زنان در مناصب سیاسی

این روزها با نزدیک‌شدن به انتخابات مجلس باز هم بحث از مناصب سیاسی بالا گرفته است که در این گزارش به ادله موافقان و مخالفان قرارگیری زنان در جایگاه و مناصب سیاسی می‌پردازیم و دلایل مطرح‌شده را بررسی می‌کنیم.

0

یکی از مباحثی که هم‌زمان با برگزاری انتخابات مجلس و دولت، مورد توجه قرار می‌گیرد، نرخ حضور زنان در مناصب سیاسی است. همچنین با تغییر هر دولت، زنان و مطالبات آنان به نحو گسترده‌ای مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرند. در این میان فعالان حوزه زنان به میدان آمده و درخواست‌های خود را به‌عنوان نماینده زنان مطرح می‌کنند و خواستار حضور حداکثری در مناصب سیاسی هستند.

به گزارش مهرخانه، این روزها با نزدیک‌شدن به انتخابات مجلس باز هم بحث از مناصب سیاسی بالا گرفته است که در این گزارش به ادله موافقان و مخالفان قرارگیری زنان در جایگاه و مناصب سیاسی می‌پردازیم و دلایل مطرح‌شده را بررسی می‌کنیم.

مناصب سیاسی در دولت یازدهم
مسئله زنان و مناصب سیاسی در دولت یازدهم مانند دولت‌های دیگر، محملی جهت دعواها و دلخوری‌های سیاسی میان فعالین حوزه زنان و مجموعه اجرایی کشور شد. با وجود آن‌که رییس دولت در زمان تبلیغات، وعده برابری را به زنان داده بود، اما پس از پیروزی، از زنان در کابینه خود استفاده نکرد. این امر سبب واکنش‌های فراونی میان فعالین حوزه زنان شد و ناامیدی ایشان را در پی‌داشت. فصل مشترک گفته این زنان عدم وفاداری به وعده‌های پیش‌گفته و بی‌اعتمادی به نیمی از جمعیت کشور است.

مهرانگیز کار از چهره‌های شناخته‌شده جنبش زنان، دولت روحانی را به دلیل عدم اتکا به قول‌هایش به زنان، نقد می‌کند و می‌گوید: «زنان همه جا دیده می‌شوند، سوای حوزه‌های زمام‌داری که حق مسلم آن‌هاست». (1) یا شهیندخت مولاوردی؛ پیش از انتخاب به‌عنوان معاون رییس‌جمهور در امور زنان و خانواده، در خصوص ضرورت حضور زنان معتقد است: «ما در جای‌جای شعارها و برنامه‌های آقای روحانی واژگان حضور برابر، حقوق برابر، شایسته‌سالاری و .. را می‌بینیم. این واژه‌ها ما را امیدوار کرد که حتماً در این دوره زنان به آن جایگاهی که شایستگی رسیدن به آن را دارند، خواهند رسید، اما براساس شنیده‌هایمان تاکنون این مهم محقق نشده است.» (2)

همچنین زهرا شجاعی؛ رییس مرکز مشارکت زنان دولت خاتمی، با دلخوری از عدم به‌کار گرفتن زنان در دولت روحانی اذعان دارد: «زنان انتظار داشتند در دولت تدبیر و امید اتفاقات مبارکی در حوزه زنان رخ دهد. تصمیمات جامع‌تری در حوزه زنان پیاده شود، اما علی‌رغم تلاش پیگیر و درست معاونت امور زنان همکاری جدی از سوی دستگاه‌‌های اجرایی و حتی کابینه دولت یازدهم مشاهده نمی‌شود. به‌نظر می‌آید هنوز مسایل زنان و سپردن امور به زنان، مسئله جدی دولت نیست و شعارهای داده‌شده صرفاً برای ساکت‌کردن بخشی از بدنه اجتماعی جامعه بوده است. این موضع باعث پیشبرد مطالبات زنان در جامعه نمی‌شود و نگرانی‌هایی به‌وجود می‌آورد که در دوره دوازدهم انتخابات ریاست جمهوری زنان با اهتمام جدی در عرصه انتخابات حاضر نشوند و به آقای روحانی رأی ندهند.» (3)

