اینک خدیجه در کنار ” آسيه” و “مريم” است
روز دهم ماه رمضان پس از آن که پیامبر خدیجه را در ردایی بهشتی نهاد و به خاک سپرد، برای بی تابی ها فاطمه جبرئیل فرود آمد و گفت:« پروردگارت فرمان ميدهد که سلام ما را به “فاطمه” برسان و به او بگو مادرش،” خديجه”، اينک در بهشت زيبا و پر طراوت خداست؛ در کنار” آسيه” و “مريم”.
مسلمانان به امر پيامبر(ص) قبري را در آرامگاه “مُعلّي” در دامنهي کوه “حجون” آماده کردند. پيامبر خدا(ص) بدن همسر عزيزش را غسل کرد و چون رداي خويش را بر وي پوشاند، جبرئيل فرود آمد و گفت:« اي “محمد”! جامهي آخرت “خديجه” از سوي ما است چرا که او ثروت و امکانات خويش را در راه دين ما هزينه نمود» و آن گاه جامهي بهشتي را به پيامبر(ص) تقديم نمود.
پيامبر(ص) هديهي بهشتي را روي ردايي که خود هديه داده بود، بر تن “خديجه “پوشاندو با دستان خود او را در خاک گذاشت.
آن روز دهم ماه مبارک رمضان سال دهم بعثت بود. بانو بيست و پنج سال با پيامبر خدا(ص) زندگي کرده بود.
“علي” نيز نتوانست غمي را که در وجودش پنهان بود آشکار نسازد پس چنين سرود:
«هان! اي دو چشم من باران اشک از آسمان ديدگانم فرو باريد، خدا اين گريه و اين باران اشک را در سوگ دو يار فداکار اسلام و قرآن و دو پشتيبان بي همانند پيامبر آزادي و عدالت بر شما مبارک سازد، چرا که آن دو به راستي انسانهاي بي نظيري بودند.»
«هان اي دو چشم من! در سوگ غمبار سالار حجاز و فرزند سالار مکه، ابوطالب و نيز در رحلت جانسوز سالار زنان که نخستين بانويي بود که نماز بر پا داشت و به نيايش نشست باران اشک فرو باريد.»
«بر همان بانوي خود ساخته و پاک روش و پاک منشي که خدا خيمه و سراي او و گرداگردش را پاک و پاکيزه ساخته است.»
«بر همان بانوي پر برکتي که خدا او را به خاطر نو انديشي و شايسته کردارياش به شاهراه فضيلتها و والاييها راه نموده است.»
«دريغ و درد که اينک در سوگ رحلت جانسوز آن دو انسان والا و بشردوست گرفتار آمدم و به غم فراق آن دچار شدم.»
«آه که رحلت جانسوز آنها روز و شب مرا تيره ساخته است.»
«اين دويارراستين پيامبر! که دين و آئين آسماني و نجاتبخش”محمد”را ياري رساندند…»
“فاطمه” دست بر دامان پدر گرفته و گريه ميکرد. دور پيامبر(ص) ميچرخيد و زار ميزد و ميگفت: پدرم! پس مادر کجاست؟
پيامبر(ص) او را در بغل ميفشرد. بوي بهشت را از او استشمام ميکرد. اما دلش نميآمد از مرگ سخن به ميان آورد.
جبرئيل فرود آمد و گفت:« پروردگارت به شما فرمان ميدهد که سلام ما را به “فاطمه” برسان و به او بگو مادرش،” خديجه”، اينک در بهشت زيبا و پر طراوت خداست؛ در کاخي از مرواريد که غرفههايش از طلا و ستونهايش از ياقوت سرخ است. در کنار” آسيه” و “مريم مادرمسيح” است.
پيامبر(ص)” فاطمه” را در آغوش کشيد و او را بوسيد و پيام پروردگار را به او رسانيد.
فاطمه گفت: پروردگار سرچشمهي سلام و برکت و نعمت و آرامش است. سلام از اوست و به او باز ميگردد.
اما پيامبر غمی بزرگ در سينه داشت که مرهمی بر آن يافت نمی شد. بعد از مرگ بانو سه روز از خانه بيرون نيامد ،از شدت غم واشک وماتم بر”خديجه”همسر محبوبش در تمام عمر.
آن سال را “عام الحزن “ناميدند.
/انتهای متن/