خانواده مدنی جایگزین خانواده پدرسالار می شود؟
خانواده ایرانی در حال حاضر دچار بحران است یا در حال تحول؟ آیا زوال پدرسالاری در این جامعه با جایگزینی مردسالاری، زن سالاری یا فرزندسالاری همراه بوده است؟ خانواده مدنی مدل مطلوب امروزی حساب می شود برای خانواده؟ این ها سوالاتی است که در نشست تخصصی بررسی و تحلیل کتاب “زوال پدرسالاری؛ فروپاشی خانواده یا ظهور خانواده مدنی” مطرح شد.
گروه علمی تخصصی جامعه شناسی خانواده انجمن جامعه شناسی ایران، دوشنبه ١٧مهرماه نشستی را به منظور معرفی و تحلیل کتاب دکتر محمدامین قانعی راد با عنوان”زوال پدرسالاری؛ فروپاشی خانواده یا ظهور خانواده مدنی” برگزار کرد.
در این نشست دکتر قانعی راد به عنوان نویسنده اثر توضیحاتی در مورد کتابش ارائه داد و آقای دکتر باقر سارو خانی و دکتر عالیه شکربیگی این کتاب را مورد تحلیل و بررسی قرار دادند. مهم ترین بحث مطرح شده در این نشست، پرداختن به مفهوم پدرسالاری و ظهور خانواده مدنی در ایران بود.
دکتر عالیه شکربیگی، جامعه شناس و مدیر گروه علمی تخصصی جامعه شناسی خانواده جلسه را با این مقدمه آغاز کرد:
“در سال های اخیر مسائل مختلفی در حوزه خانواده مطرح شده است، اینکه آیا خانواده دچار فروپاشی شده؟ نهاد خانواده دچار بحران است یا الگوهای خانواده دچار تغییر شده است؟ کدامیک از این موارد مصداق عینی از وضعیت نهاد خانواده در ایران است؟ با توجه به اینکه کتاب “زوال پدرسالاری، فروپاشی خانواده یا ظهور خانواده مدنی” دارای بینشی جامعه شناختی است و به بسیاری از نیازهای کشور ما در حوزه خانواده پاسخ داده، در این جلسه از دکتر قانعی راد خواستیم تا در مورد انگیزه های خود از نگارش این کتاب حرف بزند.پدرسالاری با مردسالاری متفاوت است
سپس دکتر محمد امین قانعی راد گفت:
” پدرسالاری فقط یک نظام اقتدار نبوده و در طول تاریخ ظرفیت حمایتی و مراقبتی هم داشته است. یعنی امروزه طوری از پدرسالاری بحث می شود که گویی نظام ستم تاریخی بوده است اما این مسأله در جای خود از نوعی مشروعیت برخوردار بوده و کاری برای اجتماع انجام می داده است. بعبارتی تصمیم گیری را در خانواده متمرکز می کرده و صرفا پدران فقط حاکمیت نداشتند و زنان و مادران نیز زمینه ی استمرار پدرسالاری را فراهم می کردند و هنوز هم حتی برخی مادران به نیابت از پدر اقتدار را در خانواده اعمال می کنند. مردسالاری با پدر سالاری متفاوت است چون مرد سالاری پدیده ای متأخر است و به جنسیت مرد ارتباط دارد اما پدر سالاری طوری بود که مردان و زنان مقهور تسلط پدر بودند. پدر فردی مسن بود و پدرسالاری در خانواده گسترده کارکرد داشت. با زوال پدرسالاری مقوله ای چون مرد سالاری است و قرینه های آن زن سالاری و کودک سالاری مطرح شد. امروزه نیز با شکل های ناهمگونی از اقتدار روبرو هستیم که آنها وظیفه مراقبت را نمی توانند انجام بدهند. یعنی مردسالاری به یک معنا از جنس زور و قدرت ظهور می کند و مرد از قدرت فیزیکی و جسمی خود می خواهد استفاده کند و در واقع کاریکاتوری از پدرسالاری است.”
