مرد “بله” را می گوید و زن “خانه” را می سازد

اصل زندگی خود زن و شوهرند و نه بچه، خانه را زن می سازد، الان دختران ما شده اند یک پارچه اقا مثل پسرها پس پسرها را جذب نمی کنند، قداست زن تفهیم نشده نه برای دختر و نه برای پسر… اینها حرف های جالبی است که دکتر محمد جعفر غفرانی در گفت وگو با به دخت گفته است در مورد خانواده ی ایده آل و موانع شکل گیری این خانواده.

0

با توجه به آنچه در خصوص تعلق و علاقه و وابستگی در خانواده اسلامی گفتید، این مفاهیم در ارتباط با فرزندان چگونه معنا می یابد؟ در واقع برخورد با فرزند باید چگونه باشد در این خانواده؟

  • یک ویژگی خانواده اسلامی این است که طبق نظر قرآن در آن فرزند از اصول زندگی نیست. به استناد ده ها آیه قرآن که می فرماید: مال و اولاد شما یک هزارم به شما سود نمی رسانند.

بچه محور و اصل زندگی نیست. اصل زندگی خود زن و شوهرند. این یک نکته ی  بسیار مهم است که قران می فرماید : هیچ پدری بخاطر فرزندش و هیچ فرزندی به خاطر پدرش محاکمه و مجازات نمی شود. یعنی سرنوشت هر کسی تنها تابع رفتار، گفتار، افکار، اخلاق ومواضع خودش است. نکته ی دیگر اینکه مادر در قبال فرزند از نظر قرآن در خانواده ی اسلامی هیچ مسئولیتی ندارد. او بیشترین نقش را دارد اما هیچ مسئولیتی ندارد، حتی مسئول شیردادن فرزند هم نیست.

 

 هیچ پدری بخاطر فرزندش و هیچ فرزندی به خاطر پدرش محاکمه و مجازات نمی شود. مادر در قبال فرزند از نظر قرآن هیچ مسئولیتی ندارد. او بیشترین نقش را دارد اما هیچ مسئولیتی ندارد، حتی برای شیردادن به فرزند.

 

این امر در رساله ها وآیات و روایات بیان شده و تنها جهاد زن همسرداری است. برای آنکه مطلب را خوب متوجه شوید این مثال را بزنم که وقتی می خواهیم آب را گرم کنیم یعنی می خواهیم گرمای آتش را به آب منتقل کنیم، یک آدم عاقل نه آب را می ریزد روی آتش و نه اتش را درون آب فرو می کند. خب چه می کند؟ آب را می ریزد داخل ظرفی گرما را می دهند به ظرف، ظرف بدهد به آب . گرمای مادر باید از طریق پدر به فرزند منتقل شود نه از طریق پدر، به نام پدرو با یاد پدر.مثل روستاها که مادر شش دانگ حواسش به همسرش هست و بچه را زیر ذره بین قرار نمی دهد در کارهای بچه خیلی باریک و ریز نمی شود بنابراین بچه ها خودساخته تر،عاقل تر، مفیدتر، بااخلاق تر و با حیا ترند نسبت به فرزندان در شهرها.

مادر هیچ مسئولیت مستقیمی ندارد. در شهر که مادرها تمام انرژی را صرف بچه می کنند بچه می شود لوس، مادر می شود بی حرمت، پدر می شود وظیفه نشناس و خانواده می شود از هم متلاشی و هر چقدر این مادر بیش تر به بچه می پردازد و خدمت می کند بعداً می بینیم که همین بچه از سن راهنمایی به بعد بیش تر تو روی مادر می ایستد و با همین مادر لجبازی می کند و مادران وقتی فرزندشان به سن دبیرستان که می رسد می گویند تو هم پدری، چیزی بگو. اینجا می خواهند از قدرت و هیبت پدر استفاده کنند که بی فایده است، پدر دیگر حرمتی برایش نمانده است. بنابراین در خانواده اسلامی علاقه نیست، تعلق نیست، تکلیف است هر کاری بر اساس  تکلیف انجام می گیرد.

شما می بینید در کشور ما بیش از 87 درصد دانشجوها از رشته ای که درس می خوانند، راضی نیستند؟ چرا؟ چون رشته را بر اساس علاقه انتخاب می کنند و علاقه موقتی است عمق علاقه چندماه بیشتر نیست.

