روابط قبل از ازدواج چه تاثیری در زندگی زناشویی و طلاق دارد؟

رابطه آزاد با جنس مخالف قبل از ازدواج، هنوز در جامعه ی ایرانی- اسلامی ما یک هنجار پذیرفته شده نیست، اگر چه اقشار و گروه هایی از جوانان به آن رو آورده اند. اما پاره ای صاحب نظران بر این باورند که برای همین رفتار اگر چه نامتناسب با فرهنگ جامعه و قوانین دینی، لازم است که بایدها و نبایدها و حدود و مرزهایی تعریف شود تا فرد و جامعه کمتر آسیب ببینند.

19

سرویس سلامت به دخت/

 در این مقاله دکتر خسرو رشید، روانشناس تربیتی و عضو هیات علمی دانشگاه بوعلی سینا همدان به این حدود و مرزها پرداخته است.

سالها پیش مقاله ای را با عنوان “آسیب شناسی خانواده با تاکید بر روابط قبل از ازدواج”برای شرکت در سمیناری در زمینه آسیب شناسی خانواده در  کشور پرتغال آماده کردم که در همان سمینار نیز ارایه شد. این نوشتار برگرفته از همان مقاله است که پس از سالها و برای نخستین بار به زبان فارسی آماده شده است. پیش از آغاز باید یادآور شوم که این نوشتار هیچگونه زیربنای اعتقادی و مذهبی ندارد و تنها بر پایه ی دریافت های نویسنده از اصول روانشناسی برای تحلیل مشکلات زوج ها بر اساس روابط قبل از ازدواج نوشته شده است. همچنین این نوشتار هرگز به دنبال ترویج روابط پیش از ازدواج نیست، بلکه با توجه به شیوع این دسته از رفتارها، بدنبال ارایه راهکارهایی عملی برای کاهش میزان آسیب های خانوادگی مرتبط با برخی از رفتارهای دختران و پسران در روابط پیش از ازدواج است. با این بیان کوتاه به اصل مقاله می پردازیم.

در ادبیات مربوط به ریشه های مشکلات خانوادگی پژوهشها و نظریه های بسیاری دیده می شود که بسیاری از آنها از سوی جامعه شناسان و روان شناسان مطرح شده اند. آنها در زمینه سبب شناسی مشکلات زناشویی و طلاق به عوامل گوناگونی اشاره می کنند که برخی از مهمترین آنها عبارتند از: عدم تعهد، برآورده نشدن انتظارات، سوء مصرف مواد، سوء استفاده جنسی، جسمی و عاطفی، تعارض های شخصیتی، ضعف مهارت های حل تعارض، تنش مداوم، نپختگی، مسئولیت ناپذیری، عدم توافق، مشکلات مالی، انتظارات مربوط به تکالیف خانگی، مشکلات جنسی، کاهش ارزش های سنتی، فشار زندگی شهری، و تعارض ارزش ها. این عوامل بسیار مهم بوده و اثر بسیار زیادی بر روابط زناشویی دارند. اما وجود این همه عامل نشان می دهد که نه همه ازدواج ها به دلیل یک عامل یکسان دچار مشکل می شوند و نه اینکه تنها یک دلیل برای مشکلات زناشویی یک زوج وجود دارد. از سوی دیگر، نمی توان علل موثر بر این مشکلات را تنها محدود به عوامل نامبرده دانست. به نظر نویسنده، با توجه به دگرگونی های اجتماعی و تغییراتی که در روابط دختران و پسران پیش از ازدواج پدید آمده است، یکی از عوامل کلیدی مشکلات زوجین را باید در کیفیت روابط قبل از ازدواج و یادگیری های شان در این دوره جستجو کرد، چیزی که در مجموعه عواملی که در نظریه های پیش از این در زمینه سبب شناسی اختلافات و مشکلات زناشویی بیان شده اند، نادیده گرفته شده اند. این دسته از روابط در شرایطی می توانند مشکلات فراوانی را در بقای زندگی زناشویی پدید آورند. این شرایط و مشکلات مرتبط به هر یک، به این شرح هستند:

1- گستردگی روابط نزدیک با جنس مخالف پیش از ازدواج: بالا بودن نرخ “قطع و وصل” ارتباط عاشقانه و عاطفی با جنس مخالف پیش از ازدواج در درازمدت سبب خوگیری نسبت به پیامدهای منفی ناشی از قطع روابط عاطفی می شود و این خوگیری سبب کاهش میزان واکنش های عاطفی (مانند غم و گریه) بدنبال قطع ارتباط عاطفی نزدیک با یک فرد می شود. به بیان دیگر، هرگاه فردی بارها در معرض یک محرک یا یک رویداد قرار بگیرد، به نقطه ای می رسد که دیگر آن محرک یا رویداد هیچ پاسخ قابل ملاحظه ای در او پدید نمی آورد و در عمل خنثی می شود. بنابراین، قطع روابط عاطفی نزدیک با جنس مخالف نیز وقتی که چندین بار رخ بدهد، سبب کاهش واکنش های عاطفی منفی می شود -که بطور معمول هنگام جدایی از فرد محبوب پدید می آیند- و سبب می شوند که جدایی برای کسی که آن را تجربه می کند چندان دشوار و فشارزا نباشد. این بدان معناست که افراد با چنین خوگیری، هنگامی که پس از ازدواج در زندگی شان دچار مشکلی شوند، می توانند از طلاق بعنوان راهی کم هزینه تر برای حل مشکل شان سود ببرند، چون در مقایسه  با کسی که تجربه قطع روابط عاطفی و عاشقانه کمتری داشته اند، مشکل عاطفی چندانی را تجربه نمی کنند یا مشکلات بسیار کمی را تجربه می کنند. مدل نظری رابطه تجربه قطع رابطه عاطفی با جنس مخالف و خوگیری در ادامه آمده است.

تعداد تجربه قطع ارتباط            وضعیت خوگیری به قطع روابط

                      (زیاد)            بالا (کاهش شدید واکنش عاطفی به طلاق و جدایی)

                     (متوسط)        متوسط(کاهش متوسط واکنش عاطفی به طلاق و جدایی)

                     (کم)             کم یا صفر(واکنش عاطفی طبیعی به طلاق و جدایی)

از سوی دیگر، افزایش نرخ رخداد فرایند “قطع و وصل” پیوند عاطفی با جنس مخالف پیش از ازدواج سبب شکل گیری این شناخت ذهنی می شود که “همه روابط عاطفی دیر یا زود به آخر خواهند رسید”. این بدان معناست که کسانی که تجربه زیادی در زمینه ارتباط با جنس مخالف دارند و تجربه چندین بار قطع و وصل رابطه عاطفی با جنس مخالف را دارند، در کنار امکان خوگیری نسبت به جدایی و طلاق، با انتظارات و نگرش های منفی وارد زندگی می شوند و همین امر سبب می شود که آنها نسبت به آینده رابطه شان با همسرشان و میزان ثبات و تداوم زندگی زناشویی شان بی اعتماد باشند که خود می تواند روابط شان را با همسرشان آشفته سازد. در واقع این دسته از افراد می آموزند که در زندگی زناشویی نباید چندان به پایداری رابطه شان اعتماد داشته باشند و همین شناخت می تواند خود به یک عامل آسیب زا و ویرانگر در رابطه زناشویی تبدیل شود.

بنابراین، دو دلیل اساسی وجود دارد که نشان می دهد چرا گستردگی رابطه نزدیک عاطفی پیش از ازدواج زن و مرد با جنس مخالف می تواند اثرات منفی ناخواسته ای بر بقای خانواده داشته باشد: الف- تکرار قطع ارتباط عاطفی نزدیک با جنس مخالف می تواند سبب خوگیری نسبت به قطع ارتباط عاطفی و کاهش واکنش های عاطفی منفی ناشی از دوری، جدایی یا طلاق در زوج ها شود که خود می تواند میزان طلاق را افزایش دهد؛

 ب- این فرایند می تواند شناخت ها، برداشت ها و نگرش های منفی درباره آینده ارتباط با جنس مخالف پدید آورد که چنین نگرش هایی نیز می توانند تاثیرات منفی خود را در زندگی زناشویی باقی بگذارند.

