کسب و کار با این لقمه های کوچک خوشمزه
آشپزی از آن کارهای خوب و خوشمزه است که معمولا مورد علاقه خانم هاست برای تامین نیاز خانواده اما هستند زنانی که با این کار خوشمزه کسب و کاری پر رونق راه انداخته اند. با یکی از آنها که در کار درست کردن فینگرفود به جایی رسیده، گفت وگو کرده ایم.
آشپزی در دنیای جدید مفاهیم و واژه های زیادی وارد سبد غذایی مردم ما کرده است یکی از این واژه ها فینگر فود است که این روزها بازار آن بسیار داغ است و پر طرفدار. با مریم صالح نیا که در درست کردن فینگر فود در خانه مهارت دارد و از این راه برای خودش کسب و کاری راه انداخته، گفت وگویی کرده ایم.
در خانواده ای پر جمعیت به دنیا آمدم
من در خانواده ای پر جمعیت به دنیا آمده ام سه خواهر و دو برادر دارم که چهار تای آن ها از من بزرگتر هستند و تنها یک فرزند کوچکتر از من در خانواده هست.
در زمان کودکی ام به خاطر شغل پدرم به مناطق مختلف ایران سفر کردیم و در هر شهری یک یا دو سال می ماندیم به خاطر همین هم با بیشتر فرهنگ های ایرانی آشنا هستم و از نزدیک آن ها را می شناسم.
حدود هشت سال پیش به تهران آمیدیم و از آن موقع که مقارن با بازنشستگی پدرم هم بود همین جا زندگی می کنیم.
من همان هشت سال پیش در رشته ی مهندسی عمران در دانشگاه تهران قبول شدم و درسم را شروع کردم. از همان ابتدا پدرم مخالف بود چون فکر می کرد این رشته مردانه است اما من با علاقه تمام به درسم ادامه دادم و بدون هیچ افتادن یا مشروطی درس هایم را خواندم و توانستم چهارساله درسم را تمام کنم.
وقتی فارق التحصیل شدم از بخت بد من یا شاید هم اوضاع بد کار نتوانستم شغل مناسبی در زمینه تحصیل خودم پیدا کنم و خوب این برای من که با علاقه زیاد درسش را تمام کرده بود خیلی سنگین بود…
حدود دو سال به دنبال کار بودم ولی موفق نشدم آخر پیش خودم گفتم که تا کی قرار است همین طور از صبح تا شب به دنبال کاری باشم که پیدا نمی شود؟ به خاطر همین هم تصمیم گرفتم خودم کاری را شروع کنم
با پاکت سازی شروع کردم
در ابتدای کار تصویر درستی از کاری که می خواستم شروع کنم نداشتم و تنها می دانستم که باید مستقل شوم به خاطر همین هم باید کارهایی را که به نظر می رسید سرمایه آنچنتانی نمی خواهد و می توانم از پسشان بر بیایم را انتخاب کنم.
یکی از این کارها پاکت سازی بود. اول با توجه به الگوهایی که از باز کردن یک سری پاکت پیدا کردم شروع کردم به ساختن…
در این کار چون علاقه خاصی به آن نداشتم پیشرفت خوبی هم نداشتم و بعد از کلی تمرین توانستم پاکت های تر و تمیز بسازم. و با کمی گشتن در بازار مغازه ای را هم پیدا کردم که خواهان کارهایم بود ولی همان طور که گفتم چون به این کار علاقه ای نداشتم خیلی با علاقه به آن نمی پرداختم و مسلم است که درآمد کمی هم از آن داشتم.
به خاطر همه این ها تصمیم گرفتم به محض پیدا کردن یک کار خانگی دیگر، پاکت سازی را کنار بگذارم.
آشپزی ام خوب بود
چون تعداد افراد در خانواده من زیاد بود مادرم از بچگی به ما یاد داد که باید در کار خانه کمک کنیم به خاطر همین هم من وقتی 13 ساله بودم بر خلاف بیشتر دوستانم به تمام کارهای خانه و به خصوص آشپزی وارد بودم.
