بررسی سبک های نقاشی در گذر تاریخ
تکنیک های مختلف نقاشی را پیش از این تشریح کردیم. برای علاقمندان هنر نقاشی مروری داریم گذرا هم بر سبک های نقاشی:
فاطمه قاسم آبادی/
سبک های نقاشی بسیار متنوعند چرا که در هر زمانی به نسبت علاقه و نوع زندگی مردم یک سبک خاص ظهور کرده است.
مهم ترین و اثر گذار ترین سبک های هنری در نقاشی به ترتیب تاریخ عبارتند از:
رنسانس
منریسم “شیوه گری”
باروک
روکو
رمانتیک
سمبولیسم
نئوکلاسیک
رئالیسم
امپرسیونیسم
نیوامپرسیونیسم
پست امپرسیونیسم
فوونیسم
اکسپرسیونیسم
آبستره اکسپرسیونیسم
کوبیسم
فوتوریسم
دادائیسم
انتزاعی یا آبستره
کانستراکستیم
سور رئالیسم
آپ آرت
فتورئالیسم
آبستره اکسپرسیونیسم
پاپ آرت
هنر مفهومی “کسینجرئال آرت”
مینچال آرت
پرفورمنس
پست مدرنیسم
میلی مال آرتچند
رنسانس (Renaissance)
سبک رنسانس در قرن 15 ميلادي از ايتاليا آغاز ميشود. در اين دوره مردم ایتالیا به فرهنگ باعظمت گذشتهي خويش توجه نمودند و درصدد احياي آن برآمدند. رنسانس عبارت بود از تحولاتي که از فلورانس ايتاليا شروع شد و به کشورهاي ديگر نيز سرايت کرد.
زنده شدن دوبارهي الهههاي يونان و روم باستان در ادبيات و هنر مردم و توجه به انسان به عنوان زيباترين نمونه، الگويي براي نقاشي و مجسمهسازي شد.
“دوناتللو” (پيکرهساز) با “پيغمبر کلهکدو” و “فرافيليپوليپيگ”، “جوتو” و “مازاتچو” از نقاشان رنسانس اوليه و “ميکل آنژ”، “لئوناردو داوينچي” و “رافائل” در مرحلهي اوج رنسانس يعني قرن 16، از برجستهترين هنرمندان اين دوره به شمار ميرفتند….
باروک(Baroque)
هنر قرن 17 و نيمهي اول قرن 18 ميلادي متعلق به “باروک” است. پرهيز از خطوط مستقيم، استفاده از تزيينات و تجمل فراوان در معماري، استفاده از رنگهاي درخشان به خصوص رنگ طلايي، درودگري ميز و صندلي، تزيينات فراوان در هر زمينهي هنري (کالسکههاي پرزرق و برق و پرتجمل اشرافي) و نقاشي سقف کاخها و کليساها، از خصوصيات مهم اين سبک به شمار ميروند. از هنرمندان مهم اين دوره ميتوان “کاراواجو”، “آنيباله کاراچي”، “رمبراند”، “نيکلا پوسن”، “ال گرکو”، “ولاسکوئز”، “تيهپولو”، “روبنس” و “برنيني” را نام برد.
روکوکو (Rococo)
اين واژه به معني “سنگريزه” است. در اين سبک هنري، نمايش تزيينات فراوان توأم با جزئيات و ريزبينيهاي هنرمندانه ديده ميشود.
اين سبک هنري کمدوام، در ضديت با ابهت “باروک” و صلابت معنوي آن برخاست و به جاي آن بر خاصيت سبکي و ريزنقشي با تزيينات فراوان ريز و فرحانگيز افزود. “روکوکو” به طور متمرکز در انگستان و فرانسه مطرح شد.
از نقاشان اين سبک ميتوان به “آنتوان واتو” (که هدفش به زوال کشيدن اشرافيت بود)، “ژان شاردن” (اثر مهمش بازگشت از بازار است)، “ويليام هورگارث” (ازدواج مد روز از معروفترين کارهاي وي است)، “گينز بارو” (که توجه مخصوصي به اشراف داشت) و “بانو گراهامشريف” اشاره کرد.
رمانتیک (Romanticism)
انقلابي در هنر و فلسفهي قرن 18 ظهور پيدا کرد که در واکنش به کهنهگرايي “نئوکلاسيسم” و فردگرايي پيش از خود بود.