یکی دیگر از معترضان به این مسئله، «فاطمه راکعی» است. او در این‌باره می‌نویسد: «این وضعیت برای جامعه زنان نگران‌کننده است و به‌عنوان نیمی از کسانی که به دولت تدبیر و امید رأی داده‌ایم، از رییس‌جمهور منتخب خواستار حضور زنان در کابینه دولت یازدهم هستیم. تابوی حضور زنان به عنوان وزیر در دولت اصلاحات وجود داشت، اما در حال حاضر این تابو شکسته شده و کسی نمی‌تواند ادعا کند که علما مخالف حضور زنان به عنوان وزیر در کابینه هستند. فقط باید دید که چرا در گمانه‌زنی‌های انتخاب وزرا، حرفی از حضور زنان در میان نیست؟» (4)

ازطرفی الهه کولایی؛ فعال زنان و اصلاح‌طلب، حضور زنان در کابینه را مهم دانسته و معتقد است: «این اقدام، هم نمادین است و هم سهم زنان در سازندگی و پیشرفت کشور را دربردارد. با همه تلاش‌های صورت‌گرفته از سوی زنان در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، به نظر می‌رسد انتظار آنان در زمینه حضور در پست‌های مدیریتی بالا هم‌چنان بی‌پاسخ مانده است.» (5)

زهره عالی‌پور؛ رییس هیئت‌مدیره جمعیت مدیران زن کشور نیز معتقد است :”ما ارتقای زنان را در همه سطوح می‌خواهیم. چطور است که در زمان انتخابات ۵۰ درصد رأی جامعه برای زنان است، اما بعد از انتخابات زنان فراموش می‌شوند. ما دو مطالبه کلی در این حوزه داریم: اول، رفع تبعیض و نگاه جنسیتی در کل کشور توسط مسئولان و مسئله دوم، جایگاه زنان به عنوان بخشی از تیم اصلی تصمیم‌گیری.» (6)

کمیسیون و شاخه زنان جبهه مشارکت ایران اسلامی هم‌زمان با روی کار آمدن دولت یازدهم با صدور بیانیه‌ای تحلیل خود از شرایط موجود در رابطه با وضعیت و جایگاه زنان را ارایه و در این خصوص پیشنهاداتی نیز به روحانی ارایه می‌کند: «امروزه اعمال سهمیه برای حضور زنان در نهادهای انتخابی و انتصابی به‌ویژه در کشورهایی که وجود تبعیض علیه زنان پذیرفته‌شده است، به‌عنوان راهکاری با هدف اعمال تبعیض مثبت به‌کار گرفته می‌شود. به همین دلیل شاهد میزان قابل توجه حضور زنان در پارلمان‌ها و انجمن‌های محلی از یک‌سو، و حضور زنان در نهادهای مدیریتی کشورهایی نظیر پاکستان و افغانستان هستیم. زنان این کشورها به میزانی مشخص بین ۲۵ تا ۳۰ درصد در انتخابات سهمیه دارند و فارغ از میزان آراء دولت‌های مستقر، با این اقدام به‌عنوان تبعیض مثبت، زمینه برای تثبیت حضور زنان در نهادهای فوق فراهم می‌شود. بی‌شک این راه‌کار موقت تا زمانی‌که فرهنگ مردسالار حاکم، جای خود را به فرهنگ شایسته‌سالار بدهد، می‌تواند جامعه ایرانی را از توانمندی‌های زنان در حوزه سیاسی و اقتصادی نیز چون عرصه‌های آشناتر فرهنگ و اجتماع برخوردار سازد.» (7)

با وجود تمام مطالبات صورت‌گرفته، رییس دولت یازدهم تنها از سه زن در مقام معاون خود استفاده کرد که البته برای جامعه زنان که انتظار سه تا پنچ زن را در کابینه داشتند راضی‌کننده نبود. به همین منظور بحث توان‌افزایی زنان و حضور زنان در مدیریت‌های میانی مورد توجه جدی معاونت زنان قرار گرفت.