خانواده مدنی یعنی رسیدن به گفتگوی همدلانه
این استاد دانشگاه در ادامه اضافه کرد:
“در دوره ی پدر سالاری دانش ها سینه به سینه به افراد انتقال پیدا می کرد و دانش با سالمندی نسبت داشت و اما امروز این دانش به سمت نسل جوان آمده است طوریکه گاهی در برابر این رویش جوانان و فوران جوانی کم می آوریم. از طرفی زنان نیز به عنوان نیروی مؤثر در علم و دانش و سیاست و مدیریت فعالند. در واقع به لحاظ تاریخی در انقلاب مشروطه ساختار نظام پدرسالاری به چالش کشیده شد و مردان این فرآیند را به راه انداختند و زنان و جوانان نیز به آن پیوستند و ساختار خانواده به مرور دچار تحول شد. امروزه سالمندان نقش مشورت دارند ولی در نهایت جوانان خودشان تصمیم می گیرند و می بینیم پدر انتخاب همسر را بر عهده پسر و دخترش می گذارد. در این کتاب مبحثی را به مسأله گذر از منطق پدرسالاری به منطق ترازو اختصاص دادم؛ منطق پدرسالاری چارچوب و معیاری داشت و انسان را نمی فروخت اما در منطق تراوز با جامعه ای مواجه شده ایم که خشونت مرد سالاری، زن سالاری و فرزندسالاری خودش را را نشان می دهد.گفت و گوی همدلانه مبنای همزیستی
نویسنده کتاب “زوال پدرسالاری؛ فروپاشی خانواده یا ظهور خانواده مدنی” در مورد جایگزین مناسب پدرسالاری در خانواده امروز گفت:
” در این کتاب دغدغه ی من این بود که چه چیز می تواند جایگزین پدرسالاری شود؟ من معتقد به مادرمرکزی و پدرمرکزی زندگی هستم یعنی این که چطور می توان مادر و پدر، شفقت و عدالت، احساس و فکر و طبیعت و عقل در یک مجموعه انسانی با هم متحد شوند و زوال پدر سالاری به سمت شکوفایی انسان برود نه غلبه یک جنس بر جنس دیگر. به نظر من ما باید شاهد یک فرهنگ انسانی باشیم و فرهنگ انسانی در خانواده مدنی شکل می گیرد، چون گفتگو را مبنای همزیستی با هم قرار می دهند و در این گفتگو چانه زدن و دعوا نیست بلکه گفتگوی همدلانه است. زندگی خانواده فراتر از منطق به همدلی و عشق نیاز دارد و در چارچوب خانواده باید به احساسات هم احترام بگذاریم. امیدوارم این کتاب بتواند کمکی کند به جامعه ی ما برای گذر از مرحله ی بحران خانواده به خانواده ی انسانی تر.”
کمکی کند به جامعه ی ما برای گذر از مرحله ی بحران خانواده به خانواده ی انسانی تر.”
خانواده پدرسالار شخصیت قدرت نگر تولید می کرد
دکتر باقر ساروخانی، جامعه شناس و پدر جامعه شناسی خانواده در ایران نیز در این جلسه نظرات خود را در رابطه با موضوع این کتاب اینگونه ارائه داد:
“جامعه ی پدر سالاری نقاط منفی زیادی داشته و پدر به عنوان رئیس، کارفرما و فرمانده، در هر حالتی دستور حرکت می داده و همه باید اجرا می کردند و انحصار قدرت در آن تبلور می یافت. تبعات این نوع خانواده خیلی خوب نیست و بچه های فرآورده ی این خانواده موجوداتی پذیرا و انفعالی اند در حالیکه طبیعت هر انسانی خلاقیت و ساختن و ارتباط جویی است. در کارگاه پدرسالاری انسان هایی بار می آیند که فکرشان توسعه پیدا نمی کند و خانواده پدرسالار شخصیت قدرت نگر تولید می کرد.
حالا بحث اینجاست، خانواده بعدی ما یعنی خانواده مدنی چه چیز می خواهد؟ قدرت می خواهد یا دنبال قدرت نیست؟ ما معتقدیم خانواده میراث فرهنگی هر جامعه ای است و هیچ جامعه ای نمی تواند بدون خانواده باشد و هر جا خانواده تضعیف شده جامعه بسیار دچار تزلزل شده است. آنچه در این کتاب مطرح می شود نیز این است که چگونه از خانواده پدر سالار در بیاییم و فروپاشی خانواده را هم نداشته باشیم.”