2- دومین اثر منفی روابط قبل از ازدواج با جنس مخالف هنگامی رخ می دهد که فرد در روابط قبل از ازدواج تعهد ندارد: همانگونه که در بحث نظریه های پیشین مربوط به مشکلات خانوادگی و طلاق گفته شد، تعهد به ازدواج و خانواده یکی از پایه های تداوم زندگی زناشویی است. اگر زن یا مرد در زندگی زناشویی شان تعهد نداشته باشند، ضمن اینکه خود عدم تعهد عامل مخربی است، این رفتار می تواند از سوی همسرش دریافت شده و بر رفتارهای او و میزان تعهدش در زندگی زناشویی اثر بگذارد. در واقع آنچه که در فرهنگ ما بنام “انتقام دست طبیعت” از آن نام برده می شود، می تواند ناشی از همان واکنشی باشد که یکی از زوج ها پس از درک عدم تعهد دیگری برای انتقام یا به دلیل نبودن دلیلی منطقی برای تعهد به یک همسر بی تعهد از خود نشان می دهند، چیزی که در دوره ای که پاکی به یک هنر تبدیل شده است! چندان دور از ذهن نیست. اما این عوامل چه ارتباطی به روابط پیش از ازدواج دارند؟

بی تردید عدم تعهد نقش انکار ناپذیری در بقای خانواده دارد، اما تعهد نیز همانند سایر رفتارهای آدمی باید در طول زندگی آموخته شود. منطقی نیست که بخواهیم کسی که در روابط پیش از ازدواجش با جنس مخالف تعهد ندارد، ناگهان پس از ازدواج به انسانی متعهد تبدیل شود و به همسرش تعهد نشان دهد. ما نیاز داریم که بیاموزیم که در صورتی که پیش از ازدواج با کسی رابطه ای داریم به او متعهد باشیم. این فرایند هم می تواند از بسیاری از رابطه ها جلوگیری کند، هم می تواند احتمال ازدواج بدنبال آشنایی های پیش از ازدواج را افزایش دهد، و هم احتمال عدم تعهد در زندگی زناشویی را کاهش می دهد. کسی که در روابط پیش از ازدواجش با جنس مخالف به کسی که او را بعنوان دوست جنس مخالف انتخاب کرده است تعهد دارد، یاد می گیرد که رابطه اش را تنها با یک نفر که ضعف ها و قوت هایی  دارد حفظ کند. چنین فردی ضمن تلاش برای سازگاری، راهکارهایی را برای هماهنگ سازی خواسته ها و نیازهای دو طرفه می آموزد، آموخته هایی که سبب افزایش رضایت زناشویی می شوند و در نهایت سبب پایداری بیشتر زندگی زناشویی می شود.

با توجه به دلایلی که گفته شد، در راستای پیشگیری و کاهش طلاق و مشکلات زناشویی دو پیشنهاد اساسی می توان مطرح کرد که عبارتند از:

1- به نوجوانان بیاموزیم که در صورت داشتن روابط دوستانه و عاطفی با جنس مخالف، باید آن را مدیریت کنند تا از افتادن در دام قطع و وصل پی در پی روابط دوستانه با جنس مخالف در امان بمانند. برای این منظور آنها باید بیاموزند که در این زمینه گزینشی تر عمل کنند. بدین معنا که از آنجا که در صورت ورود به رابطه با جنس مخالف امکان زیادی وجود دارد که این رابطه به یک رابطه عاطفی عمیق تبدیل شود، در گام نخست ورود به یک رابطه باید با کسی وارد رابطه شوند که ویژگی های اساسی و مهمی را که دوست دارند همسر آینده شان داشته باشد، دارا باشد. این امر به احتمال بیشتری رابطه شان را به رابطه ای درازمدت و نیرومند تبدیل خواهد کرد که ضمن افزایش احتمال ازدواج، امکان خوگیری به پیامدهای روانشناختی ناشی از قطع ارتباط عاطفی(بعنوان یکی از عوامل پیشگیری از طلاق) و عادی شدن جدایی را کاهش می دهد.

2- به نوجوانان بیاموزیم که در رابطه دوستانه پیش از ازدواج با جنس مخالف نیز متعهد باشند. بدین معنی که فرد باید یاد بگیرد که در صورتی که می خواهد با کسی از جنس مخالف رابطه دوستانه برقرار کند، در هر زمان تنها با یک نفر رابطه نزدیک عاطفی داشته باشد. یادگیری این رفتار (در مقایسه با گروهی که چنین رفتاری را تمرین نمی کنند) ضمن افزایش میزان اعتماد، سبب رشد میزان تعهد در روابط زناشویی شده و در یک چرخه ی مناسب افزایش میزان کلی تعهد اخلاقی در خانواده و دوام بیشتر خانواده را به همراه خواهد داشت.

شاد و پیروز باشید

 /انتهای متن/

نمایش نظرات (19)