جوانی کجایی که یادت بخیر…
در روز جوان جز جشن و تجلیل، باید از نیازها و دغدغه های جوانان گفت. پس به دخت به سراغ جوان هایی رفته از اقشار مختلف، تا از دغدغه های، گله مندی ها و خواسته های شان بگویند و مخصوصا در این روزها که روزهای نزدیک انتخابات است، از مطالبات و انتظارات جوانان از دولت آینده .
دوران جوانی معمولا نماد سرخوشی و بی غمی است کهً باید از آن لذت وافی و کافی برد. اما انگار در نسل های مختلف معنی روزگار جوانی تغییر می کند. انگار در بعضی نسل ها دوران جوانی تازه شروع اشتباه ها، بن بست ها، سر به سنگ خوردن ها، انتخاب ها و سال های سرنوشت ساز است. انگار آن دوران سرخوشی و بی غم بودن در همان دوران کودکی به پایان می رسد و در جوانی فقط باید بکاریم و بدویم تا ببینیم زمانی که معلوم نیست چه وقت از راه می رسد، می توانیم برداشت کنیم یا نه؟
با چند دختر جوان از قشرهای مختلف به صحبت نشستیم تا از دغدغه های جوانانه شان بپرسیم.
اشتغال، حداقل انتظار جوان های تحصیلکرده است
حمیده سوری دانشجوی دکترای رشته فیزیک است. او از اینکه با مدرک دکترا بیکار است گله دارد و می گوید:
«جوان هایی با موقعیت من که با سختی و به دور از خانواده درس خوانده اند و مدارک بالای علمی را کسب کرده اند؛ کم نیستند. اشتغال، حداقل انتظاری است که جوان های تحصیلکرده از مسئولان مربوطه دارند. جامعه ظرفیت پذیرش این حجم عظیم نیروی تحصیلکرده را ندارد. مراکز علمی بدون اصول و برنامه ریزی فقط به پذیرش دانشجو می پردازند بدون اینکه برای بهره برداری از این افراد و وضعیت اشتغال آنها تدابیری اندیشیده شود. هزینه ها و فرصت های بسیاری صرف کردم تا مدارج عالی علمی را طی کنم و حالا در خانه مانده ام و مشغول خانه داری هستم.»
با توجه به ظرفیت های موجود دانشجو بپذیرند
او خواسته های خود را از رئیس جمهور منتخب این گونه عنوان می کند:
« پرورش نیروی کارآمدی که نیاز واقعی جامعه رو پاسخ دهند و درنهایت متناسب با این نیروها تولید کار و اشتغال شود. در واقع با توجه به ظرفیت های موجود اقدام به پذیرش دانشجو و نهایتاً پرورش متخصصین کنند تا جوان هایی که با مشقت فراوان از دانشگاهها فارغ التحصیل می شوند سرخورده نشوند.»
عامه مردم با تغییرات جوانانه همراه نیستند
نسیم شهسواری، کارشناس ارشد ادبیات، نویسنده، ویراستار، پژوهشگر و فعال فرهنگی و خانه دار است. او کار فرهنگی انجام می دهد اما بازخورد خوبی از این کارها از جامعه دریافت نکرده است. نسیم می گوید:
«در طی این 20 سالی که درگیر کار فرهنگی بودم بارها و بارها از انجام کار فرهنگی مأیوس و نا امید شدم. بارها احساس کردم جامعه ای که برای آن و برای بهبود آن تلاش کردم و می کنم میل به پیشرفت و تغییر ندارند و نگاه شان به زندگی و شهروندی نگاهی ساده و گذراست. به نظرم آدمهایی که در این جامعه نیازشان و دغدغه شان اصلاح جامعه و تغییر و بهبود جامعه است، از جانب مردمی که همین جامعه را می سازند نا دیده گرفته می شوند. از طرفی همسر من از نخبگان علمی کشور است و جالب این است که او هم نسبت به جامعه علمی و صنعتی همین نظر دارد. اگر بخواهم به یک جمع بندی برسم باید بگویم اگر جامعه را به دو گروه تقسیم کنیم یکی عامه مردم و دیگری جامعه فرهنگی و علمی در هر دو آنها نوعی مغایرت با خواسته ها و توانایی های جوانان و نخبگان جوان که غالبا به دنبال تغییر هستند، وجود دارد و این شاید ریشه در تفکر سطحی داشته باشد که ما این روزها به آن دچاریم و هر روز هم دچارتر می شویم!
تفکر مردم باید اصلاح شود
این فعال فرهنگی در جواب این سوال که فكر مي كنيد جامعه متقابلاً چه خواسته هايي از شما دارد، می گوید: البته اینجا دو مسئله مطرح است خواسته و یا نیاز. اگر بخواهیم به خواسته ها بپردازیم باید بگویم جامعه این روزها بیشترین نیازش تغییر و بهبود است. جامعه ما یک جامعه خسته و دلزده است و بیشتر از هر چیز تغییر مثبت و بهبود زندگی را می خواهد. اگر بخواهیم سبک زندگی مردم بهتر شود، تفکر مردم باید اصلاح شود. از طرفی مردم باید این تفکر که باید برای بهبود زندگی شان دیگران وارد عمل شوند رها کنند، در عوض باید این را درک کند که بهبود فرهنگی در هر جامعه ای از لایه پایین تر شروع می شود تا به بالا برسد، درست مثل درخت که ریشه هایش پایین اند که خوبی از ریشه شروع می شود و به ثمره اش در سر شاخه ها می رسد.