چنان‌چه مولاوردی بیان کرده است: «در حال حاضر مشخصاً مسئله عدم دسترسی برابر زنان به فرصت در عرصه‌های اقتصادی و مشارکت سیاسی مدنظر دولت است و شخص آقای روحانی در این زمینه از این معاونت برنامه خواسته است. کم‌رنگ بودن حضور زنان در لایه‌های مختلف دولت همین حالا به‌عنوان یک نقطه‌ضعف دولت مطرح است و شخص آقای روحانی هم این مسئله را به خوبی دیده‌اند و به تازگی نیز در دیدار استانداران از همه خواسته‌اند تا نسبت به کارگرفتن نیروهای زن در رده‌های مدیریتی در استان‌ها اهتمام کنند. (در راستای بسترسازی این امر) مشخصاً می‌توان به بررسی اقدامات و برنامه‌های ایجابی و یا سهمیه‌بندی جنسیتی به نفع زنان که همان«تبعیض مثبت» نام گرفته است اشاره کرد. بی‌توجهی به این مهم، زنان، خانواده و جامعه ایرانی را با انواع آسیب ها و تهدیدات درگیر خواهد کرد که به‌وضوح نشانه‌هایی از آن قابل رؤیت است.» (8)

وی هم‌چنین با تکیه بر نتایج تحقیقات بانک جهانی عنوان می‌کند: «مجمع جهانی اقتصاد که 6 سال است گزارش شکاف جنسیتی ارايه می‌دهد، طی یکی از گزارش‌های خود عنوان داشت كه زنان کمتر به درگیرشدن در بحران‌های مخاطره‌آمیز گرایش دارند و تیم‌های مدیریتی با حضور دو جنس موفق‌تر هستند. هم‌چنین تحقیقات بانک جهانی نشان می‌دهد كه دولت‌ها با مشارکت فعال زنان رشد اقتصادی بیش‌تری دارند. از سوی دیگر وجود تعداد بیش‌تری از زنان در پارلمان، منجر به کاهش فسادهای اقتصادی و افزایش تصویب قوانین مفیدی در خصوص زنان، کودکان و محیط‌زیست و غیره می‌شود. هم‌چنين موافقت‌نامه‌های صلح که با حضور زنان امضا می‌شود، پایدارتر است.» (9)

در همین راستا فخرالسادات محتشمی‌پور نیز با ارایه پیشنهادی مبنی بر “ارایه بخش‌نامه جهت تسریع به‌کارگیری زنان در امور سیاسی”، بر این عقیده است که «اگر نگرش درست در سطوح مدیریتی وجود داشته باشد، زنان راحت‌تر می‌توانند در مناصب بالای مدیریتی حضور پیدا کنند؛ البته می‌توان از طریق بخش‌نامه‌های داخلی و آیین‌نامه، ضوابط حضور آنان را در مناصب میانی و بالا تسهیل کرد.» (10)

چرا فعالان حوزه زنان به دنبال دست‌یابی به کرسی‌های مدیریتی هستند؟/ موافقان حضور زنان در مناصب سیاسی
یکی از سیاسی‌ترین مطالبات زنان از دولت‌ها حضور در مناصب مدیریتی تصمیم‌گیر و تصمیم‌ساز است. طرفداران این نظریه بر این عقیده‌اند که حضور زنان در مناصب سیاسی، سبب می‌شود که الگوی مردانه سیاست متحول شود. این گروه عقیده دارند که حضور زنان، به تلطیف فضای خشن سیاست مردانه کمک کرده و در نهایت به تلطیف فضای جامعه خواهد انجامید.

