کمی هم مقلد غرب باشیم
شاید شما هم دیده یا شنیده باشید وقتی عزیزی از سفر به کشوری غربی و یا شرقی بر می گردد با آب و تاب و هم آه و حسرت از عادت از خصائل نیکو و رفتارهای پسندیده آن ور آبی ها یاد می کند. باید از این عزیزان پرسید این تعریف و تمجیدها آیا فقط برای نقل در محافل خوب است تا حسن های دیگران را با عیب های مردم خود مقایسه کنیم و با تاسف سر تکان بدهیم و آیه یأس بخوانیم که این مردم چنین اند و آن جامعه چنان و اصلا درست نمی شویم و باید رفت و …؟
این روزها که فضای مجازی جایش درست در وسط زندگی ماست، کم نیست پیام هایی که در این فضا دست به دست می شود و نه فقط با متن، بلکه با عکس، ویدیو و … نشان می دهد که ما یک جامعه خواستنی و ایده آل نیست و به ما یاد آوری می کند که جامعه ای که در آن زندگی می کنیم و خود ما تشکیل دهندگان آن هستیم، نیاز مبرمی به تغییر، اصلاح و نو شدن دارد و باید یک پوست اندازی در خیلی از رویه ها و عادت های جمعی داشته باشد.
شاید همه ما وقتی پیام هایی این چنینی را می خوانیم، لب بگزیم و آه از نهادمان بلند شود که ای کاش ما اینگونه نبودیم؛ اما باید بپذیریم که اگر کسی به میهن و مردمش واقعاً علاقهمند باشد، بهجای بدگویی، لب گزیدن و در جستجوی مقصر بودن، فکر می کند و تلاش می کند تا قدمی مثبت در جهت اصلاح و تغییر در عادت های جمعی ناصواب بردارد.
این روزها، حرف و افسوس و نچ نچ زیاد است اگر در کانال های تلگرام سری بگردانیم و نگاهی گذرا به هشتک و پروفایل ها داشته باشیم خواهیم فهمید ما داعیه داران بی عملی هستیم که در بسیاری از ما میل به پیشرفت و تغییرات مثبت فقط در کاغذهای روی مانیتور و یخچال و میز کارمان و یا در گروه و کانال و پروفایل هایمان است اما این را باید پذیرفت که تنها به گفتن و هشتک زدن و عکس های سه رنگ پروفایل کاری از پیش نمی رود. باید اصلاح را هر کس از خودش، خانوادهاش و فرزندانش آغاز کند و در نهایت جز با حرکت های جمعی مثبت نمی شود در جهات فرهنگی اجتماعی نو شد و پوست انداخت.
در مسیر این نو شدن قدم اول را می توان با تقلید برداشت.
درست است که غالباً ما را از تقلید باز میدارند و مولای رومی به جد با تقلید مخالف است و می گوید:
خلق را تقلید شان بر باد داد ای دو صد لعنت بر این تقلید باد
اما این بار می خواهیم بگوییم که اتفاقاً بد نیست که تقلید کنیم و البته منظورمان تقلید کورکورانه نیست.
شاید شما هم دیده یا شنیده باشید وقتی عزیزی از سفر به کشوری غربی و یا شرقی بر می گردد با آب و تاب از خصائل نیکو و رفتارهای پسندیده آن ور آبی ها تعریف می کند و با آه و حسرت از عادت ها و رویه های خوب شان یاد می کند. باید از این عزیزان پرسید این تعریف و تمجیدها آیا فقط برای نقل در محافل خوب و مفید است تا آن حسن های دیگران را با عیب های مردم خود مقایسه کنیم و با تاسف سر تکان بدهیم و آیه یأس بخوانیم که این مردم چنین اند و آن جامعه چنان و اصلا درست نمی شویم و باید رفت و …؟
آیا نمی شود ما هم عادت و منش و روش خوب آن مردمان را تقلید کنیم و به بقیه مردم هم سفارش کنیم که تقلید کنند؟
آیا فقط باید مقلد ظواهر و رفتارهایی باشیم از غربی ها که در فیلم ها نشانش می دهند و خیلی وقت ها نه به زندگی واقعی شان مربوط است و نه به آدم های واقعی شان؟
واقعیت این است که هر فرهنگی در خود آموختنی های بسیاری دارد و بپذیریم که برای اصلاح و بهبود وضع زندگی مان و حرکت رو به جلوی جامعه مان می توانیم از غربی ها هم خیلی چیزهای خوب بیاموزیم.
این تقلید، غرب زدگی نیست. چون غرب زدگی که خیلی متفکران اجتماعی مذمتش می کنند، تقلید بی فکر و تعقل است؛ اما وقتی قرار است به عادات و رویه مردمان دیگر نگاه کنیم و بر اساس عقل و سنجش، بعضی از آنها را انتخاب کنیم، دیگر حرف غرب زدگی و تقلید کورکورانه نیست.
با این نگاه چه عیبی دارد که ما در اموری مثل نظم پذیری، عادت به کتابخوانی، وقت شناسی و … از غربی ها و از هر ملت دیگری که حرکات و سکنات خوب و پسندیده دارند، در هر جای زمین که هستند، تقلید کنیم؟
/انتهای متن/