تلویزیون می بینم اما…
سریال “بانوی عمارت” درآخرین نظرسنجی سازمان صدا و سیما در شمار پربیننده ترین سریال های رسانه ملی بوده است؛ سریالی با محوریت نقش زنان در جریان وقایع تاریخی کشورمان در صد سال پیش که سعی کرده این چهره را نه یکسره سیاه و منفی و نه بکلی مثبت و خوب نشان دهد.
این روزها وقتی صحبت از رسانه و مخاطب رسانه ای مخصوصا مخاطب تلویزیونی به میان می آید، زیاد می شنویم که حالا دیگر مخاطب تلویزیونی به صدا و سیما اعتنایی ندارد و بیشتر برای سرگرمی، که از مهم ترین کاربردهای رسانه مهمی مثل تلویزیون است، به سراغ شبکه های ماهواره ای می رود و از محصولات تصویری دیگر استفاده می کند.
اما واقعیت این است که هنوز هم صدا وسیمای جمهوری اسلامی از مهم ترین رسانه های تاثیرگذار بر مخاطب ایرانی است، چون:
- به هر حال مخاطب ایرانی که در کشور ایران بسر می برد، از هر گروه و طبقه و تیپ اجتماعی که باشد ناگزیر بایستی از رسانه ای که رابطی میان او و نهاد های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی جامعه اوست، بهره بگیرد. این رابطه می تواند به تناسب میزان قوت و جذابیت فنی و تصویری و غنا و کارآمدی و مرتبط بودن محتوای تولیدات رسانه ای با مسائل اصلی زندگی مردم کم و زیاد شود، ولی مسلما نمی تواند بطور کامل قطع گردد.
- صدا و سیمای ج.ا به اعتبار این که در کشور ایران و برگرفته از زندگی شهروند ایرانی برنامه می سازد و محتوا تولید می کند، در مجموع نسبت به هر رسانه دیگری که در خارج از مرزهای جغرافیایی و فرهنگی و اجتماعی و … مخاطب ایرانی است، به فکر و فرهنگ و زندگی این مردم نزدیک تر است. مسائل و مشکلات مردم ایران زمین را صدا وسیمای ج.ا باید بداند و بگوید و بکاود. سایر رسانه ها به نسبتی که از این مردم در احوال فرهنگی و اجتماعی و معیشتی و … واقعا خبردارند، می توانند منعکس کننده حال و احوال این مردم باشند. مخاطب هوشمند ایرانی امروز دیگر خوب می داند که چه کسانی از نمد مسائل و مشکلات و مرارت های زندگی مردم ایران قرار است برای خود کلاهی دست و پا کنند و چه کسانی واقعا دلسوز مردمند و به فکر راهی برای گره گشایی در زندگی آنها. این است که امروز خیلی از ایرانیان در شمار مخاطبان صداو سیمای ج.ا هستند و می توانند باشند اما “بشرطها و شروطها”.
چنین نگاهی به جایگاه صدا وسیما و محصولات و تولیداتش هم دلگرم کننده است و هم در عین حال هشداردهنده .
دلگرم کننده است چون نشان دهنده زمینه مساعد برای جلب مخاطب ایرانی به خروجی های رسانه ملی است و هشدار دهنده است چون حکایت از حساسیت و اهمیت کار این رسانه و کیفیت و قوت محصولات رسانه ملی می کند.
وقتی در خبرها می آید که طبق آخرین نظرسنجی صداوسیما ، ۶۶ درصد از پاسخگویان نمونه آماری، بیننده حداقل یکی از سریالهای درحال پخش از شبکههای تلویزیونی بوده اند و ۵۶ درصد آنها همه پنج سریال جدید تلویزیونی را تماشا می کنند، معنایش این است که تولیدات جذاب تر و قوی تر به هرحال مخاطب را پای تلویزیون می کشاند و توجه او را جلب می کند. مشخصا در این نظرسنجی سریالی چون “بانوی عمارت” عنوان پربیننده ترین سریال تلویزیونی را به دست می آورد؛ سریالی با محوریت نقش زنان در جریان وقایع تاریخی کشورمان که سعی کرده این چهره را نه یکسره سیاه و منفی و نه بکلی مثبت و خوب نشان دهد.
معنای این خبر این است که مخاطب ایرانی کاملا متوجه است که کدام سریال با داستان جذاب و بازی خوب و کشش مناسب و منطق قابل قبول و … ساخته شده است. وقتی داستان به اندازه کافی جذابیت داشته باشد و با فرهنگ و تاریخ و زندگی مردم این مرز و بوم مرتبط و همجنس باشد، می تواند بطور نسبی مخاطب را راضی می کند. یعنی این که لازم نیست وقتی زنان و نقش آنها در یک سریال پررنگ می شود، نگاهی یکجانبه و افراطی به زنان داشته باشیم و تا جایی که می توانیم نقش و چهره آنان را سیاه و منفی نشان دهیم، بلکه می توان فیلم و سریال جذاب ساخت و در عین حال نگاه متعادل و واقع بینانه به همه امور از جمله جایگاه و نقش زنان داشت. در این صورت مخاطب قطعا این محصول را بر محصولات شبکه های غیروطنی که سعی شده با رنگ و لعاب شرقی و سوژه ها و محتوای نازل و … جذاب و قابل اعتنا گردد، ترجیح می دهد. البته این ترجیح هم مساوی نقد نکردن محصول و یکسره تایید کردن آن نیست.
معنای دیگر این خبر خوب این است که برنامه سازان و تولیدکنندگان محصولات صدا و سیما و مدیران رسانه ملی باید امیدوار باشند که در هر حال مخاطب برنامه خوب را می شناسد و از آن بهره می گیرد ولی با همان قید مهم “بشرطها و شروطها” که مخاطب و سلیقه، شعور، عقل و منطق او را دست کم نگیرند.
فرزانه حکمت /انتهای متن/