دلیل دوم این گروه آن است که سیاست امری معطوف به قدرت است. به این معنا که هر گروه و جناحی که قدرت را دست داشته باشد، قادر خواهد بود منویات، عقیده و اراده سیاسی خود را اجرا کند. ازآن‌جاکه سیاست در دست مردان است و آنان زنان و مسایل زنان را جدی نمی‌گیرند، حضور زنان در مناصب سیاسی قدرت چانه‌سازی و مطرح‌کردن مسایل و مشکلات آنان را ایجاد می‌کند. به میزانی که مناصب سیاسی زنان بیشتر باشد، قدرت بیشتری در پیگیری مسایل زنان وجود خواهد داشت. ازآن‌جاکه زنان نیمی از جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند، مطرح‌شدن مسایل آن‌ها و تدبیر و اراده راه‌حل، به حل‌شدن نیمی از مسایل جامعه کمک خواهد کرد. هرگونه ممانعت برای حضور زنان در این مناصب، سبب می‌شود این روند به تأخیر افتد. از نظر این گروه از آن‌جاکه مردان و زنان در دو جایگاه معرفتی متفاوت قرار دارند، آنان قادر به درک مسایل زنان نیستند و از این جهت است که حضور زنان در مناصب سیاسی یک ضرورت است و نباید به آن به‌عنوان دریافت یک حق یا امتیاز نگریسته شود.

سومین دلیل این گروه در ضرورت حضور زنان در مناصب سیاسی، ارتقاء شاخص‌های بین‌المللی توسعه در عرصه بین‌الملل و کاهش فشارهای خارجی بر دولت است. از نظر این گروه زنان در سال‌های پس از انقلاب از شایستگی و تجربه لازم جهت برعهده‌گرفتن مناصب سیاسی برخوردار شده‌اند و اکنون زمانی است که از آنان بهره گرفته شود. این امر نه تنها اشغال یک پست مهم و کلان مدیریتی، بلکه بیان‌گر اعتماد جامعه به زنان است که سبب افزایش اعتماد به‌نفس زنان در داخل و احترام جامعه بین‌الملل به کشور اسلامی خواهد شد.

دلایل مخالفان حضور زنان در عرصه سیاست
اما حضور زنان در عرصه‌های سیاسی کلان مخالفانی نیز دارد. از نظر این گروه زنان دارای ویژگی‌ها و قابلیت‌های جسمانی و عاطفی خاصی هستند که برای فضای خشن سیاسی مناسب نیست. از این جهت حضور زنان در این فضا سبب اعمال فشار مضاعف بر زنان و صدمه روحی برای آن‌ها خواهد بود. مناصب سطح بالای مدیریتی نیازمند حضور تمام‌وقت افراد در مکان اشتغال، سفرهای کاری متعدد، شنیدن اخبار ناگوار و قرار داشتن در معرض استرس و فشارهای ناگهانی است؛ اموری که با روحیه زنانه هم‌خوانی ندارد.

دومین دلیل این گروه آن است که انجام وظایف سیاسی برای زنان طرق دیگری نیز دارد و منحصر در اشغال مناصب سیاسی قابل رؤیت نیست. زنان قابلیت آن را دارند که در فضای خانه، مسجد، جلسات مذهبی، سازمان‌های مردمی، کلاس‌های آموزشی و اموری از این قبیل به تکلیف سیاسی خود عمل کنند. از نظر این گروه، مزیت این نحو فعالیت سیاسی در آن است که خواست زنان به‌نحو منطقی مطرح می‌شود و به‌تدریج به سمت مراکز تصمیم‌گیر هدایت می‌گردد. در این مسیر این خواسته صیقل می‌خورد و هنگامی‌که به سمع و نظر مسئولین می‌رسد، از چنان قوت و قدرتی برخوردار می‌شود که نادیده‌گرفتن آن سخت می‌شود؛ ثمره این امر از داشتن چند وکیل و وزیر و معاون و مدیرکلی که در نهایت مغلوب جو و تعداد غالب مردان می‌شوند به مراتب بیشتر است.