شما گوشی را خریدید خیلی به آن علاقه دارید چشم تان به گوشی دیگر می افتد، علاقه تان تغییر می کند.علاقه ی ما به افراد، اشیا، خوراکی ها، لباس و هر چیزی موقتی است. اینکه مد عوض می شود به دلیل این است که علاقه ها عوض می شود اما اگر بر اساس عقل و تکلیف باشد شما یک عمر از نماز و عبادت تان لذت می برید و برای شما تکراری نمی شو،د تکرار می شود اما تکراری نمی شود.

 

در شهر که مادرها تمام انرژی را صرف بچه می کنند بچه می شود لوس، مادر می شود بی حرمت، پدر می شود وظیفه نشناس و خانواده می شود از هم متلاشی و هر چقدر این مادر بیشتر به بچه می پردازد و خدمت می کند، بعداً می بینیم که همین بچه از سن راهنمایی به بعد بیشتر تو روی مادر می ایستد و با همین مادر لجبازی می کند.

 

خیلی مطلب مهمی است و ساعت ها بحث می برد که علاقه بد است اما تکلیف خوب است. کاری که ما بر اساس تکلیف عقلانی انجام می دهیم یک عمر از آن لذت می بریم اما کاری که بر اساس احساسات و تعلقات موقتی است، لذت پایدار و دوام ندارد.

 اینکه این همه آمار طلاق بالاست به دلیل این است که ازدواج ها بر اساس علاقه صورت می گیرد. می گوید که من از طرف مقابل خوشم آمده و یا نیامده وقتی خوش شان می اید و با هم ازدواج می کنند دو روز دیگر چشم شان به کس دیگری می افتد و از انجا که پشت صحنه ی هم را می بینند بعد می گویند دیگر خوشم نمی آید.

اما اگر بر اساس تکلیف کاری را کرده باشید، اینطور نیست. مثل زمانی که شما بخواهید استخدام شوید، خیلی براتون افراد مهم نیست که خوش تان می آید یا نمی آید، کارتان را انجام می دهید این کار می تواند سال ها ادامه پیدا کند اما وقتی مبنای شما این است که از فلانی خوشم آمده، خب طرف ممکن است داد بزند و یا رفتاری نشان دهد که شما دیگر خوش تان نیاید.

 

اینکه این همه آمار طلاق بالاست به دلیل این است که ازدواج ها بر اساس علاقه صورت می گیرد. امروز از طرف مقابل خوشش آمده، با هم ازدواج می کنند، دو روز دیگر چشم شان به کس دیگری می افتد و از انجا که پشت صحنه ی همدیگر را هم دیده اند، می گویند دیگر خوشم نمی آید. اما اگر کسی بر اساس تکلیف کاری را کرده باشد، دیگر زود منصرف نمی شود.

 

چگونه این خانواده شکل می گیرد، عوامل و زمینه های تحقق خانواده اسلامی با توجه به ویژگی هایی که شما ذکر کردید چیست؟

  • توجه کنید زمانی که من از شما شارژر تلفن همراه بخواهم شما مسلماً ابتدا از من مدل گوشیم را سؤال می کنید. بدون خودشناسی نمی توان به دنبال همسرشناسی رفت. مشکلی که ازدواج ها و جوان های ما با آن مواجه اند این است که قبل از اینکه خود را بشناسند دنبال بهترین همسر می گردند. بر می گردم به مثالی که ابتدای این بحث گفتم درحالی که شما اگر بهترین و گرانترین شارژر را هم برای من بیاورید اما به گوشی من نخورد یا استفاده نمی کنم بهش می گویند قهر یا پس می دهم به آن می گویند طلاق.

پس یک چیزعقلی و واضح است که افراد باید ابتدا خودرا بشناسند و بعد هم کفوشان را پیدا کنند نه اینکه از هر کی خوششان می آید تصمیم به ازدواج می گیرند. یک تشخیص عقلانی ست یعنی من باید سر خودم را بسازم و بعد بروم دنبال همسرم. این اتفاق باز هم در روستاها بروز می کند تا در شهر که افراد رفتار تصنعی یکدیگر را می بینند. پسرها در خیابان دختر ها را در یک شرایط تصنعی می بینند در شرایط طبیعی نمی بینند اما در روستا دختر رفتار طبیعی خود را نشان می دهد اینجا خنده ی دختر تصنعی است، پوشش او تصنعی است، آرایشش تصنعی است. تقریبا هیچ کدام از زنان آرایش کرده در خیابان، در منزل خود سرو وضع مرتبی ندارند یعنی هر کدام که اراسته ترند، فقط در خیابان اینگونه اند در خانه قشنگ صحبت نمی کنند قشنگ رفتار نمی کنند و این فریبنده است.