“رمانتيسيسم” در برگيرندهي الگوهاي جديدي از هستي بود. هنرمند در واکنش به مسائل اطراف خود دست به خلق آثاري ميزند و هويتي مستقل در اجتماع پيدا ميکند؛ هويتي منفعل در برابر اتفاقات اطراف خود. رخدادهاي عاطفي، اجتماعي، سياسي و … او را متأثر ميکنند و خلق آثار جديد شروع ميشود. رمانتيسيسم طغياني بود بر عليه محدوديتهاي هنر، افکار، مفاهيم و ادراک.
اين هنر از فرانسه به نقاط ديگر جهان سرايت کرد. از نقاشان مهم اين سبک ميتوان به “ژريکو”، “دلاکروا”، “گويا”، “کنستابل”، “ترنر” و “کاميل کورو” اشاره کرد.
رئالیسم (Realism)
واژه “رئالیسم “به معناي بازنمايي واقعيت بدون دخالت احساس و عواطف است؛ بازنمايي طبيعت بدون گزينش، اصلاح و آرايش. اين شيوه با “گوستاو کوربه” آغاز ميشود.
او همچون دوربين عکاسي واقعيتهاي زندگي را (چه تلخ و چه شيرين) به نمايش ميگذاشت. از هنرمندان ديگر اين سبک ميتوان از “فرانسوا ميله” نام برد.
امپرسیونیسم (Impressionism)
مهمترين پديدهي قرن 19، اين انقلاب هنري است که بعد از “رمانتيسيسم” دومين شورش هنري عليه قراردادها ميباشد. اين عنوان از تابلويي اثر “مونه” به نام “امپرسيون” (طلوع آفتاب) اقتباس شد که نخستين بار در نمايشگاهي از آثار هنرمنداني شامل “رنوار”، “سيسلي”، “پيسارو” و “سزان” به نمايش گذاشته شده بود.
اساس کار “امپرسيون”ها بر بازي با نور و تغيير رنگها در شرايط مختلف نوري استوار بود. ثبت لحظهاي از موضوع و عقيدهي آنها مبني بر تغيير رنگها در اوقات مختلف روز، باعث خلق آثاري شد که بسيار درخشان و در عين حال ناواضح بودند. استفادهي کمتر از رنگهاي تيره و مخلوط نکردن رنگها بر روي پالت، از ويژگيهاي مهم اين سبک هنري ميباشند.
از هنرمندان ديگر اين سبک ميتوان “لوترک”، “دگا”، “گوگن”، “ونگوگ”، “سورا” و “سينياک” را نام برد که هر يک از اين نقاشان امپرسيون در روند کار خود يکسان نماندند و کمکم هر کدام از آنها شيوهاي شخصي در نقاشي خود پيدا کردند که سرآغازي بر پيدايش سبکهاي ديگر بود.
نئوامپرسیون( (Neo-impressionism
اين سبک هنري که دنبالهروي “امپرسيون”ها بود، در نيمهي راه از آنها جدا شده و سبکي مستقل پديد آورد. نقاشان امپرسيون هر کدام ايدهاي جديد و تازه نسبت به نقاشي داشتند و همين امر باعث پيدايش سبکهاي بعدي و شجاعت هنرمندان در ارائهي نظريات جديد شد.
“پل سزان”، از معروفترين نقاشان اين سبک جديد امپرسيون بود که در ارائهي آثار طبيعت بيجان خود، نوآوريهاي جديدي را ابداع نمود. “سورا” و “سينياک” با سبک نقطهگذاري خود در دورههاي بعد مبدع شيوهي “پوانتيليسم” (نقطهپردازي) بودند.
اين سبکهاي جديد امپرسيون بر هنرمندان بزرگ بعدي يعني “گوگن” و “ونگوگ” ثأثير زيادي گذاشت و “لوترک” نيز در اين زمينه بيتأثير نماند. او چاپهاي زيادي انجام داد که بيشتر به چاپهاي ژاپني نزديک بود.
سمبولیسم (Symbolism)
“گوگن”، از نقاشان “امپرسيون”، در شيوهي شخصي خود يک سري تابلو به صورت سمبليک و نمادين از “هائيتي” ارائه داد که نقاشان ديگر از او الهام گرفتند و بدين ترتيب اين جريان هنري شکل گرفت.
“سمبوليست”ها هنرمنداني رمزگرا بودند و نقاشي را براي بيان احساسات دروني خود انتخاب کردند و سبکي مشخص پديد آوردند که در حد درک همگان نبود. اين شيوهي هنري با شعار “هنر براي هنر” عجين شده بود.
“ماتيس”، “مارکه” و “روئو” از هنرمندان اين سبک ميباشند. “هانري روسو” نيز از نقاشان سمبوليست بود که “کولي خفته” از آثار مهم وي به شمار ميرود.
ادامه دارد…
انتهای متن/