه با رفتن دخترم 7 کودک بیمار به زندگی بازگشتند به خبرنگار گروه زندگی گفت:‌اهل خرم‌آباد و افسر ارتش نیروی زمینی هستم و در تیپ 292 زرهی دزفول خدمت می‌کنم. 5 سال قبل خدا نازنین را به ما داد. دختر بسیار شیرین زبانی بود و ساعت‌ها پشت در به انتظار بازگشت من به خانه می‌نشست.

«نازنین» خاطره ساز زندگی شد
علاقه زیادی به حرم شوش دانیال داشت و از من و مادرش می‌خواست تا اور ا به آنجا ببریم. کبوتران حرم را دوست داشت و هر بار که به آنجا می‌رفتیم ساعت‌ها با کبوتران حرم بازی می‌کرد و برای آنها دانه می‌ریخت. 8 ماه قبل خدا نازیلا را به ما داد. نازنین علاقه زیادی به خواهرش داشت و می‌گفت وقتی به حرم رفتیم می‌خواهم کبوترها را به او نشان دهم.
وی ادامه داد: صبح جمعه از من خواست تا او را به حرم ببرم. می‌گفت دلم برای کبوتران حرم تنگ شده و می‌خواهم به آنها دانه بدهم.
از همسرم خواستم بچه‌ها را آماده کند تا به حرم شوش دانیال برویم. ساعتی بعد به آنجا رسیدیم و نازنین با خوشحالی سراغ کبوترها رفت. چند ساعت با آنها بازی کرد و ساعت 2 بعد از ظهر تصمیم گرفتیم به خانه بازگردیم. ماشین را روبه‌روی در حرم پارک کرده بودم. دست نازنین در دست مادرش بود. از همسرم خواستم همان جا باشند تا ماشین را بیاورم.
نازنین هم کنار مادرش بود. دختر کوچکم را در آغوش گرفتم و سوار ماشین شدم. چند ثانیه بعد وقتی ماشین را روشن کردم صدای ترمز شدیدی را شنیدم.
همسرم روی زمین افتاده بود و خبری از نازنین نبود. سراسیمه خود را به او رساندم. خودرویی با سرعت زیاد با آنها برخورد کرده بود. شدت تصادف به حدی بود که نازنین چند متر آن طرف‌تر داخل حیاط حرم افتاده بود.
او را به بیمارستان منتقل کردیم. سطح هشیاری اش بالا بود و پزشکان گفتند اگر ورم سرش بهتر شود امید زیادی به بهبودی دارند. وضعیت دخترم دو روز ثابت بود تا اینکه روز یکشنبه اعلام کردند نازنین مرگ مغزی شده است. این کلمه برای من آشنا بود و بارها از تلویزیون خانواده هایی را دیده بودم که فرزندشان مرگ مغزی شده بود و اعضای بدن او را اهدا کرده بودند.
حس غریبی داشتم و در آن لحظه به یاد کودکانی افتادم که با درد و رنج و بیماری زندگی می‌کنند. از پزشک خواستم هر کدام از اعضای بدن نازنین را که می‌تواند به کودک بیماری زندگی دوباره‌ای ببخشد اهدا کند.
دلم می‌خواهد کودکانی را که با گرفتن عضوی از بدن نازنین زندگی دوباره‌ای گرفته‌اند از نزدیک ببینم تا خاطره نازنین برایم دوباره زنده شود.

/انتهای متن/

درج نظر