دلیل دیگر این گروه در مخالفت با اصرار بر حضور سیاسی زنان در مناصب دیدنی، آن است که اگرچه صدا و خواسته زنان هنوز در میان مردان ناشنیده مانده است، اما برای رساندن این صدا به مسئولین، حضور زنان در مناصب بالای مدیریتی کفایت نمی‌کند؛ اگرچه حضور نماینده‌ای از زنان برای رساندن پیام آنان و توجیه و اصرار بر حل مسایل زنان لازم و ضروری است، اما این امر ضرورتاً از طریق داشتن وزار و وکلای زن امکان‌پذیر نیست، بلکه می‌توان با ایجاد نهادهای زنانه و ایجاد مطالبه جمعی دولت‌ها را به شنیدن خواست‌های برحق زنان واداشت.

دلیل چهارم این گروه در مخالفت با حضور زنان در عرصه‌های سیاست، تردید در ضرورت دست‌یابی به شاخص‌های توسعه است. از نظر این گروه، شاخص‌های توسعه بر مبنای ایدئولوژی و تفکر غربی تدوین شده است که در بسیار موارد با احکام اسلامی در تعارض است. حضور زنان در مناصب سیاسی بالا اگر تنها به دلیل ارتقا رتبه کشور در شاخص‌های این‌چنینی باشد، تنها نوعی نمایش سیاسی است که ثمر و بهره‌ای ندارد. از نظر این گروه، مصلحت جامعه بر آن است که به جای تأکید بر جنسیت و شاخص‌های توسعه، بر شایسته‌سالاری تأکید شود. در این صورت چنان‌چه زن یا مردی شایسته انجام وظیفه‌ای بود، انجام آن را تقبل کند.

پنجمین دلیل این گروه در مخالفت با هیاهوی سیاسی پیرامون حضور یا عدم حضور زنان در مناصب بالادستی، تأکید بر پرکردن فضا و استفاده از امکانات مغفول و نادیده‌ای است که جامعه زنان به دلیل توجه و اصرار یک‌جانبه بر مناصب سیاسی آن را از دست داده‌اند. استفاده از ظرفیت‌های موجود در حوزه زنان و یا تدبیر راه‌کارهای جایگزین برای رساندن خواست زنان و رساندن اهمیت آن به گوش مسئولین، از آن جمله است. چنان‌چه قایل باشیم مسئله اصلی در احزار مناصب سیاسی کسب قدرت برای پیش‌برد خواسته‌ها است، با اصرار بر حضور زنان در مناصب رسمی و قدرت سخت، از قدرت نرم و کاربرد آن در ایجاد مطالبه و هدایت دولت‌ها غفلت کرده‌ایم. به‌علاوه آن‌که عدم اقبال دولت‌ها به خواسته زنان مبنی بر واگذاری سهمی از قدرت رسمی، فضای خصومت را در میان زنان و دولت‌ها ایجاد کرده و به گروکشی سیاسی و گسترس فضای بدبینی خواهد انجامید.

سخن آخر
ادله موافقین و مخالفین مناصب سیاسی روشن می‌سازد که فعالین حوزه زنان در این خصوص به روش‌های جایگزین برای پرداختن به مسئله زنان توجه نمی‌کنند و اصل مسئله مشارکت سیاسی زنان را در به‌دست آوردن قدرت می‌دانند و تنها روش مواجهه با مسایل زنان را حضور زنان در مناصب می‌دانند. هرچند این نوشته در پی آن نیست که از بی‌توجهی به مسئله زنان توسط مدیران مرد غفلت کند؛ امری که لزوم اهمیت‌سازی آن برای همه مدیران و صاحب‌منصبان امری جدی و غیرقابل اجتناب است و باید مورد توجه و برنامه‌ریزی قرار گیرد.

/انتهای متن/

درج نظر