حاکمیت خردورزی در صدر خواسته هایم است
شهسواری مطالباتش از رئيس جمهور آينده را این طور برمی شمارد و می گوید:
«در صدر خواسته های من از رئیس جمهور حاکمیت خرد و خرد ورزی قرار دارد. رئیس جمهور باید با تصمیمات و فرهنگ سازی هایش به مردم خرد زندگی کردن را بدهد و سعی کند با یاد دادن ماهیگیری به جای دادن ماهی، راهی باز کند که نه یک دوره و چند دوره بلکه برای سالیان سال نحوه بهتر زیستن و درست زیستن رو یاد بگیرند
داشتن دولت خردمند با ساختن جامعه خردمند زمین تا آسمان تفاوت دارد، شاید ما دولتمردان خردمندی هم داشته ایم، اما آنها جامعه را به سمت خردمندی پیش نبرده و در این زمینه نه تنها سیر صعودی نبوده بلکه سیر نزولی هم داشته ایم. شاید بتوان گفت خردمند واقعی آن دولت و کسانی هستند که خردمندی را در جامعه گسترش بدهند.»
جایگاه تحصیل کرده های علوم دینی
منصوره حاجعلی متولد سال 1376 و طلبه حوزه علمیه است. او به عنوان یک جوان حوزوی توجه به کارآمدی طلبه دینی را از مهم ترین خواسته هایش عنوان می کند و می گوید:
«من به عنوان یک طلبه حداقل توانایی ام، انتقال شرع و احکام فقهی یا مشاوره های دینی است. به عنوان مثال برای این منظور یک بنیاد یا سازمان ایجاد شود به نام پرسش و پاسخ های مذهبی یا مشاوره دینی. در چنین مواقعی طلبه حوزه علمیه این توانایی را دارد که شرع و فقه و مسائل مورد نیاز دین را در اختیار مردم بگذارد ولی متأسفانه این قبیل دفاتر پرسش و پاسخ فقط در امامزاده ها پیدا می شود و نمونه آن در اماکن دیگر به چشم نمی خورد.»
چرا روان شناسی سکولار؟
او مثال دیگری از کم لطفی هایی که در حق طلبه ها می شود عنوان می کند و می گوید: «در حوزه های علمیه روانشناسی دینی و مذهبی به طلبه ها آموزش داده می شود اما در جمهوری اسلامی ایران شاهد هستیم روانشناسی سکولار غربی بیشتر مورد استفاده قرار گرفته تا جایی که اکثر زندگی ها بر اساس آن تنظیم می شود حتی به دفاتر مشاوره اکثر روان شناسان یا روان پزشکان که مراجعه می کنیم، بر اساس همین روان شناسی سکولار با مراجعان برخورد شده و آن را به کار می گیرند. من تا به حال ندیده ام خانم یا آقای دکتری طبق روان شناسی دینی با مراجعان خود برخورد کنند.»
طلبه هم کارآمد است و هم مطلع اما …
وی در پاسخ به این سوال که چه خواسته هایی از اجتماع دارید، این گله را مطرح می کند:
” از مردم می خواهم که نگاه شان را به طلبه علوم دینی عوض کنند. واقعیت این است که یک طلبه در جامعه فعلی و برای کمک به مردم توانایی های زیادی دارد که در خیلی مواقع نسبت به یک دانشجوی معمولی اطلاعاتش خیلی کاربردی تر است . اما غالبا پذیرش و اقبال کافی به او و کارآمدیش و جود ندارد. البته من فکر می کنم خود ما طلبه ها هم در ارتباط و تعامل با مردم خیلی قوی نبوده ایم و در نشان دادن این توانایی ها و کارآمدی ها خودمان هم کم کاری داشته ایم.»
قول می دهند، عمل کنند
این طلبه حوزوی در مورد رئیس جمهور مطلوب فقط یک خصوصیت یعنی صداقت را شرط می داند و می گوید:
«همین که رئیس جمهور راستگو باشد کافی است. چرا که وقتی راستگو باشد به قول های خود عمل می کند. عموم مردم هم به کاندیدای موردنظر خود تنها به دلیل قول ها و وعده هایی که می دهد، رأی می دهند. معمولا قول ها و وعده و وعیدهای کاندیداها در واقع همان خواسته های مردم است.مهم این است که به این وعده ها عمل شود.»