وقتی کار پاکت سازی به دلم ننشست یکی از دوستانم به من پیشنهاد داد که به سراغ آشپزی بروم. حرفش به نظر بد نمی رسید منتها در جایی که ما زندگی می کردیم حداقل دو غذاپزی خانگی وجود داشت و البته هزینه راه انداختن کار غذای خانگی مثل پاکت سازی کم نبود به خاطر همین هم این پیشنهاد با توجه به شرایط به نظرم خیلی منطقی نیامد.
دسر و غذاهای سرد
یک روز در خانه یکی از دوستانم که تازه ازدواج کرده بود، دعوت بودم. سفره رنگینی برایمان پهن کرد بعد از ظهر وقتی نهارمان را خوردیم دوست دیگرم که کنارم نشسته بود به من گفت که دسر و آن لقمه های کوچک لذیذ را که آن زمان اسمشان را نمی دانستم از بیرون سفارش داده اند.
من کمی تعجب کردم آخر درست کردن این لقمه ها کار خیلی سختی به نظزر نمی رسید به خاطر همین هم گفتم که چرا خودش درست نکرده است و دوستم در پاسخ گفت آخر کار وقت گیری است و ترجیح داده با فلان مبلغ این کار را از بیرون بگیرد.
وقتی مبلغ را شنیدم تعجب کردم آن لقمه های لذیذ کوچک دانه ای حساب شده بود!
از همان روز به فکر افتادم که در مورد این کار تحقیق کنم.
در ابتدای کار از چند تا از معروف ترین فینگر فود ها سفارش دادم تا ببینم مزه و فرمشان چگونه است. با خواهر هایم در این مورد صحبت کردم و آن ها هم کمکم کردند، بعد از خوردن کار آن ها به این نتیجه رسیدیم که ما هم می توانیم مثل آن لقمه ها را درست کنیم و حتی بهتر از آن ها را به مشتری بدهیم.
همان طور که گفتم ما در زمان کودکی و نوجوانی مان مدام در شهر های مختلف زندگی کرده بودیم و به خاطر همین هم با غذاهای محلی زیادی آشنا بودیم که همین آشنایی در تهیه فینگرفود به کمکمان آمد و باعث شد که لقمه های لذیذ و نویی را در منویمان جا بدهیم .
لقمه هایی که از جای جای ملکتمان هستند و با خوردنشان طعم خاطرات زیادی را در ذهن مخاطب بازسازی می کنند.
اطرافیانم را پوشش می دهم
بعد از درست کردن یک منوی خوب با طعم های مختلف و قیمت های مناسب به کسانی که فکر می کردم خواهانش باشند و آشنایانی دارند که از این کارها استقبال می کنند منویم را دادم و برای بعضی هم نمونه هایی درست کردم و بردم که با خوردنشان استقبال زیادی از لقمه هایم شد و من هم سعیم را در درست کردن لقمه های جدید با ظاهر جذاب بیشتر کردم.
در حال حاظر تقریبا ده دوازده مشتری همیشگی دارم و به طور معمول ماهی 20 30 مشتری غریبه.
به خاطر استقبالی که از کارم شده می خواهم کانالی در تلگرام و صفحه ای در اینستاگرام راه بیندازم که با گذاشتن عکس کارهایم و تنوع شان مشتری های بیشتری را به سمت محصولاتم بکشانم.
سخن آخر
زمانی فکر می کردم که در آینده ای نه چندان دور قرار است در رشته تحصیلی خودم مشغول به کار بشوم ولی خب این اتفاق بنا به هر دلیلی نیوفتاد ولی علایق دوران کودکی ام به کمکم آمد و باعث شد که من و خواهر هایم از بیکاری نجات پیدا کنیم و بتوانیم از نظر مالی روی پای خودمان بایستیم.
به نظر من وقتی انسان می بیند که از راهی به نتیجه دلخواهش نمی رسد به قول تولستوی باید ساحل آرامش را ترک کند وگرنه هرگز به اقیانوس های بزرگ نخواهد رسید.
الان خوشحالم که این راه را برای رسیدن به درآمدی درست و شغل اتنخاب کردم و از امتحانش نترسیدم.
/انتهای متن/