بیا باران شو و جاری شو و بردار سدها را

8 صفر سالروز درگذشت سلمان فارسی است که از مفاخر بزرگ ایرانیان است اما نام این پارسای پارسیان در میان فوج فوج غزل های عاشقانه فارسی گم شده است. با این حال سلمان فارسی سوژه نابی است که خوش در دفتر شعر محمد کاظم کاظمی نشسته است . در سال روز درگذشت این بزرگ مرد ایرانی غزل خوانی می کنیم.

0

سلمان همان روزبه است که  برای آن که  روزبه شود سلمان شد و سلمان همان است که  درخت زندگی اش با دستان پیامبر کاشته شد  و ریشه  داد و دنیا دنیا فخر و افتخار و بزرگی را برای پارسیان و پارسی زبانان  ثمره داشت.

روزبه ایرانی همان سلمان است که پیامبر او را از اهل بیتش نامید و بر مروت و جوانمردی اش قسم یاد کرد.

 این  پارسای پارسیان  نامش در میان فوج فوج غزل های عاشقانه فارسی گم شده است   ، سلمان فارسی سوزه نابی است برای شعر سرودن ،سوژه نابی که خوش در دفتر شعر  محمد کاظم کاظمی[1] نشسته است .

به بهانه  8 صفر درگذشت این بزرگ مرد ایرانی ، غزل خوانی می کنیم.

بیا باران شو و جاری شو و بردار سدها را

به پیکارِ «نخواهد شد» بیاور «می‌شود»ها را

ببین، کورُش هم اینجا خواب بیداری نمی‌بیند

به سوی زندگی بشتاب و بگذار این جسدها را

تو را بانگ بلال از دور سوی خویش می‌خواند

برای خسروان بگذار لحن باربدها را

صدای روشنی می‌آید از ژرفای نخلستان‌

سبد بردار پر کن از مناجاتش سبدها را

غریبی در دیار خویشتن‌؟ مهمان شهری شو

که «اهل بیت‌» می‌خوانند آنجا نابلدها را

کرامت را ببین‌، پیغمبران شهر دانایی‌

به تدبیر تو می‌بندند راه عبدودها را

[1]– محمدکاظم کاظمی در سال ٤٦ در شهر هرات افغانستان به دنیا آمد، در سال ٥٤ به کابل کوچ کرد و  در سال ٦٣ به ایران آمد. در همین ایران بود که او  پس از اتمام دوره دبیرستان، کارشناسی خود را رشته مهندسی عمران از دانشگاه فردوسی مشهد گرفت و بعد فعالیت‌های ادبی اش را شروع کرد. کاظمی در سال ٦٩ به انجمن شاعران انقلاب اسلامی افغانستان پیوست و آن را تا دهه ٧٠ ادامه داد. پیاده آمده بودم و قصه سنگ و خشت از جمله آثار این شاعر خوش قریحه افغان است .

/انتهای متن/

درج نظر