چرا خانواده هایمان اسلامی نیست؟! به دلیل اینکه از ابتدا ما به آن بلوغ نمی رسیم. افراد بر اساس ان احساس نیاز ازدواج نمی کنند. الان تمام دخترهای راهنمایی ما تقریبا تمایل به ازدواج دارند اما خانواده ها نمی گذارند وقتی نمی گذارند این ها می روند دوست پسر انتخاب می کنند وقتی دوست پسر انتخاب می کنند حوادث تلخی رخ می دهد بعد از ازدواج بیزار می شوند یا به انحراف کشیده می شوند.  در واقع در روال طبیعی خود سیر نمی کنند. بعد سن بالاتر می رود دنبال مدرک  و کار می روند و بعد استقلال مالی پیدا می کنند بعد نیازشان به شوهر از بین می رود نیازهای کاذب دیگر جای آن را می گیرد.الان درصد بالایی از دخترها و پسرهای ما دوست دختر و پسر دارند اما روابط سالم زناشویی ندارند .حتی روابط نامشروع جنسی دارند اما به لذت پایداری نمی رسند به آن آرامش نمی رسند. جالب است که در سطح دنیا نه فقط ایران آنهایی که روابط نامشروع دارند به هزاران بیماری جسمی و روانی مبتلا می شوند در حالی که زن و شوهرهایی که روابط عقلانی و مشروع دارند هیچ یک از این بیماری ها را ندارند یعنی انگار بدن انسان هم می فهمد که این کار مجاز است یا نه؟!وقتی مجاز نیست حتما دچار اختلال می شود حتی سلول های ما اختلال پیدا می کنند.

 

مشکلی که جوان های ما در ازدواج با آن مواجهند این است که قبل از اینکه خود را بشناسند، دنبال بهترین همسر می گردند. در حالی که این یک تشخیص عقلانی است که من باید سر خودم را بسازم و بعد بروم دنبال همسرم.

 

اشکال اینجاست که ما با خودشناسی شروع نمی کنیم. چرا ازدواج؟ برای ما روشن نیست، ازدواج چگونه ؟ برای ما روشن نیست.برای مسلمان های ما حتی فرق ازدواج اسلامی و غیر اسلامی اصلا مشخص نیست.

این سؤال را از شما می پرسم در ازدواج اسلامی بله را عروس می گوید یا داماد و یا هردو؟! یعنی شما با اینکه مسلمانید و مرجع دارید و رساله دارید اصلا به رساله نگاه نکرده اید چون عادت این بوده که عروس بله را می گوید شما هم روی عادت این را می گویید و عمل هم کرده اید و تصورتان این است که هر دو بله گفتید در حالی که اینطور نیست . در ازدواج اسلامی فقط یک بله هست و آن بله را نیز مرد می گوید و عروس نمی گوید. آن بله ای که شما گفتید بله وکالت بوده است آن بله ی خطبه وعقد نبوده است. اینکه مرد می گوید بله و شما نمی گویید معنایش، خیلی تفاوت می کند.

این برای شما روشن نشده چون وکیل برای شما خوانده وشما نمی دانید که الان چه چیزی را تعهد کرده اید. در حالی که ما در احادیث داریم که ائمه فرمودند خطبه را باید خود دختر و پسر بخوانند تابدانند چه کار می کنند. بفهمند دارند چه تعهدی رامی پذیرند. زن پنج کلمه می گوید و زوجیت را اعلام و مرد هم قبول می کند. در نتیجه طلاق برای کسی است که بله گفته است . کسی که بله نگفته حق طلاق ندارد در حالی که شما می بینید امروز حتی خانواده های مذهبی ما حق طلاق را شرط ضمن عقد می کنند این حرف معنی نمی دهد. زن باید در هر حال و در هر شرایطی همسر را رها نکند حتی اگر فرعون بود. الان دختران ما چنین حسی ندارند می گویند به مردشان اگر بداخلاقی کنی من می روم خانه مادرم.

پس این بله خیلی مهم است. زنان ما نمی دانند که بله نگفتند و حق ندارند خانه و خانواده را تحت هیج عنوانی ترک کنند. شوهرهر چه می خواهد باشد زن باید انقدر مراقب باشد و عجول نباشد درواقع صابره باشد. در حالی که دختران امروز عجول، کم ظرفیت اند.