حداکثر توانایی هایم را در کلاس بکار می گیرم
نجمه ذوقی معلم پایه اول ابتدایی در یک دبستان غیرانتفاعی است. او به دلیل به کار بردن روش های جدید و پیشتاز در نحوه آموزش خود، چندین و چندبار از سوی مدرسه و والدین دانش آموزانش مورد تشویق قرار گرفته است. با این همه وقتی پای صحبت هایش می نشینیم و به عنوان یک جوان موفق می خواهیم خواسته هایش را عنوان کند، تنها صدای گله و ناراحتی از او شنیده می شود و می گوید:
«زمانی که فارغ التحصیل و وارد عرصه آموزش شدم در ذهنم انتظارات دیگری از سیستم آموزش داشتم. نه تنها خواسته ها و انتظاراتم بر آورده نشد که اجحاف بسیاری در حقم صورت گرفت. از حداکثر توانایی هایم در کلاس استفاده می کنم ولی چون نظام خصوصی سازی در جامعه ما جا افتاده این نظام آموزشی سرمایه مدار باعث شده بیشترین سود را موسس یا صاحب سرمایه ببرد و حداقل سود عائد ما شود. این در حالی است که اکثر والدین از معلم می خواهند کوتاهی آنها و کم کاری بچه هایشان را جبران کرده و از خودش بیشتر مایه بگذارد.»
نیروهای جوان را جایگزین بازنشسته ها کنیم
او به عنوان یک نیروی جوان و پرانرژی، انتظارات خود را اینگونه عنوان می کند: «همان گونه که من از هیچ نکته آموزشی جدید دریغ نمی کنم و تمام انرژی و توان خود را در کلاس و در آموزش به دانش آموزان صرف می کنم متقابلاً انتظار دارم بعد از 10 سال زحمت در امر آموزش، کارم دیده شود و به استخدام آموزش و پرورش درآیم. در مدارس غیر انتفاعی فقط از معلم کار می خواهند و بس و وقتی نوبت به پرداخت حقوق می شود مثل یک کارگر با او برخورد شده و به همان اندازه دریافتی برای او درنظر می گیرند. آیا در کشورهای دیگر هم با معلمان همین گونه برخورد می شود؟ وقتی شاهد هستیم از نیروی بازنشسته مدارس دولتی در مدارس غیرانتفاعی استفاده شده و این معلم دو حقوق دریافت می کند با این شرایط دیگر امیدی برای ادامه کار باقی می ماند؟ گاهی فکر می کنم هیچ آینده ای در انتظار معلمان حق التدریس نخواهد بود. نه بیمه ای برای دوران بازنشستگی و نه تقدیر و قدردانی.»
او از رئیس جمهور آینده تکریم و قدردانی از باسابقه ها وبکارگیری بهتر نیروهای جوان تازه نفس را انتظار دارد و می گوید:
«معلمی که 30 سال کار کرده و زحمت کشیده دیگر حوصله ای برای دانش آموزان ندارد. بهتر نیست از این معلم در نهایت احترام قدردانی شده و بخواهیم دوران بازنشستگی خود را سپری کند و از نیروهای جوان و پرانرژی استفاده کرده و با بیمه و حقوق مناسب، انگیزه آموزش صحیح به فرزندان مان را در معلم ها ایجاد کنیم؟»
خانه داري زن به عنوان شغل تلقی شود
معصومه عمرانی به تازگی متأهل و خانه دار شده است. او پیش از این یعنی در دوران مجردی کارمند یک شرکت اقتصادی بود و در کنار حرفه اش، فعالیت های هنری بسیاری داشت ولی بعد از تأهل خانه داری را برگزیده و در خانه خود فعالیت های هنری اش را دنبال می کند. او می گوید:
«بعد از ازدواج به لحاظ اقتصادی به مشکلات بسیاری برخوردم. دیگر درآمد سابق را نداشتم و برای خرج و مخارج شخصی ام باید از همسرم درخواست پول می کردم و این موضوع برای من که از سن بلوغ درآمد داشتم بسیار سخت بود و باعث شد با مشکلات زیادی مواجه شوم.»
استقلال اقتصادي خانم های خانه دار حفظ شود
او به عنوان یک خانم خانه دار جوان انتظارات خود را اینگونه عنوان می کند:
«اگر به خانه داري خانم به عنوان شغل نگاه شود و زن احساس امنيت و استقلال اقتصادي کند، قطعا دیگر خانم اصراري به شغل بيرون از منزل ندارد و اين هم به تحكيم خانواده كمك کرده و هم در بازار كار امكان شغل بيشتر براي مرد به عنوان سرپرست خانواده فراهم مي كند. در واقع اگر قانون، سهم زن را از دارایی مرد مشخص کند و این طور مقررشود که همیشه یا هر موقع خواست در اختیارش قرار گیرد، همین در منزلت اجتماعی خانوادگی و اجتماعی او نقش بسزایی دارد.»
او در پایان می گوید:
«اگر شرایطی ایجاد شود که خانم های خانه دار ما که الان تازه به متأهلین پیوسته اند، بیمه داشته باشند و از سوی مرد مقرری برای آنها تعیین شود، به لحاظ اقتصادی برای آنها دلگرمی ایجاد می شود و برای اشتغال در بیرون از منزل هم اصرار و تلاشی نمی ورزند.»
/انتهای متن/