گذر از خانواده پدرسالار حتما به جامعه مدنی نیست؟
دکتر ساروخانی افزود:
“اینکه بگوییم حتما خانواده به شکل خاصی خواهد رسید دیدگاه اشتباهی است و نمی توانیم برای همه دنیا نسخه ثابت بپیچیم. بنابراین دیدگاه ما این است که پدرسالاری به عصر دیگری تعلق داشته و ما به دنبال نوع دیگری از خانواده هستیم. ما پذیرفتیم حرکت از پدرسالاری حتما به خانواده مدنی منجر نمی شود اما ما ترجیح می دهیم که خانواده مدنی جایگزین مناسب تری برای خانواده پدرسالاراست. خانواده ای که انسان جدای از جنسیت می تواند به واقع انسان باشد. انسانی که ذاتش در خانواده شکوفا شده و می تواند این شکوفایی را به جامعه انتقال دهد. اعتقاد من این است که در خانواده مدنی ذخیره ارتباطی باید وجود داشته باشد. یعنی برخلاف جوامع گذشته که زنان کارکرد بیولوژیک داشتند و فقط منحصر به خانه بودند،حالا ما با زنی مواجهیم که در عرصه ی جامعه فعال است و خانواده مظهر گفتگوی بین زن و مرد شده است. یادمان باشد در جامعه ی مدنی حتما گفتگوها به نتیجه نمی رسد اما با وجود اختلاف دیدگاه های زن و مرد، منطق در هر سوی گفتگو وجود دارد. اقتدار در خانواده مدنی اندیشه ای قابل قبول و قابل دفاع است که افراد می توانند در مورد مسائل مختلف حرف بزنند و حق نظر دادن دارند. تصمیمات فردی در این خانواده گرفته نمی شود و همه با هم تصمیم می گیرند. انسان ها ورای غریزه قرار می گیرند و در نتیجه خانواده کارگاهی است که از آن فرزندانی با بلوغ ذهنی به بار می آیند.”
خانواده در حال تحول است نه فروپاشی!در انتهای نشست دکتر عالیه شکربیگی نیز به بیان نظرات خود در زمینه ی کتاب زوال پدر سالاری، فروپاشی خانواده یا ظهور جامعه مدنی پرداخت:
“آنچه دکتر قانعی راد در این کتاب مطرح کردند این است که ما خواهان خانواده ای هستیم که در آن اعتماد، فرهیختگی و سرمایه اجتماعی وجود داشته باشد. همچنین این کتاب به لحاظ محتوایی دارای روح جامعه شناختی است و مخاطب را به درستی هدایت می کند. بحث دموکراتیک شدن خانواده بررسی می شود یعنی وقتی خانواده ای در فرآیند دموکراتیک قرار گیرد نمی خواهد نقش بازی کند و می خواهد خودش باشد. از طرفی با سیاست ها و راهکارهای دولت تحت عنوان سیاست های خانواده روبرو هستیم و شاید نیت سیاستگذاران خانواده خیر بوده اما به دلیل سیاست های اشتباه آن ها خانواده بیشتر دچار بحران شده است. یعنی این سیاست ها بیشتر خانواده را محدود کرده و جوابگوی مسائل خانواده نیست. از طرفی با توجه به آنچه در این کتاب مطرح شده اینکه تحولات خانواده را به معنای فروپاشی و بحران بدانیم اشتباه است بلکه خانواده ایرانی در حال تغییر است و عوامل مختلفی منجر به این تحولات شده است.”
چرا سیاست های حوزه خانواده موفق نبوده؟
این استاد دانشگاه ضمن اشاره به این بحث که مدتیست سبک زندگی ایرانی و اسلامی در جامعه ما مطرح شده است، تأکید کرد:
“ما به چه مدلی از سبک ایرانی و اسلامی رسیده ایم؟ شاخصه های این سبک زندگی چیست و آیا می شود با تنوع گونه های خانواده در ایران به یک گونه از سبک زندگی برسیم؟ وقتی سیاست های توسعه خانواده را می بینیم، برنامه ریزان و سیاستگذاران طرح های مختلفی را مطرح کرده اند اما در عمل خانواده نتوانسته محمل عشق و توافق باشد. از طرفی تحولات خانواده در بیش از سه دهه گذشته بیشت توسط روانشناسان مورد بررسی گرفته است . این کتاب نشان می دهد که جامعه شناسی و جامعه شناسان هم باید در حوزه خانواده ورود کنند چون خانواده در بستر اجتماع قرار دارد. تا امروز مداخله سیاستمداران در امر خانواده یک مداخله ایدئولوژیک بوده است مثل قانون تسهیل ازدواج، فرهنگسازی برای ازدواج، مدیریت اقتصادی ازدواج و… که اینها نه تنها باری از دوش خانواده برنداشته بلکه خانواده را دچار آسیب هم کرده. بنابراین به نظر می رسد دولت باید تحولات خانواده و عرف اجتماعی را هم در کنار سیاست های خود در نظر گیرد.”
/انتهای متن/