 

خب اشکال کار کجاست؟ خود ما یا سیستم آموزشی ما؟

مهم ترین علت و ایراد خود ما هستیم که دنبال این مسائل نیستیم و وقتی هم دنبال این نکات می رویم پایبند به آن نیستیم و بازهم به همین عادت ها تکیه می کنیم.

سیستم آموزشی ما نیز خلاء های بزرگی دارد. شش خلاء در این سیستم وجود دارد یک بحث خودشناسی است که  در هیچ مرکز اموزشی نه مطرح می شود و نه عناوین و روش ها و ضرورت های آن گفته می شود. دومین خلاء بحث واژه شناسی است ما معنا واژه ها را نمی دانیم. مثلا شما زن هستنید معنای نسا را نمی دانید، معنای واژه هایی که به وجود مقدس زن مربوط است برای شما روشن نیست. معنای خود زندگی ، اختیار و بسیاری از واژه ها معلوم نیست. در واقع ما مفاهیم را نمی فهمیم فقط خواندن و نوشتنشان را بلدیم.

خلأ سومی که مربوط به همین دومی می شود این است که مفهوم و معنای شش واژه ی تفکر، تعقل، تدبر، منطق ،شخصیت و شعور برای ما گفته نشده است. مثلا از شما پرسیده می شود شما شعور دارید؟! مطمئناً می گویید دارید. حالا می توانید بگویید چه چیز دارید؟ شعور چیست را نمی دانید. همه خود را منطقی می دانند اما منطقی بودن یعنی چه را نمی دانند؟ فقط کلمات را به کار می برند.

چهارم اینکه خطراتی که ما را تهدید می کند به ما تفهیم نشده است، ما دشمن را نمی شناسیم. هر حیوانی ابتدا دشمنش را می شناسد ما دشمن را نمی شناسیم.

 

پسرها در خیابان دختر ها را در یک شرایط تصنعی می بینند، خنده ی تصنعی، پوشش تصنعی، آرایش تصنعی، است. تقریبا هیچ کدام از زنان آرایش کرده در خیابان، در منزل خود سرو وضع مرتبی ندارند، در خانه قشنگ صحبت نمی کنند، قشنگ رفتار نمی کنند و این فریبنده است. 

 

مسئله دیگر اینکه قداست زن برای ما تفهیم نمی شود نه برای دختر گفته شده و نه برای پسر. اگر شما پسری دارید هیچ گاه نزد او از کرامت و قداست دختر هیچ چیز نمی گویید.بنابراین وقتی پسر می خواهد ازدواج کند نمی داند می خواهد تاجگذاری کند. دختر هم خود را تاج نمی داند، تاج طلایی که می خواهد افتخار بیافریند برای یک پسر.

این فرد افتخار را در بیرون خود جستجو می کند در درون خود. قرآن می فرماید: زن مثل جواهر می ماند حتی اگر کثیف ترین حالات را هم پیدا کند قران می فرماید: نگهش می داریم. جواهر و شمش طلا کثیف شود که دور انداخته نمی شود یعنی با کثیفی ارزشش از بین نمی رود . این مطالب  و ایاتی که در شأن زن در قرآن آمده است نه برای زن و نه برای مرد تبیین نشده است. بنابراین دخترها تلاششان این است که شبیه پسرها شوند گمان می کنند که ارزش درپسر بودن است.

چندی پیش معاون وزیر ورزش فعلی گفت ما می خواهیم همسان سازی کنیم. خب الان دختران ما شده اند یک پارچه اقا مثل پسرها. دو قطب هم نام طبیعتاً یکدیگر را دفع می کنند، نمی توانند همدیگر را تحمل کنند.

حال باید چه کرد؟ باید رسانه هایی به وجود آید که مواضع شان را اسلامی کنند و بیایند شأن دخترها را برای شان تفهیم کنند تا دخترهای ما دختر شوند. آن کرامت، نجابت و متانت را بالاتر ببینند تا خانواده ی ما شکل درست یابد. چراکه فردی که باید بیت بسازد زن است نه مرد. تلاش کنیم دختران ما به جای پرده، پشتی و مبل و اثاثیه بروند به دنبال اساس زندگی و بجای تشریفات برود دنبال شرافت خانواده در نتیجه خانواده اسلامی تحقق می یابد.

قسمت اول

ازدواج مسابقه ی عقل آزمایی است نه بخت آزمایی

/انتهای متن/

درج نظر